شنبه: 1403/02/1

30
اهمیت تحصیل علوم دینی
و وظایف طلاب و روحانیون
[1]

بسم الله الرحمن الرحیم

از حضرت امام زین‌العابدین(ع) روایت شده که می‌فرمایند:

فارسی
يكشنبه / 1 اسفند / 1395

ذلت پهلوی را خواهید دید

شاهد اینکه گفتم آقای والد ما امیدوار به آینده بود این قضیه است که: یک روز رئیس شهربانی عده‌ای از روحانیون را که جواز عمامه هم داشتند به شهربانی برده بود و عمامۀ آنها را برداشته بود، آنها با همان کیفیت آمده بودند منزل ما و گفته بودند می‌خواهیم آقا را ببینیم، آقا اینها را که دیده بود، حالشان به هم‌خورده بود و گفته بود:

من می‌میرم ولی به شرطی که شما زنده باشید و ذلت این پهلوی را ببینید او گمان می‌کند اسلام فقط در ایران است.

فارسی

ممنوعیت مراسم جشن نیمۀ شعبان

در جشن حضرت مهدی(عج) که مردم در همه جای مملکت برای برگزاری جشن آماده شده بودند، بازار چراغانی کرده بودند، روز چهاردهم شعبان دستور آمد که همه را جمع کنید.

فارسی

عمامه را از سر ما برداشتند

ما را به شهربانی پیش همان رئیس شهربانی بردند، اوقاتش تلخ شد و گفت او را ببرید به محکمۀ خلاف، آنجا عمامه را از سر ما برداشتند، ما از شهربانی آمدیم بیرون، البته من کلاه نگذاشتم و با سرباز می‌رفتم.

از عجایب این بود یک‌ماه طول نکشید که خانۀ او آتش گرفت و دو بچه‌اش سوختند و یک سال نشد که خودش جوان‌مرگ شد، اسمش اسدالله بود.

فارسی

داستان غم‌انگیر برداشتن عمامه

راجع به عمامه هم جریانی دارم. درحالی‌که وضعیت اقتصادی به این صورت بود، از طرف دیگر فشار پهلوی هم بود، در مورد عمامه سخت‌گیری می‌کردند، ما هم عمامه داشتیم، جواز هم داشتیم، امتحان می‌گرفتند، هم آنجا امتحان دادم و هم دو سه سال می‌آمدم قم امتحان می‌دادم، در ماه خرداد از طلاب امتحان می‌گرفتند.

در تمام خوانسار و گلپایگان دو نفر جواز عمامه داشتند

فارسی

استخارۀ عجیب مرحوم والد

از آن طرف شهاب لشگر بعد از دو سه روز به منزل ما مراجعه کرده بود و گفته بود به آقا بگویید جواب نامۀ امیر را بدهد، مرحوم آقای والد استخاره کرده بودند این آیه آمده بود:

﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِیّ عَدُوّاً مِنَ الْمُجْرِمِینَ وَكَفَى بِرَبِّكَ‌هادِیاً وَنَصِیراً﴾.[1]

 

فارسی

داستان جالب برخورد تند با امیر مفخم

امیر مفخم کذایی که خیلی قدرت داشت و کسی بود که روی جهاتی با قوام‌السلطنه وزیر داخله مخالف بوده، روزی وقتی قوام‌السلطنه از وزارتخانه با درشکه به منزل بر می‌گشت سوارهایش را فرستاده بود قوام را کشیده بودند پایین، و آورده بودند پیش امیر مفخم، می‌خواست او را به چوب ببندد عده‌ای نگذاشته بودند، قوام وقتی به منزل برگشته بود استعفا داد.

فارسی

مبارزات سیاسی مرحوم والد و نامه‌های مرحوم مدرس به ایشان

مرحوم آقای والد در آنجا شخصیت فوق‌العاده‌ای بودند و از جنبه‌های مختلف اعتبار فوق‌العاده‌ای داشتند در مسائل سیاسی روی ایشان حساب می‌شد، از تهران مدرّس و دیگران به ایشان نامه می‌نوشتند. جهات دیگری هم بود مثل رتق‌وفتق بسیاری از امور، اعانت مظلومین، مقابله با ظلم، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، دفع بدعت‌ها، صراحت لهجه و اینکه در هیچ مسأله‌ای کوتاه نیاید و بدون ملاحظۀ جهات دنیایی مطالب را به مردم بگوید. تمام رجال و شخصیت‌ها آنجا رفت‌وآمد می‌کردند.

فارسی

قرض برای جشن نیمۀ شعبان

دهۀ محرم روضه‌خوانی داشتیم، نیمۀ شعبان جشن بود، ولی همین جشنی که

 

می‌گرفتیم افرادی بودند که از آنها قرض می‌کردیم مثلاً دو تومان یا سه تومان مخارج جشن را قرض می‌کردیم و به‌تدریج می‌دادیم.

فارسی

سفره‌ای با نان و ترشی

بعضی اوقات غذایشان نان و ترشی بود زندگی ما هم با این کیفیت بود، زندگی سخت و مشقت‌باری برای ما بود ولی عادت داشتیم و شکایتی نداشتیم.

مرحوم والد، مدرس معروف اصفهان بود.

آقای والد با اینکه مدتی در تهران زندگی کرده بودند (زمانی که شیخ فضل‌الله در تهران بود) و بسیار محترم بودند، شخصیت علمی ‌داشتند، در اصفهان مدرس معروفی بودند، البته بنده یادم نیست و بعدها متولد شدم، اما هیچ وقت به‌خاطر نجات از مشکلات و گرفتاری‌ها نمی‌گفتند برگردیم تهران.

فارسی

صفحه‌ها

اشتراک در RSS - حوزه علمیه