جامعه منتظر، جامعه اميدوار (یادداشتی از مرجع عاليقدر آيت الله العظمي صافي گلپایگانی مدظلهالوارف)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
در جهان معاصر، جهان ترقّي فنون و صنايع، جهان ارتباطات، جهان آگاهيهايي از ذرّات و مخلوقات مادّي كوچكتر از ذرّه تا بزرگترين كرات موجود، در فضايي كه وسعت و بعد آن را بشر تا حد ميلياردها سال نوري كشف كرده است، جهاني كه هر بخش كوچك و بزرگ و هر موجود مرئي و نامرئي و هر انسان و حيوان و هر درخت و برگ درخت و هر شكوفه و ميوه و سنگ و سنگ ريزه و هر كوه و معدن و اقيانوس و دريا و رودخانه و هر جاندار دريائي و آسماني و زميني آن، خود جهاني بزرگ و حاوي خواصّ و عجايب و آيات بسيار است؛ در چنين جهاني كه قلم بشر از توصيف واقعي آنان ناتوان است و شمار و عدد حروف و كلمات بيحد و حصر آن را كه كتاب تكوين و كتاب خلقت است، خالق قادر عالم آن چنين توصيف فرموده است:
قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (۱)
در چنين جهاني كه بشر، مشكلات بسيار و بسياري را كه از دير باز و روزگاران كهن لاينحل باقي مانده بود، به نيروي علم و تحقيق و استعداد خداداد خود حلّ نموده است و از سوي ديگر به ابزارهاي خطرناك كشتارهاي جمعي و ويرانگر كه او را تهديد ميكند دست يافته، به جاي اينكه سكون خاطر و آرامش قلب و اطمينان به آينده و علاقه به ادامه زندگي و بقا و حيات در او بيشتر شود، اين علائق و احساسات عالي در او ضعيف ميشود و چنين جلوه ميكند كه رو به زوال است و به جاي اينكه نور اميد در باطن او روشن تر و پر فروغتر شود به خاموشي گراييده است.
تفسيرهاي نوميد كننده از حيات و مكتبهاي مادّي اين دستگاه عظيم و اين خود انسان و اين همه نشانهها و آيات و اسرار بيشماري كه در آن است، همه را پوچ و پوك جلوه ميدهند و جامعه انسانيت را با خطر بيقيدي و بيميلي جوانان و نسل آينده به حيات مواجه ساخته است و در اين ميان بيعدالتيها و ظلمها و استكبار و استضعاف اقويا و دولتهاي بزرگ و به اصطلاح ابر قدرت و بازيهاي سياسي و اقتصادي آنها و وقوع بخش بزرگ جامعه چند بشر در زير خط فقر و فشارهاي گوناگون و صرف صدها ميليارد در راه تسليحات و دهها و صدها عوامل ديگر نيز كمك نموده و مخصوصاً بشر را از اين نظاماتي كه بر معنويات اتكا ندارند، مأيوس مينمايد و خلاصه نسل جوان را به مواد مخدر و سرگرميهاي غافل كننده گرايش داده است، تبليغات زهراگين روزنامهها و مجلات و صداها و سيماها و برنامههايي كه عرضه ميشود، همه اين يأس و نوميدي را تقويت كرده و شعور انساني را تخدير نموده و فضايل و مكارم انسانيت و رحم و عاطفه و عدالت را بي قدر و اهميت مينمايند.
با تمام پيشرفتهاي صناعي و با همه آشنائيهايي كه به ظاهر فراهم است، اميد بشر به حيات و آرامش باطن كمتر شده و رو به افول گذارده است و دليل آن همين پناهندگي او به اعتياد و مواد مخدر است كه نسل آينده را بدتر از ايدز تهديد مينمايد.
يكي از امتيازات بزرگ اديان الهي، اطمينان و آرامشي است كه در دلها ايجاد ميكند و همه را به آينده خوبتر و كمال بيشتر اميدوار ميسازند.
دين اسلام اين خصيصه را در حدّ اعلي تبليغ كرده و بشر را به آينده اميدوار نموده، و عوامل يأس و نااميدي را از بين ميبرد و براي حيات و مصيبات و زحماتي كه بشر با آن دست به گريبان است، تفسير درست نموده و همه را در مسير تعالي و ترقي و كمال او معرفي مينمايد؛ صداي روح بخش و دل نواز: لا تقنطوا، من رحمة الله (۲)و لاتيأسوا من روح الله (۳) قرآن كريم هر مسلمان مؤمن را با نشاط، اميدوار، آينده نگر و مقاوم ميسازد و اين قرآن و هدايت قرآن است كه در يك آيه مثل: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (۴) به انسان چنان روحيّه ميدهد كه در مواقف بسيار خطرناك و پويا و پيشتاز جلو ميرود.
چنان كه همه ميدانند يكي از بشارتهاي امّيد بخش كه همه اديان الهي و بلكه سائر اديان هم بر آن اتفاق دارند، بشارت و مژده به دوره استقرار عدل جهاني و حكومت واحد همگاني است؛ حكومت مسؤلان و مديران شايسته و صالح، حكومت عبادالله، و جامعه عبادالله، حكومتي كه رهبر آن پاكترين فرد انساني، صالح ترين عبادالله و مؤيد من عندالله و بقية الله و خلف و وارث برگزيده انبياءالله و اولياء الله است.
دوره و عصري كه بركات و نعمتهاي ظاهريه و باطنيه همه را شامل باشد و فقر و زيردستي و زيردستي در آن نباشد، همه جا معمور و همه خادم و مخدوم باشند و خلاصه حكومت حضرت مهدي، موعود انبيا، قائم آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين، حكومت صاحب الأمر و صاحب الزمان، حكومت آن كه يملأ الله به الأرض علماً و قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت جهلاً و ظلماً و جوراً (۵)
حكومتي كه كتابهاي آسماني تورات و انجيل و زبور و قرآن مجيد اين، برهان بزرگ و باقي و جاودان حقّانيت رسالت همه پيغمبران، انسانها را به آن بشارت داده و اميدوار نمودهاند.
حكومتي كه كتابهاي آسماني تورات و انجيل و زبور و قرآن مجيد اين، برهان بزرگ و باقي و جاودان حقّانيت رسالت همه پيغمبران، انسانها را به آن بشارت داده و امّيدوار نمودهاند.
حكومتي كه صدها آيات قرآن را تفسير ميكند و آياتي مثل:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (۶)
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا (۷)
وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... (۸)
را حتمي و قطعي اعلام مينمايد، همه بايد به اين آينده اميدوار باشند و در انتظار آن دوره و آن عصر و آن ظهور كامل حق و عدل باشند و براي آن عمل كنند و حيات خود و همه انسانها را براي آن معاني بزرگ و هدفهاي ارزشمند بدانند. اين ايمان كه الذين يؤمنون بالغيب (۹) بدان تفسير شده، بسيار عالي و قوّت بخش و تحرّك آفرين و كوشش زا و تلاش افزاست.
مثل اين آيه:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ (۱۰)
در آيات قرآن كه همه نور و شفاء است، نورانيت خاص خود را دارد و هشدار ميدهد كه در هيچ شرايطي و در هر موقعيتي و هر چه اهل باطل و ظلم و زور غلبه كنند، عقب نشيني و رها كردن سنگر اخلاص و سعي و عمل جايز نيست، ضعف و سستي و نااميدي در اين قاموس انتظار و اميد وجود ندارد.
مثل اين روايت:
لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد لطوّل الله ذلك اليوم حتي يبعثَ فيه رجلاً من أمّتي و من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً (۱۱)
را كه در كمال تأكيد، بشر را اميدوار ميكند و آن آينده را محقّق الوقوع اعلام مينمايد، بايد هميشه برابر چشم انسانهاي فعّال، انسانهاي مبارز، انسانهاي جهادگر و انسانهاي پيشرو باشد.
در بين سخنان پر معني و جذاب، نوشتهها و رسالهها و كتابهايي كه براي هدايت بشر و قوت روح و مقاومت در برابر سختيها و براي ثبات و استقامت و پايداري او نوشته شده، سخناني كه پيرامون اين آينده نوراني و آن شخصيت بيمانند خدايي باشد و دلها را به سوي او متوجّه نمايد، جلوه و جذابيت و دلربايي خاص خود را دارد و همه چون خود را نااميد و درهاي فرج و اميد را بسته ميبينند و نقطه اتّكايي در پيرامون خود نمييابند، ميخواهند از او بشنوند و از آن روزگار رهايي و خلاص ياد كنند، اين كتابها را ميخوانند، ورق ميزنند، گريه ميكنند، ناله سر ميدهند و الغوث و الامان ميگويند.
به مكانها و مقاماتي كه به آن عزيز خدا انتساب دارد، علاقه ويژه نشان ميدهند. در بين اشعار، اشعاري كه اين شور و شوق و اميد آنها را زياد كند، دل پذيرتر است. معنا و درسي كه از مثل اين اشعار ميگيرند، به نشاط و اميد آنها ميافزايد.
بايد اين مكتب به بشر، به زن، به مرد، به جوان، به سالمند، به همه تبليغ شود، همه را بايد اميدوار نمود تا فرهنگ انتظار، عمومي و همگاني باشد و ريشه يأس و نااميدي و خودكشي و بيتفاوتي و سير قهقرائي و سستي و گرفتاري به مواد مخدر و ملاهي و مناهي خشكانده شود.
بايد همه بدانند و باور كنند كه تاريكيها بر طرف ميشود، بحكم «و يأبي الله الا أن يتمّ نوره» (۱۲)
نور حقايق نور اسلام نور ايمان، نور عدل، و نور علم و معرفت كامل و سراسر جهان را فرا ميگيرد.
در احاديث شريفه است:
«انتظار الفرج من أفضل العمل» (۱۳)
«أفضل جهاد أمّتي انتظار الفرج» (۱۴)
اين انتظار امّيد است، نيرو بخش است، حيات و نشاط و جهاد است، خمودي و خاموشي و افسردگي و ضعف و كم كاري و بيچارگي و سستي نيست. عمل براي خدا براي اعلاي كلمة الله براي خير و آسايش عبادالله و سير الي الله است.
امروز جامعه ما جوانان ما، همه ما، به آشنايي به اين مكتب به ديدن اين مدرسه الهي محتاجيم، بايد معرفت خود را به امام زمان و ولي دوران كامل و كامل تر كنيم.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد:
«مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِف إمام زَمانِه مَاتَ ميتةً جاهليةً» (۱۵)
و در حديث ديگر است:
«فَليَمُت إن شاء يَهوديّاً و إن شاء نَصرانيا»
اين تأكيد بسيار هشدار دهنده است، بايد امام زمان را بشناسيم، آيات و رواياتي را كه مربوط به آن حضرت است بخوانيم، مطرح كنيم، در منابر، در سخنرانيها و در مقالات اين مقوله را شرح و بسط دهيم. راجع به غيبت آن حضرت و خصوصيات اين عصر و امتحانات و برنامههايي كه هست و تخليص و تمحيصي كه پيش ميآيد آگاه باشيم. بايد در حد توان به مقاصد آن حضرت آشنا شويم، از صدها كتاب كه از پيش از ولادت آن حضرت تا زمان ما نوشته شده بهره بگيريم.
در حديث است كه از حضرت سيّدالشهداء امام حسين عليه السلام سؤال شد: «يابن رسول الله بأبي أنت و أمّي فما معرفة الله» معرفت خدا چيست؟ يعني؛ به چه كامل ميشود فرمود:
«معرفة أهل كلّ زمان امامهم الذي يحب عليهم طاعته» (۱۶)
معرفت اهل هر زمان و عصر به امامشان معرفة الله است، چون بدون معرفت امام معرفت خدا چنان كه سزاوار است فراهم نميشود. «بكم عبدالله و بكم عرف الله» بايد اين فرهنگ امام شناسي كه تكميل خداشناسي پيغمبر شناسي اسلام شناسي است در جامعه هر چه بيشتر ترويج شود.
پينوشتها:
۱. بگو: «اگر درياها براي (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، درياها پايان ميگيرد. پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد؛ هر چند همانند آن (درياها) را كمك آن قرار دهيم!»/سوره الكهف،آيه ۱۰۹.
۲. از رحمت خداوند نوميد نشويد./سوره الزمر،آيه ۵۳.
۳. و از رحمت خدا مأيوس نشويد./سوره يوسف،آيه ۸۷.
۴. جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد؛ در حالي كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا ميداند، و شما نميدانيد./سوره البقرة،آيه ۲۱۶.
۵. إقبال الأعمال، ج۲، ص۷۰۴.
۶. به يقين با (هر) سختي آساني است! (آري) مسلما با (هر) سختي آساني است./سوره الشرح،آيه ۵و۶.
۷. ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم!/سوره القصص،آيه ۵.
۸. خداوند، به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظيمي داده است./سوره المائدة، آيه ۹.
9. (پرهيزكاران) كساني هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است] ايمان ميآورند؛ و نماز را برپا ميدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبي كه به آنان روزي دادهايم، انفاق ميكنند./سوره البقرة، آيه ۳.
۱۰. در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايستهام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!»/ سوره الأنبياء،آيه ۱۰۵.
۱۱. بحار الأنوار، ج۳۶، ص۳۴۰، باب نصوص الرسول صلي الله عليه و آله عليهم عليهم السلام.
۱۲. بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۲۰، باب أنهم أنوار الله و تأويل آيات النور فيهم عليهم السلام.
۱۳. حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام، ج۴، ص۱۴، الباب الثاني في علة تسميته عليه السلام بالصادق.
۱۴. بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۴۱، باب ما جمع من مفردات كلمات الرسول صلي الله عليه و آله و جوامع كلمه.
۱۵. الكافي، ج۱، ص۳۷۶، باب من مات و ليس له إمام من أئمة الهدى ...
۱۶. علل الشرائع، ج۱، ص۹، باب علة خلق الخلق و اختلاف أحوالهم ...
بايدها و نبايدهاي منتظران (گفتاری از مرجع عاليقدر آيت الله العظمي صافي گلپایگانی دامت برکاته)
بسم الله الرحمن الرحيم
قالَ اللهُ تَعالي:
«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ» (۱)
مراسم شكوهمند تعظيم عيد بزرگ نيمه شعبان، ولايت يگانه منجي عالم، موعود انبيا و اوصيا و صفي انبيا، صاحب زمان و كهف امان، حضرت بقية الله ارواح العالمين له الفداء، براي عموم شيعيان و دوستان آن وليّيزدان، فرصتي بسيار مبارك و ارزنده است كه در آن ضمن كسب شرف مشاركت در تجليل بزرگداشت اين زاد روز عزيز و يوم الله مبارك و حضور در مجالس روحاني و اجتماعات ولايي، نوراني و برنامههاي جشن و شادماني، وضع ارتباط معنوي با آن حضرت و مرتبه مطابقت و موافقت اخلاق، اعمال، رفتار شخصي و اوضاع اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي را با انتظاراتي كه آن برگزيده خداوند متعال از شيعيان و دوستان خود دارند بررسي نمايند.
آن شخص و جامعهاي سعادتمند است كه در اين محاسبه و در تحصيل رضايت خاطر انور آن حضرت، موفّق باشد. به اين مناسبت حقير براي كسب افتخار مشاركت در اين جشن مربوط به امام منتظر، حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، و توجّه به حقايق و معاني انتظار ظهور، اين چند كلمه را خدمت برادران و خواهران ايماني تقديم ميدارم.
بايد كساني كه همه ساله به افتخار شركت در مراسم اين جشن بزرگ نايل ميشوند و با چراغانيها، تزيين بازار، خيابان، مساجد و حسينيهها و تشكيل مجالس سخنراني و بيان فضايل و مناقب و انشا و انشاد و سرودن و خواندن اشعار و قصايد و مدايح، ولايت و ارادت خود را به آن آستان فرشته پاسبان، اظهار ميدارند؛ با ضيافتها، اطعام و تبريكات، بر نشاط روحي و ايماني خود و ديگران ميافزايند؛ به شيعه بودن خود ميبالند و از طول مدّت هجران و درد فراق ناله ميزنند، اشك ميريزند، آن حضرت را ميخوانند و يابن الحسن، يابن الحسن ميگويند؛ خداي را سپاسگزار و شاكر باشند كه دلهاي آنها را سرشار از معرفت امام زمان عليه السّلام نمود و از مرگ جاهليت نجات بخشيده و به سر منزل حقيقت، ايمان و معرفت حجّت تامه بالغه دوران و كلمه كامله باقيه سبحان، هدايت فرموده است.
بدانيد عصر غيبت، عصر امتحان و آزمايش، عصر تمحيص و تخليص است. سعادتمندان و مؤمناني را كه در ايمان، ثابت قدم ميباشند و در اين مكتب انسانساز غيبت، خود را ميسازند، حوادث گوناگون، فشارها و سختيها تكان نميدهد؛ ايمانشان را متزلزل نميسازد و مانند كوه در برابر بادهاي تند و شديد، پايدار و برقرارند و از افراد سست ايمان و ضعيف الاراده، جدا و ممتاز ميگردند.
هر چه تمسّك به دين و دينداري دشوارتر شود و با انواع محروميتهاي ظاهري توأم گردد، ايمان و تعهّد آنها قويتر ميشود و صدق و راستي احاديثي كه در آنها از وقايع دوره غيبت، شيوع بعضي معاصي و ملاهي و غنا و موسيقي، از وضع بعضي جوانان و بانوان، از اختلاط زن و مرد و امور ديگر خبر دادهاند بر ايشان روشنتر ميشود.
در آن شرايط بر حسب بعضي روايات، تا آنجا نگهداري دين، سخت و دشوار ميگردد كه مانند نگهداشتن آتش در كف دست ميشود، يا چنان كه در حديث ديگر است:
«إن لصاحب هذا الامر غيبة المتمسّك فيها بدينه كالخارط للقتاد» (۲)
در اين عصر غيبت، مردمان ثابت الايمان، ثواب كساني را دارند كه در پيش روي رسول اعظم اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم، با شمشير، جهاد مينمودند و به قدري بلند پايه هستند كه پيغمبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم، ايشان را برادر خود خوانده و به ديدارشان بر حسب احاديث، اظهار اشتياق فرموده است.
مؤمنان به غيبت و حزب الله، منتظران حقيقي ظهور و حكومت جهاني اسلاماند كه در احاديث شريفه فرمودهاند:
«اولئك هم المخلصون حقّا و شيعتنا صدقاً و الدّعاة الي دين الله و جهرا اُولئك الذين يومنون بالغيب ثم اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون» (۳) و بر حسب حديث شريف «المنتظر لامرنا كالمتشحِّط بدمه في سبيل الله» (۴) مانند كسي هستند كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.
اينها همه فضايل شما شيعيان، زنان و مردان منتظر و متعهد و ملتزم به احكام و وفادار به امام زمان عليهالسّلام، است.
بايد منتظران آن حضرت، به هوش باشند و از اين فضايل، پاسداري كنند. مبادا تحت تأثير تلقينات سوء و الفاظ فريبنده، تسليم خود را به احكام الهي از دست بدهند يا از تحت حكومت الله و حكومت قرآن و امام زمان عليه السّلام، خارج شوند.
حقوق بشر و حقوق انسانها و مرد و زن همان است كه خداي بشر، خداي زن و مرد، معيّن فرموده است؛ غير از آن همه ضلالت، گمراهي، فساد و تباهي و سير به سوي زندگي حيواني است.
هر زن و مرد و پير و جوان كه هر كدام از احكام خدا را قبول نداشته باشد يا چون آن احكام، مخالف فرهنگ بيبند و بار غرب است، آنها را مناسب وضع زمان نداند، ايمانش مخدوش ميشود و به همين دليل در احاديث شريفه وارد است كه «در عصر غيبت، شخص مؤمن در حال ايمان، صبح ميكند و شب ميكند در حالي كه از دين خارج شده است»
به خصوص به جوانان و بانوان، سفارش ميكنم كه مواظب باشند تا در مسايلي كه برخي ميخواهند احكام اسلام را با فرهنگ غرب، لاييك، لاديني و حكومت مردم بر مردم تطبيق و تأويل كنند به اشتباه نيفتند؛ اينها دوره جاهليت ديگر را پيريزي مينمايند.
دوره غيبت بر حسب روايات به درازا ميكشد تا حدّي كه حضرت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، ميفرمايد: «ما اطول هذا العناء و ابعد هذا الرجاء» (5) انسانها در مسير تحولات شگرف و تغييرات بنيادي، مكتبها و نظامهاي گوناگون را تجربه مينمايند و همه را براي تأمين سعادت عمومي بشر فاقد شرايط لازم مييابند و از برقراري قسط و عدل، عاجز و ناتوان ميبينند و هر چند عالم پر از ظلم و جور و فساد و نا امني و تباهي ميگردد، اما به حكم اَلشَّيءُ اِذا جاوَزَ حَدُّهُ اِنْعَكَسَ ضِدّه، جوامع بشري براي برقرار شدن آن نظم الهي ـ اسلامي و حكومت عدل واحد جهاني آماده ميشوند و با ظهور آن حضرت، جهان به نقطه كمال و ذروه ارتقا نايل ميشود.
عصر غيبت، عصر عمل و كار، تحمل مسئوليت، انجام وظيفه و عصر مقاومت، حركت، استقامت، صبر و شكيبايي در امر دين است.
در ارتباط با تعظيم شعاير، اعلاي كلمة الله، با تبليغ اسلام، فراهم كردن موجبات استقلال سياسي، اقتصادي و فرهنگي و رهايي از وابستگي به كفّار، شكوفايي علم و صنعت و بسط و نشر تعليم و تربيت، امر به معروف و نهي از منكر، تعاون بر نيكي و تقوا، رسيدگي به وضع مستمندان، قضاي حوايج نيازمندان، دستگيري از افتادگان، دفاع از مرزها و ثغور جغرافيايي وطن اسلامي و حدود فكري و عقيدتي، رفع بدع و رويارويي با اهل شكوك و شُبَه ومبارزه با مظاهر فساد و ملاهي و هتك احترام احكام الهي همه مسؤوليم و همه مسلمانان متعهّدند.
بايد منتظران آن حضرت، خطراتي كه جوامع اسلامي را تهديد كرده و تا حد زيادي، بسياري از جوامع را در ورطه ضعف و زبوني و اطاعت از كفار گرفتار كرده، شناسايي كنند و نگذارند جامعه ما و نسل جوان عزيز ما به آن مبتلا شوند. عصر غيبت، عصر تكليف است؛ عصر اقدام و عمل، عصر اميد به آينده و پيروزي حق بر باطل است. منتظر باشيد و عمل كنيد كه خداوند مي فرمايد:
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَري اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ» (۶)
پينوشتها:
۱. و به راستي در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث ميبرند./ سوره انبيا، آيه،۱۰۵.
۲. براي صاحب اين امر[امام مهدي، عليه السّلام] غيبتي است و كسي كه بخواهد دينش را حفظ كند، مانند آن است كه قصد نگهداري درخت خارداري را در دستش دارد./الغيبة نعماني، ص۱۱۲.
۳. به تحقيق ايشان مخلص بوده و از سر صدق و صفا شيعه ما و دعوت كنندگان به دين خدا در آشكار و نهان هستند؛ همانا ايشان ايمان آورندگان به غيب اند، پس ايشان حزب الله اند. آگاه باشيد كه طرفداران حق، رستگاراناند./صدوق، محمّد؛ كمال الدّين، ص۲۲۰.
۴. كسي كه منتظر امر ما باشد، مانند آن است كه در راه خدا به خون خود غلتان است./المحاسن للبرقي،ص۵۰.
۵. چه طولاني است اين درد و رنج و چه دور است اين آمال و آرزو./نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه ۲۲۹.
۶. و بگو كارتان را بكنيد، به زودي خداوند و پيامبر او و مؤمنان در كار شما خواهند نگريست./سوره توبه، آيه ۱۰۵.
بامداد اميد (نوشتاری از آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف)
«وَ نُريدُ أنْ نَمُنَّ عَلَي اَلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأرض وَنجْعَلَهُمْ أئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ»
... و اين صداي خوش و روحافزاي نوزادي است كه جهان را با قدوم خويش مبارك گردانيده است. نوزاد سر به سجده گذاشت و به يگانگي خدا و رسالت پيغمبر صلي الله عليه و آله و امامت پدران بزرگوارش شهادت داد.
آري؛ سرانجام، شب به دقيقهي آخرين رسيد و ثانيهشماري شروع شد، ثانيهها هم با كُندي يكي پس از ديگري گذشتند. ناگاه نورانيت و روشني فوقالعادهاي كه بر نور چراغها غالب شد، همه را از تولّد نوزاد بشارت داد. نوزاد به دنيا آمد و آخرين رهبر عالم بشريت ولي الله اعظم با جمال جهانآراي خود گيتي را مزين و روشن ساخت.
نرجس، غرق در افتخار و مباهات گشت، بانگ تكبير و تحميد و تسبيح توأم با فريادهاي شادي و تهنيت و هلهله طنينانداز گشت.
در ملأ اعلي، فرشتگان و كرّوبيانِ عالم بالا از نوزادي كه هم اكنون در خاندان نبوت و ولايت، قدم به عرصه اين جهان گذاشته، در سخن بودند.
بهشت را زينت ميكردند تا محافل جشن و مجالس انس و ذوق ملكوتي برپا كنند. غريو شادي، نغمههاي روحبخش و طربانگيز حور العين، بهشتيان را غرق در حظوظ روحاني كرده بود.
آري؛ اين افتخار، مخصوص دودمان نبوّت است كه موعود و نجات دهنده بشر از تجاوز و ستم و آن كس كه براي تأسيس سازمان جهاني اسلامي و اجراي نظام قرآني قيام فرمايد، از آن خاندان با عظمت است.
پيامبر صلي الله عليه و آله خوش دل بود كه فرزندش مهدي به هدفهاي رسالت و دعوت او جامه ي عمل ميپوشاند و به خاندان خود به خصوص علي و فاطمه و حسنين عليهمالسلام مژده ميداد كه مهدي - همان كسي است كه با نهضت بيمانند خود بنيان شرك را ويران و اساس توحيد و يكتاپرستي را محكم و استوار ميسازد و فرمانرواي كل جهان ميگردد- از فرزندان آنها است.
او است همان نابغهي بينظيري كه انبيا و اوليا ظهورش را مژده دادند و جهان بشريّت را به قيام آن حضرت، براي تشكيل حكومت حق و عدالت اسلام و صلح پايدار و برچيدن بساط بيدادگران، نويد دادند و همه را به آيندهي گيتي اميدوار ساختند.
جهان با همه تحرّكي كه در ناحيه علوم مادّي دارد و با اينكه بشر دست به كار تسخير فضا شده و به قدرت فكر خود ميبالد، با كمال تأسف در جنبه انسانيت قدم به جلو نگذاشته و در مدنيت اخلاقي و وجداني سير قهقرايي دارد.
فساد اخلاق و بيعفتي، فحشا و طغيان شهوت و غضب، زن و مرد را به ستوه آورده و به جهنم نكبتها و انحطاط سوق ميدهد. التزام به آداب ديني و شعائر مذهبي ضعيف ميشود و بدترين مظاهر شرك كه استبعاد بشر و ملل و سلب آزادي انسانها باشد، به صورتهاي گوناگون رايج و اركان آن محكم و استوار ميگردد.
در اين جهان، تنها نوري كه نشاط بشر را نگاه ميدارد و او را اميدوار ميسازد، همان بشارات انبيا و پيشوايان ديني است كه همه را به آينده جهان خوشبين نموده و نور اميد را در دلها روشن ساخته است.
همه با اعتماد تمام و قلبي سرشار از نشاط انتظار دارند؛ انتظار كسي را دارند كه اين ابرهاي تيره ظلم و ستم و فساد را، از افق عالم برطرف كرده و در عالم، برادري و آزادي واقعي را برقرار، و احكام عالي آسماني را اجرا نمايد و بشر را به سوي هدف شريف انساني رهنمايي فرمايد.
شيعيان و مؤمنان به اين ظهور، شب و روز نيمه شعبان را جشن ميگيرند و چراغاني ميكنند و خيابان و بازار و مغازهها و خانهها را زينت مينمايند و غرق در شادماني ميشوند و به ملل جهان علاقه خود را به عدل و داد، صلح و برادري جهاني اعلام، و روح شكستناپذير و اميدوار خود را آشكار ميسازند.
اي مهدي موعود؛ همه شيعيان و دوستانت آرزومند و منتظرند كه بامداد سعادت آنها و همه مردم جهان طالع شود و با قيام تو تمام دردهايشان درمان گردد و پرچم توحيد و عدل و صلح اسلام در سراسر گيتي به اهتزاز درآيد:
شاد باش اي عارف نيكو سير * كاين شب هجران سحر گردد سحر
شاد باش اي خستهي بار فراق * شاد باش اي غرق بحر اشتياق
ميدمد از لطف حق صبح ظهور * ميشود گيتي پر از وجد و سرور
افكند البته از رخ اين نقاب * فاش سازد امر حق را بيحجاب
ميكِشد از دشمن حق انتقام * ميبرد از شرك و از اصنام نام
البشاره اي كه داري انتظار * ميشود آخر سحر اين شام تار
البشاره مصلح نيكو سرشت * آيد و گيتي كند رشك بهشت
صبر كن صبر اي به هجران مبتلا * كه رسد دوران وصلش بر ملا
البشاره «صافي» صافي ضمير * كه جوان گردد دگر اين چرخ پير
روز رهايی(سروده مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی صافی گلپايگانی در وصف عيد بزرگ نيمه شعبان)
شُكر فراوان كه از عنايت يزدان * بار دگر شد پديد نيمهی شعبان
فخر، زمين میكند به روضهی رضوان * از قَدَم پيشوای عالم امكان
«حضرت صاحب زمان، ولیّ جهانبان»
***
حجّتِ بِن عسكری، امام معظّم * آن كه نظام جهان به اوست منظّم
پيشرو و پيشوای اكبر و اعظم * علّتِ غايی ز خلق عالم و آدم
«سايهی حقّ، عين حقّ، خليفهی يزدان»
***
شمسِ ولايت بود به نور فِشانی * در طرب و شوق و ذوق، عالی و دانی
ريزد از بهر طبع، دُرّ معانی * از پی مدح خدايگانِ جهانی
«حضرت مهدی، امين قادر سبحان»
***
حامی مستضعفان، خلاصهی ايجاد * آنكه جهان را ز عدل، میكند آباد
و آن كه كَنَد ريشهی جهالت و بيداد * محو نمايد رسوم باطل و الحاد
«قدرت حقّ، نور حقّ، يگانهی دوران»
***
مولد سلطان دين، امام مبين است * مبدأ عصر جديد و دور نوين است
خرّم و بَهّاج، آسمان و زمين است * محفل جشن ولا، بهشت برين است
«عيد سعيد است و خلق، خرّم و شادان»
***
روز ظهورش، بزرگ روز خدايی است * روز كمال عقول و جهلزدايی است
روز عدالتمآب و عدل نهايی است * روز فلاح و نجات و روز رهايی است
«روز امان است و روز عزّت انسان»