شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

6

فرق امامت با رژیم انتصابى انقلابى كه در كنفرانس باندونگ نیز سفارش شده چیست؟

پاسخ: انقلاب‌های بزرگ كه براى متحوّل و دگرگون كردن یك وضع سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى به ‌وجود مى‌آید، باید به یك نظام غیراستبدادى منتهى شود كه حتى رهبران انقلاب هم نتوانند در شكل انقلاب، استبداد دیگرى را بر مردم تحمیل نمایند.

از سوى دیگر در بعضى موارد دیده مى‌شود جامعه‌اى كه انقلاب كرده، استعداد انتقال فورى به حكومت دموكراسى را ندارد، یا به‌واسطه اینكه رشد جامعه در این حدّ نیست، یا براى اینكه اعمال‌نفوذهاى خارجى مانع مى‌شود كه انتخابات آزاد انجام بگیرد، در نتیجه مشاهده مى‌شود كه اگر بخواهند فوراً انقلاب را به حكومت مردمى تبدیل و به قول خودشان به مردم منتقل كنند، اصل هدفشان از انقلاب، مثل استقلال سیاسى یا فرهنگى از بین مى‌رود و وابستگى و استبداد

 

سابق به‌صورت دموكراسى ادامه مى‌یابد. لذا این انقلابیون آمدند و این طرح را دادند كه براى ادامه انقلاب و آماده‌شدن یك ملّت براى حكومت دموكراسى كامل، رهبر انقلاب یك فردى را كه آشنایى كامل به انقلاب داشته باشد و بتواند انقلاب را در مسیر خود راهنمایى كند و در این دوره انتقال جامعه را آماده سازد، به ملّت معرفى نماید تا او را به رهبرى انتخاب كنند.

حال این نظر تاچه‌حدّ صحیح است و آیا با این توضیحات، این رژیم انتقالى از دیكتاتورى خارج مى‌شود یا نه؟ و آیا درصورتى‌كه انتخاب شخص معرفى‌شده الزامى باشد، این حرف كه یك نسل جامعه از حقّ خود محروم شوند و به حكومتى كه نمى‌خواهند تن در دهند، براى اینكه نسل آینده حكومت دموكراسى داشته باشند، چگونه توجیه مى‌شود؟ و اگر الزامى نباشد، این دوره انتقال نخواهد بود و خطر اینكه مردم تحت‌ نفوذ عواملى، دیگرى را كه ناآشنا به انقلاب است، انتخاب نمایند و به تبع آن، انقلاب از مسیر خود منحرف شود، دفع نخواهد شد. فعلاً در مقام برشمردن نواقص و معایب این نظر نیستیم، اجمالاً مى‌خواهیم این مطلب را بگوییم: آن انقلاب‌هایی كه در كنفرانس باندونگ مطرح شده، انقلاب‌های رهایى‌بخش به‌منظور باز پس گرفتن اختیارات غیرمشروع از زمامداران مستبد و برقراركردن حكومت ملّى

 

و به‌اصطلاح دموكراسى است كه در ملّت‌هاى عقب‌مانده و استعمارزده آسیا و آفریقا و آمریكاى لاتین واقع شده و مى‌شود.

امّا در انقلاب اسلامى كه تداوم دارد و همیشه بوده است، آن چیزى كه محرّك و الهام‌بخش انقلابیون اسلام‌خواه است، همان ایمان به حكومت «الله» و رهنمودهاى سیاسى قرآن و سیره حضرت رسول(ص)  است كه خواست واقعى توده‌هاى مسلمان بازگشت حكومت «الله» و نظام اسلام است.

پس این انقلاب با معیارهاى اسلامى كه دارد، هدفش برقرارى نظام شرعى و الهى خواهد بود. این انقلاب كه با الهام مستضعفان از آیاتى مثل آیه:

﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ﴾؛[1]

«و اراده داریم بر آنان كه در زمین به استضعاف كشیده شدند منّت نهیم».

و نیز آیه:

﴿وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا یَحْذَرُونَ﴾.[2]

 

و صدها آیات حركت‌بخش و انقلاب‌آفرین به ‌وجود مى‌آید، هدفش مشخص و عالى‌تر و سازنده‌تر از انقلاب‌های عادى است.

نظام امامت، نظام انقلابى تداوم انقلاب اسلام و امتداد رسالت اسلام است، و براى انتقال قدرت و مقدّمه انتقال به رژیم دیگر نیست؛ زیرا چنان‌كه گفتیم، نظام امامت، نظام اوّل و آخر و همیشه جاودان است، چنان‌كه حكومت «الله» بر كلّ عالم هستى و بر اجزاى آن، حكومت دائم و غیرقابل‌زوال است.

نظام مختص به ملل عقب‌مانده نیست، نظام همه جوامع و رهبر همه انسان‌هاست. ملل عقب‌مانده را به ‌جلو مى‌راند و ملل پیشرو را رهبرى مى‌نماید و به آنها محتواى انسانى و شرافتمندانه مى‌دهد. دنیا هرچه جلو مى‌رود، با نظام امامت و وحدت حكومت و قانون واحد روى موافق بیشتر نشان مى‌دهد، چنان‌كه به آن اشاره كردیم و تا حال آزمایش شده و پس از این هم آزمایش خواهد شد.

دموكراسى حكومت ایده‌آل و تمام انسانى و نمونه و موافق با اندیشه‌هاى متعالى بشر و حتى چنان‌كه مى‌گویند، حكومت مردم بر مردم نیست و آنچه دیده مى‌شود، انحطاط‌هاى گوناگونِ حكومت‌ها، ملّت را تهدید مى‌كند و جهان را به‌سوى جنگ و كشتار و محو مدنیت پیش مى‌برد و نشان مى‌دهد كه این نوع حكومت‌ها

 

انسانى نیست تا حكومت «الله» را كه در نظام امامت تجلّى مى‌كند، مقدّمه آن بدانیم.

رژیم رهبرى انقلابى كه مقدمه دموكراسى خوانده مى‌شود، خود اصالت و موضوعیت ندارد؛ امّا نظام امامت، كه هر انقلابى در صورتى ناجح و پیروز خواهد شد كه به آن برسد، مقدمه نیست و از آغاز بوده و تا پایان خواهد بود.

نظامى كه رهبرى محمّد(ص)  و على(ع)  را دارد، هرگز مقدمه نظامى كه زمامداران معلوم‌الحال كشورهاى به‌اصطلاح متمدّن و پیشرفته شرقى و غربى، رهبرى آن را دارند، نخواهد بود، تا كسى آن را به رژیم‌هاى انقلابى معاصر آفریقا یا جاهاى دیگر قیاس كند. لذا فردى مثل «روسو» مى‌گوید: دنیاى كنونى به رهبرى مانند محمّد(ص)  نیازمند است؛ زیرا فقط چنان رهبر الهى و چنان نظامى كه رهبران آن مانند محمّد(ص)  و على(ع)  باشد، مى‌تواند كشتى متلاطم و طوفانى‌شده بشریت را از امواج فتنه‌ها و طوفان‌هاى گوناگون نجات دهد.

 

 

[1]. قصص، 5.

[2]. قصص، 6. «و به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از آن اندیشناک و ترسان بودند، نشان دهیم».

نويسنده: