بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما مولانا بقیة الله فی الأرضین. قال الله تبارك و تعالی: «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا رَحمَةً لِلعَالَمینَ»
سخن به ذكر تو آراستن مراد این است كه پیـش اهل هنـر، منصبی بود ما را
و گــر نـه منقـبت آفتاب معلوم است چه حاجتست به مشّاطه روی زیبا را
***
محمّد سیّد الكونین و الثقـلین و الفریقین مِن عُرب و من عَجَم
نبیُّــنا الآمـر النّاهی فـلا أحد أبــرّ فی قـول لا مـنـه و لا نَعـم
هوالحبیب الذی تُرجی شفاعتُه لِكُــلّ هَـولٍ من الأهوال مُقتَحَم
فَاقَ النَبیّین فی خَلقٍ و فی خُلُقٍ وَ لـَم یُدانـوه فی عِـلمٍ وَ لا كَرَم
مگر میتوان درباره بزرگترین شخصیّت جهان بشریّت و گل سر سبد موجودات عالم سخن گفت؟ درست مثل اینكه ما و همه ابنای بشر در كنار اقیانوس بیكرانی ایستاده و مقدار كمی از آب در كف گرفته و بخواهیم آن را به رخ اقیانوس بكشیم. چه خیال و چه توهّم باطلی!
فقط باید بشریّت در مقابل قرآن كریم زانو زده و وصف آن عزیز وصف ناپذیر را از قرآن كریم فراگیرند كه میفرماید: «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا رَحمَةً لِلعَالَمینَ» او پیامبر رحمت و محبّت و مهربانی برای تمام جهانیان است. اوست كه خداوند مهربان دربارهاش فرمود: «وَ إنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ». تمام خوبیها، تمام نیكیها و تمام مهربانیها در وجود او جمع شده است. از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت شده است: خداوندی كه در قرآن می فرماید: «وَ مَا أوتیتُم مِنَ العِلمِ إلّا قَلیلاً؛ همه آنچه از علوم به شما دادیم كم است و كم» و نیز می فرماید: «قُل مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ؛ تمام دنیا و متاع و ظواهر فریبندهاش و همه ثروتها و سرمایههایش، همه و همه كم و اندك است»، امّا درباره اخلاق نیكوی پیامبر مهربان خود میفرماید: «إنّك لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»
آیا همه دانشمندان و بزرگان كه علم و دانش آنها محدود و اندك است، درباره پیامبر رحمت - كه عظیم است و بر همه دنیا عظمت دارد - میتوانند مطلبی بگویند؟
بلی، به قول آن شاعر عرب كه میگوید: «ما إن مَدَحتُ مُحمّداً بِمَقَالَتی لكِن مَدَحتُ مَقَالَتی بِمُحَمَّد» و از باب «ما لا یُدرَك كُلُّه لا یُترَكُ كُلُّه» و نیز از باب: «آب دریا را اگر نتوان كشید هم به قدر تشنگی باید چشید»، ادباء عالم و شعراء جهان و مادحین بزرگ با زبانهای گوناگون هر كدام توانستهاند ذرّهای اندك از مكنونات قلبی خود را به مخدوم بزرگ خود و به آقای جهان تقدیم نموده و عرض ادب نمایند كه همه و همه زبان حالشان این است كه:
أهدت سلیمانَ یوم النَّحل نملتة رِجلَ الجراد الّتی قَد كَانَ فی فیها
ترنّمت بفصیح القول و اعتذرت إنّ الهــدایا عَلی مِقـدارِ مُهدیها
شاید بتوان گفت: هزاران هزار شعر به زبانهای مختلف تا به حال در وصف نبی اكرم و مناقب و عظمتهای حضرت ختم الأنبیاء صلی الله علیه و آله سروده شده است و بخصوص شعرای عرب و عجم، فصاحت و بلاغت و قوّت طبع و حُسن سلیقه و جودت قریحه و هنر ادبی خود را در حدّی بالا نشان داده اند و ما نمی توانیم و نمی خواهیم در توصیف و ارزش بالای این اشعار در اینجا چیزی بگوییم، چون با زبان و قلم قابل توصیف نیستند و اصلاً نمیتوان برای حتّی یك بیت آن هم، قیمت و ارزشی مادی و دنیایی گذاشت كه فقط باید گفت: «لِكُلِّ بَیتٍ بَیتٌ فِی الجَنَّةِ»
این اشعار به حق، قدرت قریحه بشر و نمونه ممتاز گذر او از عوالم مجاز و صورت به عوالم معنی و حقیقت است.
باید همان طور كه وقتی یكی از آیات تكوینیه ظاهری را میبینیم زبان به تكبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز میكنیم، از شنیدن این اشعار هم، همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.
این معانی بلند، این استعارات، این تشبیهات و این حقایق و این لطایف از كجا میآید؟ و چگونه است كه تمام شدنی نیست و چگونه در اندیشه و فكر میآید؟! غیر از این است كه هر اندیشمندی میفهمد كه انسان، این گوشت و پوست و استخوان نیست و حقیقتش بسیار والا و بالا است؟ این شعرای عرب و عجم هر بیت شعرشان كلمهای از كلمات خدا و آیتی از آیات خداست. بالاخره چه میتوان گفت و چه باید گفت؟ نمیدانیم و مات، متحیّر و مبهوت میمانیم.
درود خداوند منّان بر مادحان و شاعران نبوی و علوی كه با اشعار خود در طول تاریخ با عظمت اسلام، همیشه نشاط، شادابی و طراوت را به این دین حنیف الهی داده و مسلمانان را سر مست حقایق و دقایق و ظرایف آن نمودند.
اینجانب سخن كوتاه میكنم و به همه عزیزان در محضر كه به عنوان شركت در «جشنواره ملی شعر رسول مهربانی» شرف حضور دارند عرض ادب و احترام داشته و از خداوند متعال مسألت دارم كه همگان را در ظلّ عنایات حضرت بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء مشمول لطف و عنایات بیكران خود قرار دهد و سخن خود را با این چند شعر به پایان میبرم:
صبحدم كین دل من شیفته روی تو بود تا به شب روی دل شیفتهام سوی تـو بود
از نسیـم كرمت یافت جهان بوی وجود كان چه آورد صبا، نفخهای از بوی تو بود
دوش در حــلّ معـانی به تفكّـر بودم آنچه پیچیــدهتر آمد بنظـر، مـوی تو بود
در شب قدر به هنگام عبــادت دیدم مخلـصان را همه محراب ز ابروی تو بود
آنچه صافی ز صفا، معرفت و علم آموخت به صفای تو قسم، قطرهای از جوی تو بود
و السلام علیكم و رحمة الله
لطف الله صافی
20 ربیع المولود 1435