فلاسفه بزرگ مشّائیان و اشراقیان؛ مانند ابنسینا در الشفاء، نظام امامت و رهبرى را طبق مذهب شیعه تأیید نموده[1] و مثل شیخ شهابالدین سهروردى، خالىنماندن عالم را از وجود امام، چنانكه مضمون احادیث و موافق با استمرار فیض و قواعد عقلى دیگر است، بهصراحت پذیرفته است.
از او در حكمت اشراق نقل شده كه مىگوید: «لا یَخْلُو الْعالَمُ عَنْهُ» یعنى عالم خالى از امام و خلیفه نخواهد ماند. او آن كسى است كه ارباب مكاشفه و مشاهده، او را قطب مى گویند و ریاست و زمامدارى و اختیار دین و دنیا با اوست، اگرچه در نهایت خمول و بركنارى از دخالت در امور باشد و اگر سیاست بندگان به دست او باشد، روزگار نورانى خواهد بود و اگر زمان از مدبر و مدیّر الهى
خالى بماند (یعنى دست تصرف و اداره او در امور باز نباشد) تاریكىها غالب خواهد بود.[2]
و در جاى دیگرى از این كتاب گفته است:
«عالم هیچوقت از حكمت و از وجود شخصى كه قیام به حكمت كند، خالى نیست و آن شخص خلیفه خداوند در زمین است و این وضع ادامه دارد تا آسمانها و زمین برقرار است».