شرایط قبول خلافت توسط حضرت علی(علیهالسلام)
س. صاحب کتاب نهجالبلاغه روایت میکند که، علی از پذیرفتن خلافت کنارهگیری کرد و گفت: «دَعُوني وَالْتَمِسُوا غَيْري؛ مرا رها کنید و کسی دیگر غیر از من را بجویید».
این عبارت بر باطلبودن مذهب شیعه دلالت میکند، چون شیعه میگوید که علی از سوی خدا به خلافت منصوب گردیده است و خلیفهشدن او فریضهای بوده است که ابوبکر به خاطر غصب این حق او مورد بازخواست قرار میگیرد. پس اگر چنین است، چگونه علی از پذیرفتن آن ابا میورزد؟
ج. اين فرمایش حضرت چنانکه از ادامه آن استفاده ميشود اعلام سوء اوضاع و فراموششدن سيره رسولالله(ص) و ظهور بدعتها، مخصوصاً در امور مالي و انتخاب حکّام است که مثل طلحه و زبير وقتي ديدند امام(علیهالسلام) در تقسيم بيتالمال مراعات تسويه و مساوات مينمايد، بيعت خود را شکستند و خواهان حکومت بصره و کوفه بودند.
در زمان عمر - که توزيع بيتالمال را درجهبندي کرد و تفاوت بين اشخاص مقرر کرد - امّالمؤمنين زينب بنت جحش، زوجه رسولالله(ص) که بسيار متعبّد و نگهدار وصيّت حضرت رسول(ص) بود، وقتي عطاي عمر را براي او بردند - که براي زنهاي پيغمبر(ص) امتياز قرار داده بود - در همان مجلس، تمام مبلغی را که عمر فرستاده بود بين فقرا تقسيم کرد و دعا کرد و از خدا خواست که زنده نماند که بار
ديگر عمر اين عطا را براي او بفرستد؛[1] و دعايش هم مستجاب شد.
و امّا در زمان عثمان - که هيچ حساب و کتابي نبود - به خواست عثمان و اطرافيانش از بنياميه، آن را بين خودشان تقسيم ميکرد.
اميرالمؤمنين(علیهالسلام) اعلام ميفرمايد که دشواريهايي که بر عقلها و بر قلوب سنگين ميآيد در شرايطي که هست، تاريکيهاست و برداشتن اين تاريکيها را شما برنميتابيد و آن حضرت اوضاعي را که از جنگ جمل، صفين و نهروان جلو آمد، مشاهده ميفرمود.
اين اتمامحجّت بر آنهايي بود که با آن اصرار و التماس خواستار بيعت شدند و حضرت را قسم دادند و گفتند: آيا نميبيني که اسلام به چه حالي گرفتار شده است؟ فرمود: «من اجابت ميکنم، ولي بدانيد من اگر بپذيرم، به آنچه ميدانم عمل ميکنم».[2]
اينجا سخن از اين بود که شما اگر مرا ميخواهيد، بايد روش مرا در نفي بدعتها و بازگشت به عهد پيغمبر(ص) - كه فراموش شده است - بپذيريد.
موقف، موقف خاصی بود كه ارزشهاي اسلامي، ضعيف و يا دستخوش تحريف و يا تبديل به ضدّارزش شده بود.