س. شیعه، ناسزا گفتن به بزرگان اصحاب به خصوص خلفاى راشدین ابوبکر، عمر و عثمان را عبادت مىدانند و با این کار به خدا تقرّب مىجویند، درحالىکه هیچ سنّى به کسى از اهلبیت ناسزا نمىگوید، بلکه اهلسنّت با دوستداشتن اهلبیت به خدا تقرّب مىجویند.
ج. اساساً برداشت منفی از رفتار و سیره بعضی صحابه بهطورعادی برای هرکس که مختصری تاریخ را بررسی مینماید خواهوناخواه حاصل میشود.
راجع به این سه نفر و مخصوصاً دو نفر اول مواضعی که اتخاذ کردند، آنها را زیر سؤال قرار داده است، مخصوصاً مواضع آنها در مورد یگانه فرزند عزیز پیغمبر(ص) سیدة نساء اهلالجنه و سیدة نساءالعالمین و بانویی که مکرّر در احادیث متعدد شیعه و سنی، پیامبر(ص) در مورد او فرمود:
جسارت و اهانت آنها به آن حضرت - که به اتفاق علمای اهلسنّت و شیعه، فاطمه(علیهاالسلام) از دنیا رفت درحالیکه از اینها ناراضی و ناخشنود و بر آنها غضبناک بود و
آنها را به مشروعیت نمیشناخت[3]- و آن مواضع، سرآغاز همه ظلمهایی شد که در طول تاریخ بر اهلبیت(علیهمالسلام) وارد شد و عکسالعمل آن مواضع، محکومکردن آنهاست.
شما انتظار دارید که در برابر آن اظهارات بیباکانه و تهدید جدّی به سوزاندن خانه فاطمه، و خود فاطمه و فرزندان عزیز فاطمه و دو سیّد جوانان اهل بهشت از امّت، تحسین، آفرین و اعطای جایزه و مدال به آنها باشد؟!
اگر اجتهاد عذر میشود و عایشه، طلحه و زبیر را - که آن جنگ و فتنه را در اسلام برپا کردند و موجب آنهمه خونریزی شدند - معذور میدانید، شیعه و اهلبیت(علیهمالسلام) را هم در محکومساختن ابوبکر و عمر معذور بدارید که ادلّه اجتهاد شیعه قویتر است!
تعجّب است که میگویید هیچ سنّی نمییابیم که احدی از اهلبیت(علیهمالسلام) را سبّ نماید! آیا معاویه که سبّ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در تمام عالم اسلام و منابر و خطبههای جمعه، سنّت سیئه (بدعت) قرار داد[4] شیعه بود یا سنّی؟ شما او را سنّی میدانید یا نه؟
همه عمّال و خطبای او که تا عصر عمر بن عبدالعزیز این جسارت بزرگ به اهلبیت(علیهمالسلام) را مرتکب شدند شیعه بودند یا سنّی؟
عمر سعد، زیاد، ابنزیاد و بسیاری از محدّثین شما که مثل بخاری از آنها روایت میکردند و به بغض و دشمنی با اهلبیت(علیهمالسلام) – كه از علائم نفاق است - معروف بودند سنّی بودند یا شیعه؟
شما معاویه را - که سبّ و ناسزا به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را آنگونه در بلاد اسلام و منابر و خطبههای نماز جمعه رواج داد - معذور میدانید! و آنها که در برنامهها و در
نمازجمعهها این برنامه را داشتند، آنها را مسلمان پاکاعتقاد میدانید و شیعه را که بر همان عقیدة فاطمه زهرا(علیهاالسلام) میباشد مورد سؤال قرار میدهید؟!
معاویه را - که در برپا کردن جنگ صفین و آنهمه اتلاف نفوس کسی بیشتر از او به اسلام ضربه نزده است - تبرئه میکنید و او را خلیفه اسلام میدانید!
چرا به شیعه در محکومکردن ابوبکر و عمر اعتراض میکنید؟
شیعه، حبّ علی(علیهالسلام) را به تنصیص پیغمبر(ص) ، علامت ایمان و بغض و دشمنی علی را علامت نفاق میداند.[5]
شما باوجود این اعتقادات، با اعدا عدوّ علی دوست هستید و مثل معاویه و بسر بن ابیارطاة را دوست میدارید و با دوستان علی و اهلبیت پیغمبر(ص) و شیعیان علی دشمن میباشید!
[1]. بخاری، صحیح، ج4، ص210؛ «فاطمه پاره تن من است هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است».
[2]. احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳28؛ بخاری، صحیح، ج6، ص158؛ «فاطمه پاره تن من است هرچه او را ناخوشایند باشد مرا ناخوشایند است و هرچه او را برنجاند مرا میرنجاند».
[3]. برای نمونه یكی از دهها روایتی كه بزرگان اهلسنّت نقل كردهاند، رجوع کنید به: بخاری، صحیح، ج4، ص42.
[4]. مسلم نیشابوری، صحیح ، ج7، ص120؛ زمخشری، ربیعالأبرار، ج2، ص330؛ سبط ابنجوزی، تذکرةالخواص، ص65.
[5]. اشاره به روایت «یا علیّ لایُحبُّكَ الّا مؤمنٌ وَلا یُبغِضُكَ الّا مُنافقٌ؛ ای علی جز شخص مؤمن تو را دوست نمیدارد و جز منافق تو را داشمن نمیدارد». مسلم نیشابوری، صحیح، ج1، ص61، ابنجبر، نهجالایمان، ص454.