پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

پوشش عزا

1. به نظر مبارك حضرتعالی، پوشیدن لباس سیاه در عزای امام‌حسین(علیه السلام)  و دیگر امامان(ع) چنان‌كه از كلام صاحب حدائق استفاده می‌شود رجحان شرعی دارد یا خیر؟

سَلامُ اللهِ وَسَلامُ أَنْبِیائِهِ وَمَلائِكَتِهِ عَلی سَیِّدِنا وَمَوْلانا أَبی عَبْـدِ اللهِ الْحُسَیْـنِ الْمَظْلومِ سَیِّدِ الشُّهَداءِ وَأَبـی الْأَحْـرارِ وَعَلی أَهْـلِ بَیْتِـهِ وَأَوْلادِهِ وَأَصْحـابِهِ.

با‌توجه‌به اینكه پوشیدن لباس سیاه، شعار اهل مصیبت و علامت سوگواری و عزاست، پوشیدن آن در عزای حضرت سید‌الشهدا(علیه السلام)  و سایر حضرات معصومین(علیه السلام)  بی‌شبهه راجح و تعظیم شعائر و اعلان ولایت و برائت از اعدای آل‌ محمد(ص)  تجلیل از ایثار و فداكاری و شهادت در راه خدا، پاسداری از دین و مذهب و مصداق عناوین و جهات راجحة دیگر است.

یكی از شعائر شیعیان در عراق در دهة عاشورا، برافراشتن پرچم‌های سیاه عزا بر بالای خانه‌ها بود كه حتی كسی كه در وسط بیابان تنها در یك

 

خانه و كوخ‌ محقر زندگی می‌كرد ملتزم به این اعلام عزا و سوگواری بود.

یقیناً این برنامه‌ها و سیاه­پوشیدن و سیاه‌پوش­كردن در­و­دیوار خانه‌ها و حسینیه‌ها و تكایا و مجالس كه متضمن درس‌های بسیار آموزنده و موجب تعالی افكار و اهداف و تبلور شعور مذهبی و انسانی است همه راجح و سبب احیا و بسط امر مذهب و تحكیم علائق و روابط با خاندان رسالت و تجدید میثاق تشیع و پیروی از آن بزرگواران و محكوم­كردن ظلم و استضعاف و استكبار است.

اما مسئله كراهت پوشیدن لباس سیاه كه به اجماع و اخبار بر كراهت آن استناد شده است؛

اولاً: اصلِ حكم به كراهت، قابل­خدشه و اشكال است؛ زیرا عمده دلیل آن كه اجماع است محصّل نیست و به‌فرض محصّل­بودن، با وجود احتمال استناد مجمِعین به اخبار، حجت و كاشف از قول معصوم(علیه السلام)  نیست و روایاتی كه به آنها استناد شده است اخبار مراسیل و ضعاف است و تمسك به آنها به­ عنوان تسامح در ادله مكروهات جریاً علی التسامح فی ادلة المستحبات، مثبِت حكم شارع مقدس به كراهت نیست.

علاوه­ بر آنكه اثبات حكم موضوعی برای موضوع دیگر یا اثبات حكم موضوع ذی‌الخصوصیه برای فاقد خصوصیت بدون یقین به تساوی هر دو موضوع در موضوعیت برای حكم و بدون یقین به عدم

 

دخالت خصوصیت (مثل ما نحن فیه) قیاس و حكم به غیر علم است.

بنابراین با اخبار تسامح در ادله سنن جواز تسامح در ادله مكروهات و حكم به كراهت ثابت نمی‌شود، مضافاً بر اینكه در اصل مقیس‌علیه نیز استفاده حكم به استحباب ما بلغ فیه الثواب عن النبی(ص)  محل‌تأمل و اشكال است. غایَةُ الْأَمْرِ نَقولُ: إِنَّه یُستَفادُ مِن هذِهِ الْأَخبارِ أنَّ مَن بَلَغَهُ عَن النّبیِّ(ص)  ثَواباً عَلَی أَمْرٍ ثَبَتَ رُجحانُهُ بِالشَّرعِ سَواءٌ كانَ مُستَحبّاً أَوْ واجِباً أَوْ لَم یَثبُت عَدَمُ رُجحانِهِ أَنْ أتی بِهِ إِلْتِماساً لِهذَا الثَّوابَ یُعطی به ذلِك الثَّوابُ ویُوجَرُ بِهِ وَأَیْنَ هذا مِن الحُكمِ بِالْإِستِحبابِ حَتّی یُقالُ بِهِ فی غَیرِهِ.

به­ هرحال، اخبار داله بر كراهت از جهت سند، فاقد اعتبارند و جبران ضعف آنها به عمل اصحاب – بنا بر اینكه عمل، جابر ضعف سند باشد – در صورتی است كه استناد ایشان در فتوا به نفس خبر باشد، ولی در مثل این مورد كه محتمل است بر ‌اساس همان تسامح در ادله، مشی كرده باشند، عمل با استناد به نفس حدیث، ثابت نمی‌شود. مضافاً بر اینكه به فرض جبر ضعف سند به عمل، دلالت روایات بر كراهت مطلقه، مورد اشكال است؛ زیرا از خود آنها استفاده می‌شود كه حكم در این موضوع به­عنوان اولی موضوع نیست، بلكه به جهت تعنون آن به­عنوان ثانوی و شعار و لباس بنی‌عباس بودن است كه پوشیدن آن تشبّه به آنها و موجب ارائه نفوذ و كثرت جمعیت پیروان آنهاست و در واقع نهی از آن به ملاحظه این بوده كه یكی از مصادیق تلبّس به لباس ظَلَمه و تشبّه به آنهاست و مثل این

 

حكم طبعاً دائر ‌مدار بقای تعنون موضوع به­عنوان موردنظر است.

بنابراین اگر بنی‌عباس از بین رفتند، این شعاریت و عنوان، بی‌موضوع و منتفی شد، یا اگر رنگ دیگری شعار آنها یا ظَلَمه و كفار و اهل باطل شد موضوع عوض می‌شود و حكم بر موضوع خود مترتب می‌گردد و پوشیدن لباسی كه شعاریّت فعلیّه مثل كروات دارد مكروه می‌شود.

ثانیاً: با قبول اینكه اصل حكم فی‌الجمله ثابت است، دلیل آن اگر اجماع باشد دخول پوشیدن لباس سیاه در عزا كه ظاهراً در اعصار ائمه^ و بعد از ایشان متداول بوده در معقد اجماع معلوم نیست و قدر‌متیقن از آن مواردی است كه این عنوان عزا را نداشته باشد و تلبس به لباس و شعار اعدا بر آن صادق باشد و اگر احادیث را هم مستند حكم بشماریم شمول و ظهور اطلاق یا عموم آنها در این مورد به مناسبت حكم و موضوع، قابل منع است.

بعد از تمام این تفاصیل همان روایتی كه صاحب حدائق به­عنوان تأیید نفی بعد از استثنای لبس سواد در عزای حضرت سید‌الشهدا(علیه السلام)  از جلاء‌العیون علامه مجلسی(قدس سره) نقل كرده[1] دلیل است و به نظر حقیر هم با آن حصر مفاد روایات كراهت در غیر موارد عزا فهمیده می‌شود و هم می‌توان به فرض قبول اطلاق یا عموم روایات، آن‌ را مقید یا

 

مخصص‌ آنها دانست ‌و جهت اینکه صاحب حدائق صریحاً به آن استناد نفرموده ظاهراً عدم ذكر سند آن در جلاء‌العیون و عدم اطلاع یا عدم مراجعه ایشان به­ واسطه ضیق مجال به كتاب‌های دیگر بوده است.

اینك حدیث شریف:

محدث ‌مشهور، احمد بن محمد بن ‌خالد برقی، از طبقه سابعه در كتاب المحاسن، از پدرش محمد بن خالد از حسن بن ظریف بن ناصح از طبقه ششم از پدرش ظریف بن ناصح از طبقه پنجم از حسین بن زید كه ظاهراً حسین بن زید بن علی بن الحسین‘ معروف به ذی‌الدمعه و از طبقه پنجم است و او از (عمویش) عمر بن علی بن الحسین‘ روایت كرده است و سند و لفظ حدیث به این شرح است:

عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَریفِ بْنِ ناصِحٍ عَنْ أبیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زیدٍ عَنْ عُمَرِ بْنِ عَلیِّ بنِ الْحُسَیْنِ‘ قال:

لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ‘ لَبِسْنَ نِساءُ بَنی هاشِمٍ السَّوادَ وَالْمُسُوحَ وَكُنَّ لا تَشْتَكینَ مِنْ حَرٍّ وَلا بَرْدٍ ، وَكانَ عَلیُّ بنُ الْحُسَیْنِیَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعامَ لِلْمَأْتِمِ[2].

 

از این حدیث شریف كه مورد اعتماد و حجت است و شخصیت‌هایی از مشاهیر و ثقات و اكابر اهل‌بیت(ع) آن را روایت نموده‌اند استفاده می‌شود:

1. پوشیدن لباس سیاه در ماتم و عزا از صدر اول مرسوم بوده است و لذا بانوان معظمه بنی‌هاشم در ماتم حضرت سید‌‌الشهدا(علیه السلام)  لباس سیاه پوشیدند و ظاهر این است كه این عادت و سنتی بوده است كه قبل از آن تا عصر رسالت هم سابقه داشته است و مثل این است كه لباس سیاه به­عنوان ترك تزیّن و شعار عزادار­بودن متداول و مرسوم بوده است.

بنابراین روایات «كراهت لبس سواد» شامل این‌گونه لبس موقت و معمول نمی‌شود و منصرف به این است كه لباس متعارف و رسمی شخص، سیاه باشد و به فرض كه اطلاق یا عموم داشته باشد این روایت آن اطلاق یا عموم را تقیید یا تخصیص می‌زند.

2. تشویق و ترغیب امام(علیه السلام)  از این عمل دلیل بر رجحان آن است و از آن فهمیده می‌شود كه ادامه آن جهت فراموش­نشدن این‌ واقعه بسیار بزرگ تاریخی بزرگداشت و موقف عظیم سید‌الشهدا(علیه السلام)  راجح و مستحب است.

گفته نشود كه: حدیث حكایت از عمل بانوان و تصویب امام(علیه السلام)  دارد و دلالت بر رجحان پوشیدن لباس سیاه در عزای آن حضرت برای مردها ندارد؛ زیرا گفته می‌شود:

 

 وجه تصویب و تشویق امام(علیه السلام)  حال حزن و مصیبتی است كه به‌وسیله پوشیدن لباس سیاه، اظهار می‌شود و خصوصیت صدور این حال از زن یا مرد ملحوظ نیست و این حال در هر‌كس ظاهر شود مطلوب است؛ البته اگر پوشیدن لباس سیاه فقط ظهور این حال را از زنان نشان می‌داد اختصاص به آنها پیدا می‌كرد. ولی وقتی در هر دو عند‌العرف علی‌السواء ظاهر می‌شود یا گاهی در مردها ظاهرتر است و‌جهی برای اختصاص نیست و مثل «رَجُلٌ شَكَّ بَیْنَ الثَّلاثِ وَالْأَرْبَعِ» است كه چون این شك برای زن و مرد هر دو علی‌السواء حاصل می‌شود از آن اشتراك زن با مرد در حكم، معلوم می‌شود.

این حدیث مانند كلام امیر­المؤمنین(علیه السلام)  است:

«أَلْخِضابُ زینَةٌ وَنَحْنُ قَوْمٌ فی مُصیبَةٍ»؛[3]

كه از آن استفاده می‌شود زینت مناسب مصیبت‌زدگی نیست، خواه خضاب باشد یا چیز دیگر. مصیبت‌زده مرد باشد یا زن، از این حدیث هم استفاده می‌شود، اظهار عزاداری به‌وسیله پوشیدن لباس سیاه مورد تصویب و تشویق است خواه از مرد صادر شود یا از زن و چنان نیست كه با­اینكه از جانب مرد نیز این اظهار ممكن باشد رجحان

 

اظهار آن مختص به زن باشد ، زیرا عرف آنچه را موضوع مطلوبیت این عمل می‌یابد ارائه حال عزا و سوگواری است كه صدور آن از زن و مرد هر دو مطلوب است.

بلكه می‌توانیم بگوییم از مثل این حدیث می‌فهمیم كه:

ارائه حال سوگواری در مصیبت حضرت سید‌الشهدا(علیه السلام)  به هر نحو مشروع كه عند‌العرف حال سوگواری باشد مطلوب است؛ خواه به‌وسیله پوشیدن لباس سیاه یا صیحه­زدن در مجالس عزا یا ناله و گریه­كردن یا مرثیه­خواندن یا پابرهنه­رفتن یا صورت‌های مشروع و مقبول دیگر موجب اجر عظیم الهی در آخرت خواهد بود.

جَعَلَناَ اللهُ مِنَ الْقائِمینَ بِها وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِهِمْ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجمْعینَ.[4]

2. آیا كراهتی كه در پوشیدن مشكی وجود دارد، لباس عزایِ امام­حسین(علیه السلام)  را هم شامل می‌شود؟

پوشیدن لباس سیاه در­ عزای امام‌حسین(علیه السلام)  مانعی ندارد و مطلوب است.

3. آیا نمازخواندن با لباس‌سیاه مربوط‌به‌ عزاداری امام‌حسین(علیه السلام)  مكروه‌ است؟

پوشیدن لباس سیاه در عزاداری سالار شهیدان مطلوب است و كراهت آن جبران می‌شود. ان‌شاء‌الله.

 


.[1] مجلسی، جلاءالعیون،‌ ص720؛ بحرانی، الحدائق‌الناضره، ج7، ص118.

[2]. برقی، المحاسن، ج2، ص420. این حدیث را علامه مجلسی& از المحاسن در بحارالانوار (باب التعزیة والمأتم) روایت فرموده است. مجلسی، بحارالانوار، ج79، ص84، ح24.

[3]. نهج‌البلاغه، حکمت473 (ج4، ص109)؛‌ سید رضی، خصائص‌الائمه، ص125؛ فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص475؛‌ حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج2، ص88.

1. پاسخ به استفتایی در تاریخ 8 ذی‌الحجة الحرام 1415هـ .ق.

نويسنده: