س. شیعیان معتقدند که اصحاب عادل نیستند، امّا در کتابهاى شیعه روایاتى را مىبینیم که بر عدالت اصحاب دلالت مىکنند؛ از آن جمله روایتى است از پیامبر كه در حجةالوداع گفت: «نَضَّرَ اللهُ عَبْداً سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها، ثُمَّ بَلَغَها إلى مَنْ لَمْ یَسْمَعْها؛ خداوند تر و تازه نماید بندهاى را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد و سپس به کسى که آن را نشنیده رساند». اگر اصحاب عادل و درستکار نبودند، چگونه پیامبر به آنها اعتماد مىکند؟
ج. استدلال عجیبی است! دعا این نیست که هرکس مقاله (سخن) مرا میشنود، بنده خوب و صالح خداست. دعا، تحریض و ترغیب بر حفظ وصایای پیغمبر است[1] که گویا پیغمبر(ص) از آن بیم داشتند که نقل حدیث و رساندن به دیگران و آیندگان متروک شود و یا کسانی که این احادیث را با سیاستهای خود موافق نمیدیدند نقل حدیث را ممنوع سازند و همان کلام را که در محضر پیغمبر اکرم(ص) هنگامی که در بستر بیماری افتاده بود بگویند «وَ حَسْبُنا کِتابُ اللهِ»[2] و اصل کلام پیغمبر(ص) و اعتبار آن را انکار کنند. شما جواب بدهید چرا نقل حدیث را ممنوع کردند؟[3] آیا معنای این
حرف «حَسْبُنا کِتاباللهِ» در آن جلسه تاریخی بینظیر غیر از این بود که پیغمبر(ص) کلامش اعتبار ندارد و قانون نیست؟
آیا با این موضع، شما باز هم میتوانید در دل خودتان از گوینده این حرف ناراضی نباشید؟
[1]. مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج1، ص71؛ همو، روضةالمتقین، ج9، ص255؛ فیض کاشانی، الوافی، ج2، ص98، 100.
[2]. بخاری، صحیح، ج5، ص137 – 138؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج5، ص76.
[3]. عایشه میگوید: پدرم پانصد حدیث از پیامبر جمعآوری کرده بود. شبی (در دوران خلافت خود) ناآرام بود و تا صبح نخفت. صبح به من گفت: دخترم آن احادیثی را که نزد توست برایم بیاور. آنها را در نزد او بردم. او همه را سوزاند!... . ذهبی، تذکرةالحفاظ، ج1، ص5؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج10، ص285.