سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

خویشتن‌داری حضرت علی(علیهالسلام)   در زمان خلفا

 س. شیعه و اهل‌سنّت همه بر این اجماع دارند که على فرد بسیار شجاع و دلیرى بوده است که کسى به گرد پاى او نمى‌رسید و او در راه خدا، از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌اى نمى‌ترسید.

آیا بعد از وفات پیامبر‌(ص)  شجاعت على تمام شد و به‌خاطر این با ابوبکر بیعت کرد؟ و سپس بعد از او با عمر بیعت نمود؟ و سپس بعد از عمر بلافاصله با عثمان بیعت کرد؟ آیا نمى‌توانست حتى برای یک بار بالاى منبر پیامبر‌(ص)  برود و با صداى بلند اعلام کند که خلافت از او غصب شده است، و از دیگران سزاوارتر است، چون او وصی پیامبر‌(ص)  است؟ چرا چنین نکرد؟

ج. جواب از این پرسش واضح است. علی‌(علیه‌السلام)  خلافت را به معنای سایر حقوق شخصی، حقّ خود نمی‌دانست بلکه او، خود را برگزیده خدا و پیغمبر‌(ص)  برای اقامه دین و حفظ اسلام و مصالح امّت و مدیریّت جامعه می‌دانست.

در این مسیر، مواضع حضرت حفظ حقوق همگان بود. در امر خلافت و استنکار وضعی که جلو آمد، با امتناع خود و نیز امتناع و مخالفت بنی‌هاشم با دستگاه حاکمه، آنها را محکوم کرد و بر اساس همان وظیفه و مسئولیتی که داشت با آنها که در آن شرایط فقط به استبداد و به امر ریاست می‌اندیشیدند و از جنگ و نزاع فیزیکی که در آن اساس اسلام را به خطر می‌انداخت پرهیز نداشتند، به همان حدّ اعتراض زبانی و اعلام موضع اکتفا کرد.

 

کسی نیست که در تاریخ، مختصر تحلیل و دقّتی داشته باشد و این را نداند كه حضرت علی‌(علیه‌السلام) ، بنی‌هاشم و خاندان پیغمبر‌(ص)  در مقابل حزب ابوبکر و عمر بودند و علی‌(علیه‌السلام)  در تمام طول حکومت این سه نفر، هیچ مقام رسمی عهده‌دار نگردیدند و به‌عبارت‌دیگر عامل حکومت نگردیدند، ولی برای حفظ اسلام با آنها مماشات می‌فرمود.

او در مناسبات مختلف، عدم رضایت و عدم موافقت خود را از آن استبدادی که به اسم بیعت و فرصت‌طلبی جلو آمد اظهار می‌کرد و این از عجایب صبر و خویشتن‌داری است که شخصی با آن مقام شجاعت - که شما و همه آن را می‌ستایند - بر آن حق‌کشی ظاهر صبر کند و به‌زور بازو و کشیدن شمشیر، مخالفان را سرکوب نکند.

در مقام محکوم‌نمودن آنها چه اعلامی از این ظاهرتر است که در آن شورای بسیار سیاسیِ شش‌نفری صدای شکایت علی‌(علیه‌السلام)  که می‌فرماید:

«فَیَا للهِ وَلِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ».[1]

به گوش دنیا می‌رسد، در این شورا ‌وقتی پیشنهاد به علی‌(علیه‌السلام)  را مشروط به عمل به سیره ابوبکر و عمر می‌کنند، حضرت رسماً آن را نمی‌پذیرد و بی‌اعتباری آن را اعلام می‌کند.

 


[1]. نهج‌البلاغه، خطبه3 (ج1، ص34 – 35)؛ سبط ابن‌جوزی، تذکرة‌الخواص، ص118؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج1، ص184؛ «پناه می‌برم به خدا از این شورا، در کدام زمان در برابر شخص اولشان در خلافت مورد تردید بودم تا امروز با اعضای شورا برابر شوم، مرا همانند آنها پندارند».

موضوع: 
نويسنده: