پنجشنبه: 6/ارد/1403 (الخميس: 16/شوال/1445)

عظمت در مردانگی

در این عظمت نیز حسین‏‌(علیه‌السلام) مقامی عجیب و سخت شگفت‏انگیز داشت و مردانگی در وجود او به حدّ اكمل نمایش یافت. شاید برجسته‏ترین موارد ظهور مردانگیِ آن حضرت، زمانی بود كه سپاه

 

كفرپیشه، او و اصحابش را تیرباران نمودند. حسین‌(علیه‌السلام) برخاست نگاهی به آن تیرها و نگاهی به اصحاب كرد؛ سپس فرمود:

«قُومُوا رَحِمَكُمُ اللهُ إِلَی الْمَوْتِ الَّذِی لَابُدَّ مِنْهُ فَإِنَّ هَذِهِ السَّهَامَ رُسُلُ الْقَوْمِ إِلَیْكُمْ»؛

«برخیزید! خدا شما را رحمت كند، و از مرگی كه چاره‏ای از آن نیست پیشواز نمایید، اینك این تیرها فرستاده‏های این مردم به‌سوی شمایند».

اصحاب برخاستند و ساعتی را با آنها نبرد كردند تا جمعی از آنان به شهادت رسیدند. در این هنگام حسین(علیه‌السلام)، دست بر محاسن شریف زد و فرمود:

«اِشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی الْیَهُودِ إِذْ جَعَلُوا لَهُ وَلَداً، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصَارَی إِذْ جَعَلُوهُ ثَالِثَ ثَلَاثَةٍ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی الْمَجُوسِ إِذْ عَبَدُوا الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دُونَهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی قَوْمٍ اتَّفَقَتْ كَلِمَتُهُمْ عَلَی قَتْلِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ أَمَا وَاللهِ لَا اُجِیبُهُمْ إِلَی شَیْءٍ مِمَّا یُرِیدُونَ حَتَّی اَلْقَی اللهَ وَأَنَا مُخَضَّبٌ بِدَمِی»؛[1]

«خشم خدا بر یهود شدّت یافت وقتی برای او فرزندی

 

قرار دادند و غضب خدا بر نصارا سخت شد وقتی او را ثالث ثلاثه خواندند و غضب خدا بر مجوس سخت شد وقتی آفتاب و ماه را به‌جای خدا پرستیدند و خشم خدا شدّت یافت بر قومی كه هم‌كلام و متّفق برای كشتن پسر دختر پیغمبر خودشان شدند. به خدا آنها را به آنچه می‏خواهند جواب نمی‏دهم تا اینكه خدا را ملاقات كنم درحالی‌كه به خون خود خضاب شده باشم».

جمله‏ای كه از مردانگی حسین هراس‌انگیز است این است كه فرمود:

«قُومُوا رَحِمَكُمُ اللهُ إِلَی الْمَوْتِ».

و دیگر اینكه فرمود:

«أَمَا وَاللهِ لَا اُجِیبُهُمْ...».

این دو جمله با كمال وضوح، مردانگی حسین‌(علیه‌السلام) را آشكار می‌سازد كه در چنان موقف مهیب و وحشتناكی هیچ‌گونه بیم و هراس، شكست و خودباختگی بر وجود او مستولی نگشت؛ اصحاب را به استقبال از مرگ دعوت فرمود مانند آنكه آنها را بر خوان لذیذترین غذاها بخواند.

و به‌حقّ هم آن مرگی كه حسین‌(علیه‌السلام) به آن دعوت می‏كرد، لذّت‌بخش بود؛ زیرا او می‏خواست با باطل نبرد كند و برهان خداوند كه مبدأ او بود، در پیش چشمانش ترسیم شود و صدای خدا را كه صدای ضمیر

 

و وجدان پاك و ایمان سرشارش بود می‏شنید و ‏جز‏ این‏ كلمات‏ چیزی دیگر ‏نمی‏دید: ‏خدا، ‏پیغمبر ‏خدا، ‏قرآن ‏(كتاب خدا).

این نوشتار، مجال آن را ندارد كه پیرامون شجاعت روحی و بدنی حسین(علیه‌السلام)، سخن راند پس بهتر این است كه به همین مقدار قناعت كرده و خوانندگان گرامی را به مطالعة كتاب‌های مقتل و تفكّر در تاریخ زندگی آن حضرت دعوت كنیم.

 

 

 

[1]. ابن‌طاووس، اللهوف، ص60 – 61؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص12؛ بحرانی اصفهانی، عوالم‌العلوم، ص255؛ علایلی، سمو‌المعنی، ص118.

نويسنده: 
کليد واژه: