آقا از مسئولیت خطیری كه بهعنوان مرجعیت و زعامت روحانیت بر عهده داشتند سخت نگران حال خود بودند.
از هر جهت میترسیدند و مواظب و مراقب اطراف و جوانب بودند كه سالی پس از تعطیلات تابستان از گلپایگان مراجعت نموده و به اتفاق حضرت آقای اخوی خدمت آقا رسیدیم.
معمولاً اگر مجلس خلوت بود آقا از رویدادهایی كه در مدت غیبت ما واقع شده بود ما را مطلع میفرمودند.
در آن روز بسیار اظهار تأثر و نگرانی مینمودند.