سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

 تقیّه و عصمت اهل‌بیت(علیهمالسلام)

 س. شیعیان مى‌گویند که ائمه معصومند و ازطرفى مى‌گویند آنها تقیّه مى‌کنند و این دو چیز باهم تناقض دارند.

پس وقتى شما صحت آنچه را که امامانتان مى‌گویند و انجام مى‌دهند نمى‌دانید، معصوم‌بودنشان چه فایده‌اى دارد؟ شما مى‌گویید که «نُه‌دهم دین تقیّه است». تردیدى نیست که ائمه شما به این نُه‌دهم عمل کرده‌اند و این با عصمت خیالى آنها تضاد دارد.

ج. عصمت با تقیّه هیچ منافاتی ندارد. تقیّه، عمل به وظیفه است و معنایش این است که در هرکجا، خطری شخصی یا عمومی برای اسلام یا مسلمین در اثر اظهار حق پیش بیاید شخص تقیّه نماید، مثل تقیّه عمّار که قرآن فرمود (إلّا مَن اُكرِه وَ قَلْبُهُ مُطمَئنٌّ بِالإیمَانِ)[1] تا آنجا که وقتی عمّار حضور رسول خدا‌(ص)  شرفیاب شد و می‌گریست و از آنچه از او صادر شده بود سخت نگران و پریشان‌حال بود، عرض کرد: «نِلْتُ مِنْکَ». رسول خدا‌(ص)  به او فرمود: «إِنْ‏ عَادُوا لَكَ‏ فَعُدْ لَهُم‏»[2] این دستور، کلام کسی را که مأمور به تقیّه است حجّت علیه او قرار نمی‌دهد.

مسئله‌ تقیّه شیعه و امامان شیعه در برابر حکّام جور و آن افراد به اسم خلفا که از هیچ جرم و جنایت و گناهی پرهیز نداشتند، بود.

 

در برخورد با خلفا هرجا خطر بود، دستور می‌دادند که شیعه جان خود را به خطر نیاندازند. معنای اینکه نُه‌دهم دین تقیّه است این است که در برابر آنها تحت‌تأثیر احساسات حق‌خواهانه و نصرت حق، بی‌فایده خود را به کشتن ندهند.

این موارد معلوم بود و با عصمت امام منافات ندارد. همة حقایق، احکام، اصول و فروع دین را بیان کردند و مثل آفتاب جهان‌تاب و روشن‌تر از آن در اختیار مسلمانان جهان است.

عصمت ائمه و عترت پیغمبر‌(ص) ، عصمت خیالی نیست، بلكه عصمت عقلانی، عصمت قرآنی و وحیانی است. عقل و نقل بر عصمت آنها دلیل و برهان است. آیه تطهیر[3]، دلیل قرآنی است. حدیث متواتر ثقلین[4] - که مصونیت از ضلالت را به تمسّک به ثقلین منوط می‌كنند و از تقدّم بر اهل‌بیت‌(علیهم‌السلام)  و تأخّر از آنها نهی بلیغ می‌فرمایند - دلیل بر عصمت است.

 

 

[1]. نحل، 106؛ «به‌جز آنها كه تحت فشار واقع شده‏اند درحالى‌كه قلبشان آرام و با ایمان است».

[2].  فخر رازی، التفسیر‌الکبیر، ج20، ص121.

[3]. احزاب، 33.

[4]. احمد بن‌حنبل، مسند، ج3، ص59؛ ترمذی، سنن، ج5، ص328 - 329؛ طبرانی، المعجم‌الکبیر، ج3، ص65 - 67.

موضوع: 
نويسنده: