شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

نگاه به دنیا

بهترین نشانة زهد كامل و خوارشمردن دنیا، همان فداكاری و گذشت سیّدالشّهدا‌(علیه‌السلام) از جان خود، جوانان، برادران، اصحاب و یاران و تن‌دادن به آن‌همه مصیبت و بلا بود.

اگر دنیا و مال و نعمت‌های دنیوی در نظر كسی بی‏قدر و ارزش نباشد نمی‏تواند این‌گونه در راه حقّ و یاری دین خدا و بزرگداشت هدف عالی خود پایداری و استقامت ورزد تا به حدّی كه بدن قطعه‌قطعة عزیزانش را ببیند، صدای نالة كودكانش را از زحمت تشنگی بشنود، گریة زن و فرزند، دل پرمهر و عاطفه او را به درد آورد و بر پیكرش آن‌همه زخم‌های كاری وارد آید امّا در یاری دین خدا ثابت و پابرجا بماند، در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد و چون كوه در برابر تمام این مصائب استوار بماند.

 

آری! به حسین‏‌(علیه‌السلام) پیشنهاد كردند كه با یزید از در مسامحه و سازش درآید و به نحوی كه در عرف اهل دنیا خلاف شأن و شرف او شمرده نشود با او كنار بیاید و در عوض، خود، خاندان، فامیل و خویشانش از دنیا متمتّع و بهره‏مند شوند؛ امّا حسین‌(علیه‌السلام) كسی نبود كه برای زندگی دنیا و خوش‌گذرانی، مصالح اسلامی را نادیده انگاشته و با گرفتن حقّ‌السّكوت، برقراری آن دستگاه فاسد و سراسر ظلم و كفر را امضا نماید و در ادای تكلیف و وظیفة مهمّی كه از سوی خدا عهده‌دار شده، مسامحه و كوتاهی نماید.

حسین‌(علیه‌السلام) پسر كسی است كه فرمود: «اگر خورشید را در دست راست، و ماه را در دست چپم بگذارند كه دست از دعوت بردارم، برنخواهم داشت».[1]

او پسر كسی است كه می‏گفت: «دنیای شما نزد من از آب بینی یك بز زكامی خوارتر است».[2]

علایلی می‏نویسد: حسین‌(علیه‌السلام) در این ناحیه، بزرگ و یگانه بود. زندگی دنیا را خوار می‏شمرد و از مرگ بیم و هراسی نداشت. جز به برهان پروردگارش، كه همه چیز را فدای آن می‏كرد، به هیچ‌چیز توجه نداشت. از این جهت سزاوار است مانند شاعر هندی، معین‌الدین

 

اجمیری، او را دوّمین بناكنندة كاخ اسلام بعد از جدّش، و مجدِّد بنای توحید و یكتاپرستی بنامیم.[3]

و نیز علایلی می‏نویسد: «حسین‌(علیه‌السلام) به كلّ وجود و تمام هستی‌اش از دنیا رو گردانده بود».[4] پس حسین‌(علیه‌السلام) مانند پدرش، رئیس و سیّد زهّاد بود. پدر می‏گفت:

«وَالله ِلَإِبْنِ أَبِی‌ طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اُمِّهِ»؛[5]

«به خدا سوگند! انس فرزند ابی‌طالب نسبت به مرگ از انس طفل به سینة مادرش بیشتر است».

«وَمَا أَنَا إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ أَوْ طَالِبٍ وَجَدَ»؛[6]

پسر می‏گفت:

«إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً، وَلَا الْحَیَاةَ مَعَ
الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»؛[7]

 

«به‌راستی‌که مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز زحمت و هلاکت، نمی‌بینم».

ابن‌شهرآشوب در جمله‏ای در مورد زهد آن حضرت گوید، كه به او گفته شد: بیم تو از پروردگارت به چه میزان بزرگ است؟ فرمود:

«لَا یَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللهُ فِی الدُّنْیَا»[8]؛

«در امان نیست ‌كسی در روز قیامت، مگر آن‌كس ‌كه در دنیا از خدا بترسد».

 


[1]. ابن‌اسحاق، سیره، ج2، ص135؛ ابن‌هشام، السیرة‌النبویه، ج1، ص172؛ طبری، تاریخ، ج2، ص67؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج3، ص56.

[2]. نهج‌البلاغه، خطبة 3 (ج1، ص37)؛ مفید، الارشاد، ج2، ص289؛ طوسی، الامالی، ص374.

[3]. علایلی، سموالمعنی، ص119، نقل به معنا.

[4]. علایلی، سموالمعنی، ص102، نقل به معنا.

[5]. نهج‌البلاغه، خطبه 5 (ج1، ص41)؛ ابن‌طلحه شافعی، مطالب‌السؤول، ص288؛ علامه حلی، کشف‌الیقین، ص180.

.[6] نهج‌البلاغه، نامه 23 (ج3، ص21). «و من دربارة مرگ نیستم جز مانند تشنه‌کامی که در پی آب است یا طلب‌کننده‌ای که می‌یابد».

.[7] طبری، تاریخ، ج4، ص305؛ طبرانی، المعجم‌الکبیر، ج3، ص115؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص245.

[8]. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج4، ص69.

نويسنده: 
کليد واژه: