س. خلیفه برحق بعد از پیامبر ابوبکر بود و دلیل آن دو امر ذیل است:
1. اصحاب همه بر اطاعت از او اجماع کردند و با او مخالفت ننمودند.
2. على با ابوبکر مخالفت نکرد و با او نجنگید و نمىتوان گفت که على به علّت ناتوانى یا ترس از فتنه با ابوبکر نجنگید، چون علی با معاویه، طلحه، زبیر و عایشه جنگید، چرا که در همه این موارد میدانست حق با اوست، بنابراین از ترس فتنه آن را رها نکرد، لذا نمیتوان گفت علی بهخاطر ضعف و ناتوانی با ابوبکر نجنگید، چون همه کسانى که در زمان معاویه، على را یارى کردند در روز سقیفه و روزى که عمر جانشین ابوبکر شد و روزى که شورا براى تعیین خلیفه بعد از عمر تشکیل شد همه بودند و اگر آنها مىدانستند که حق از آن على است او را در برابر ابوبکر یارى مىکردند، چون او با غصبکردن حق خلافت از معاویه سزاوارتر به جنگ بود. پس ثابت شد که على چون مىدانست که حق با ابوبکر است با او نجنگید.
ج. این اموری که نوشتهاید همه خلاف واقع است هیچیک اتّفاق نیفتاد. امّا اول همه میدانند و تواریخ بر آن اتّفاق دارند که بنیهاشم و وابستگان به خاندان نبوی در این اجماع وارد نبودند و حتّی مثل سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج تا وقتی او را کشتند - و کشتنش را به جن نسبت دادند[1] - مخالف بودند.
جریان امور هم طوری شد که در برابر آن جوّی که ایجاد شده بود، بسیاری سکوت را مناسب و مصلحت دیدند و الّا اصلاً آن اجماع و اتّفاق قلبی واقع نشد و مثل فاطمه زهرا(علیهاالسلام) آن را محکوم فرمود[2].
امّا دوم، علی(علیهالسلام) برای مصلحت حفظ اسلام و وضعی که بهواسطه ارتحال رسول خدا(ص) پیش آمد و خطر ارتجاع کامل بود، با آنها معارضه فیزیکی نکرد.
زمان ارتحال حضرت رسول(ص) با زمانیکه معاویه اعلام معارضه کرد، فرق بسیاری داشت. اگر تاریخ را خوانده و فهمیدهاید، چرا خود را به نادانی میزنید؟
این مطالب روشنتر از این است که محتاج به بیان و توضیح باشد.
علی(علیهالسلام) با ابوبکر، عمر و عثمان بهواسطه ضعف روحی و هم ضعف شخصی آنها معارضه فیزیکی ننمود.
در هر دو جریان و در همه مواضعی که داشت حکیمانه و حفاظتکارانه نسبت به اسلام عمل فرمود. روز سقیفه با روز قتل عثمان و اعلام معارضه معاویه با حکومت رسمی اسلام فرق داشت.
ما در این بحث مهم همگان را به خواندن کتابهای روایی و تاریخی از خود اهلسنّت ارجاع میدهیم تا انسانهای باانصاف و آگاه خودشان قضاوت نمایند.