جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

امام عدالت‌خواه

خاندان علی‏‌(علیه‌السلام) در عدالت و حمایت از مظلوم، همانندی در عالم ندارند. حكایاتی كه از عدل علی‌(علیه‌السلام) در كتاب‌های تاریخ نگاشته شده، نشان می‏دهد كه او دلباختة حقّ و فانی در عدالت بود. او به فرزندانش وصیّت فرمود:

«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛[1]

«دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید».

حسین‏‌(علیه‌السلام) فرزند آن پدر و وارث همان صفات می‌باشد. از ستم‌هایی كه بنی‌امیّه و عمّال آنها به مردم می‏نمودند بیش از هركس رنج می‏كشید و به‌شدّت ناراحت می‏شد. قیام او، قیام علیه ظلم، بیداد و ستمگری، و نهضت او نهضت نجات‌بخش ستمدیدگان و مظلومین بود.

 

یكی از داستان‌هایی كه گواه بر شدّت علاقه حسین ‌(علیه‌السلام) به دفاع از مظلومین و حمایت از بیچارگان بی‏پناه می‌باشد، داستان اُرینب دختر اسحاق و همسر عبدالله بن سلام است. یزید كه به‌اصطلاح، شاهزاده و ولیعهد معاویه بود و تمام اسباب شهوت‌رانی، ازجمله پول، مقام، زور، كنیزكان ماهرو و زن‌های رقّاصه و خوانندة خودفروش در اختیارش بودند؛ بااین‌وجود، باز چشم طمع به بانوی شوهرداری دوخت كه باید او و پدرش معاویه پاسدار عصمت و عفّت او باشند.

یزید همچون اراذل و شهوت‌پرستانی كه در وفور عیش‌ونوشِ حكومت، تربیت می‏شوند ناآرام شد، امّا از آنجا كه آن زن، نجیب، پاك‌دامن و عفیفه بود، دسترسی به او از راه فریب و منحرف‌ساختن وی ازطریق پارسایی محال می‏نمود. معاویة ناپاك، كه خود را امیرالمؤمنین می‏خواند، برای خواهش نفس و شهوت یزید دست به نیرنگ بسیار عجیب و بی‏سابقه‏ای زد. او مرد بدبخت را از زن عفیفه و زیبایش جدا نمود و مقدّمات كامیابی یزید از آن زن را فراهم ساخت.

امّا حسین‌(علیه‌السلام) با غیرت و جوانمردی در مقابل این تصمیم زشت و شیطانی معاویه ایستاد، و نقشة او را نقش‌برآب كرد. حسین‌(علیه‌السلام) غیرت و حمیّت هاشمی و علاقة خود به حفظ نوامیس مسلمین را نشان داد و مانع از رسیدن یزید به هوس ناپاك و شریرش گردید. افتراقی را كه

 

معاویه با نیرنگ ایجاد كرد، به اتّصال مبدّل نمود، و آن ستم بزرگ را از عبدالله بن سلام و همسرش دفع گردانید. این داستان در تاریخ مفاخر آل علی‏‌(علیه‌السلام) و مظالم بنی‌امیّه جاودان باقی مانده است.[2]

 

 

[1]. نهج‌البلاغه، نامه 47 (ج3، ص76)؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص136؛ مجلسی، بحارالانوار، ج42، ص256.

[2]. در بعضی از خصوصیّات این داستان مانند بعضی اعلام اختلافاتی بین مصادر آن دیده می‏شود. آنچه كه ما اجمال آن را نقل كردیم موافق است با نقل شبراوی در الاتحاف (ص201 – 210) و ابن‌قتیبه دینوری در الامامة و السیاسه (ج1، ص166 – 173) ر.ک: علایلی، سموالمعنی، ص156 – 159.

نويسنده: 
کليد واژه: