از این جمله شریف قرآنی استفاده میشود كه تعالیم، تكالیف، اوامر، نواهی و ارشادات الهی، متضمّن خیر و صلاح فرد و جامعه، و سازندة نظام و اجتماع هرچه صالحتر است.
خداوند خواسته است كه امّت اسلام، خاتمه امم و امّت نمونه و امّت وسط و حامل و حامی دعوت او به عدل و میزان و توحید خالص و پرهیزكاری باشد.
از باب نمونه در تشریع روزه این مقاصد و فواید، منظور و این رسالت و صلاحیّت پیریزی شده است و اگر كمی فرصت و ضعف استعداد علمی به ما اجازه ندهد كه از حكمتهای تمام احكام و تعالیم شرعیّه سخن به میان آوریم و فرصت آن را هم نداشته باشیم كه در تفصیلات و شرح مصالح و فواید روزه مطالعات لازمه را بنماییم، این مقدار را فرصت
داریم كه در جمله كریمه: ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[2] كه در آن خداوند در پایان، حكم به وجوب روزه فرموده است، تأمّل و دقّت كنیم.
جملهای كه از آن فضیلت تقوا و نقش آن در سازندگی شخصیّت مسلمان معلوم میشود.
جملهای كه در اینجا خدا در مقام بیان حكمت روزه به آن اكتفا فرمود، بیانگر آن است كه محصول و میوه روزه، خودداری از مفطرات و ترك التذاذ و كامگیریهای نفسانی و تقوا و پرهیزكاری است.
متّقی و پرهیزكار، كسی است كه از گناه اجتناب میكند، و اوامر و نواهی خدا را اطاعت مینماید، و به آنچه خلاف شرف و فضیلت است، نزدیك نمیشود. تقوا مشتق از وقایه است و آن چیزی است كه در برابر صدمات و ضربات مادّی و معنوی حایل و حاجب و سپر قرار داده میشود. روزهداری ماه رمضان و نگاهداری این رژیم شرعی سبب حصول تقوا و تكمیل آن میگردد.
در روزه صبر و مراقبت، مخالفت با عادات، جهاد با شهوات و موارد دیگر از این قبیل، وجود دارد، كه هركدام آدمی را به صفت تقوا آراسته میسازد.
بدیهی است مفهوم تقوا و این ثمره گرانبهای روزه، محدود به دایرة عبادات یا محرّمات نیست؛ بلكه تقوا مفهوم وسیع و شاملی است كه
شعاع آن تمام نواحی وجود شخص را نورانی و نسبت به تمام تكالیف شرعیّه از عبادات، معاملات، اجتماعیّات، سیاسیّات و آنچه در سازندگی شخصیّت اسلامی مؤثّر است، او را عهدهدار و مراقب میسازد و باعث میشود كه شخص از شاهراه شریعت محمدیّه(ص) قدم بیرون ننهد و امانتی را كه به اقرار شهادتین و ایمان به معنای «رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَبِالْإِسْلَامِ دِیناً وَبِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَبِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَبِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَأَوْلَادِهِ الطَّاهِرِینَ أَئِمَّةً»[3] عهدهدار حمل آن شده، حفظ نماید، و در آن خیانت نكند؛ و از اینجا پاسخ یك پرسش روشن میشود.
پرسش این است كه:
آیا اسلام میتواند در این زمان هم مسلمانان را به حركت و ترقّی راهنمایی كند؟ و آیا اسلام در تحریك مسلمانان، قدرت گذشته را دارد؟
آیا مسلمانان اگر در امور خود از تعالیم اسلام الهام بگیرند و تكالیف شرعیّه را سرمشق خود قرار دهند، میتوانند در عصر حاضر نیز مشعلدار علم، تمدّن، اخلاق و آزادی باشند و بشریّت را از این سقوط عجیب و خطرناك و فقر معنوی و بیتقوایی نجات بخشند؟
جواب این است كه: یقیناً میتوانند.
قطعاً اسلام استعداد این تحریك را داراست؛ و هیچ تفاوتی در جهت صلاحیّت اسلام بین امروز و دیروز نیست و همانطوری كه دیروز عالیترین تعالیم و برنامهها، تعالیم اسلام بود، امروز و فردا و آینده تا هر زمان و هر عصر عالیترین تعالیم، تعلیمات اسلام است.
روزه اسلام، همانطور كه در سال دوّم هجرت (سال فرض روزه)[4] سبب رسوخ صفت تقوا و پرهیزكاری و اعتیاد به حفظ رژیم معنوی و واجد فواید صحّی و روحی و اجتماعی بود، امروز نیز چنین است و هیچ تفاوتی پیدا نكرده، بلكه فواید آن آشكارتر و در بعضی قسمتها بیشتر شده است.
عقیده توحید و یگانهپرستی كه اساس تعالیم و هسته مركزی دستورات و هدایت این دین حنیف است، همانطور كه در گذشته سبب اتّحاد، اتّفاق، برداشتن فاصلهها و الغای امتیازات موهوم و بشرپرستی بود، امروز نیز چنین است؛ و یگانه راه علاج اینهمه بیماریهای اجتماعی و استعباد خلقالله، فقط عقیده توحید اسلام است.
تفاوتی كه ما با آنان داریم و خصلتی كه آنها را صاحب آنهمه افتخار و عزّت و سربلندی ساخت؛ و فقدان آن ما را گرفتار اینهمه عیوب و نواقص اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و زبونی و ضعف قرار
داده، التزام آنها به احكام و تعالیم اسلام بود. آنان گفتن شهادتین را سپردن سند محكم برای عمل به لوازم و آثار آن دانسته و تخلّف از مقرّرات و شرایط این سند را آسان نمیشمردند؛ درحالیكه ما، مثل این است كه با گفتن شهادتین، وظیفه و تكلیفی را ـ كه از این اقرار به عهده ما میآید ـ احساس نمیكنیم.
آنها معنای شهادتین را باور كرده و دستورات قرآن را ضامن سعادت دنیا و آخرت و سرپیچی و تخلّف از آن را عین بدبختی، ضرر، خسارت و بلكه هلاكت میدانستند و همانگونه كه ما از سمّ كشنده اجتناب میكنیم، آنان از محرّمات پرهیز میكردند، و همانطور كه ما برای منافع و مقامات دنیوی میكوشیم و هر رنج و زحمتی را در راه دستیابی به آن تحمّل میكنیم، آنان در ادای واجبات كوشا، و رضای خدا را با بذل مال و جان خریدار بودند. آنها به سخنان پیغمبر(ص) و رسالت آن حضرت، چنان ایمانی داشتند كه اطاعت از اوامر او را عین رستگاری دانسته و سستی و مسامحه را كنار گذاشته بودند.
قرآن را برای عمل، و سخنان پیغمبراكرم(ص) را برای پیروی فرا میگرفتند، و عقیده داشتند كه قرآن فقط برای خواندن و نوشتن نازل نشده و احادیث فقط برای این كه در سینه محدّثین و صفحات كتب ثبت و ضبط شود، وارد نگشته است.
یگانه یا مهمترین موردی كه اجتماع اسلامی را از اجتماع جاهلی جدا میساخت، التزام مسلمانان به عمل بود و این یكی از مهمترین عللی بود كه مشركان را به آن جنگها وادار كرد.
مشركان دریافتند كه اسلام به لفظ اكتفا نمیكند و پس از شهادتین، نوبت انجام فرایض، اطاعت و پیروی از خدا و رسول و ترك اخلاق ذمیمه و كردارهای نكوهیده است؛ ازاینجهت از تلفّظ این دو كلمه طیّبه كه متضمّن خیر و سعادت دنیا و آخرت است، خودداری داشتند و اگر مثل زمان ما اسلام از مسلمانی جدا بود و از آن گفتار، كرداری نمیخواستند شاید صلحی بین مسلمانان و مشركان برقرار میشد و غزوه بدر، احد، احزاب و... پیش نمیآمد.
اگر اسلام رضایت میداد كه آنان به زبان، شهادت به توحید دهند، ولی عملاً بتها را بپرستند و دختران را زندهبهگور كرده و زنا، قمار، میگساری، ربا، خونریزی، سرقت، ستمگری و سایر معاصی را مرتكب شوند و نماز، روزه، زكات، حج و دیگر فرایض اسلام را ترك نمایند، میان كفر و شرك و توحید و جامعه اسلامی و اجتماع جاهلیّت، اینهمه فاصله نمیافتاد.
امّا اقرار به زبان كافی نبود و علاوه بر گفتن شهادتین، بهطورجدّی و مؤكّد موظّف بودند كه به احكام شرعیّه عمل كنند و عضویّت در اجتماع اسلامی، بدون التزام به رعایت احكام ـ اگرچه به ظاهر باشد ـ امكان نداشت.
اسلام با اعمال و روش دوره جاهلیّت، با بتپرستی و كفر، با فحشا و منكرات، با روابط نامشروع زن و مرد، با بیحجابی و بیعفّتی، با بیعدالتی، با دروغ و خیانت، با زورگویی و استبداد زمامداران، مبارزه را آغاز كرد و این اعمال در جامعه مسلمانان آن روز، با اسلام و تسلیم مغایر بود؛ ازاینرو، بهمجرّداینكه در هر موضوع آیهای نازل، و دستوری صادر میشد، فوراً اجرا میگردید.
وقتی آیه حرمت خمر نازل شد، خمهای شراب را روی زمین ریختند و شرابسازی و میفروشی ممنوع شد.
وقتی حرمت ربا اعلام شد، رباخواری متروك، و قرضالحسنه رایج گردید. هنگامی كه آیه وجوب روزه ماه رمضان نازل شد، همه با شور و شعف به اطاعت فرمان خدا كمر بستند. و چون آیه حجاب نازل گردید، حتّی یك زن مسلمان نیز بیحجاب نماند. هنگامی كه فرمان جهاد میرسید، شهادت را رستگاری و سعادت میشمردند و اگر به آن نایل نمیشدند، ناراحت میگشتند.
آنان با آنكه در آغاز تشریع این تكالیف، به آن انس نداشتند، چون شهادتین را برای عمل، به زبان میآوردند و به این گواهی خود احترام نهاده و خود را متعهّد میشمردند، فوراً اجرا میكردند.
امّا گویا ما شهادتین را برای عمل، به زبان جاری نمیكنیم و
خود را در برابر این گواهی بزرگ و پر از خیر و بركت متعهّد و ملتزم نمیدانیم.
بلندگوی مساجد، رادیوهای شهرها و كشورهای مسلماننشین در اوقات نماز، نوای خوش اذان سر داده و به توحید و رسالت، شهادت میدهند؛ امّا مجامع، محافل، كوچهها، خیابانها، بازارها و مدارس، عملاً این شهادت را نمیدهند.
واقعیّت این است كه فرق اجتماع ما با اجتماع جاهلی این است كه آنها كلمه اسلام را بر زبان جاری نمیساختند و ما شهادتین را میگوییم و بعضی تكالیف عادی و اخلاقی را انجام میدهیم؛ ولی بهطورمطلق به لوازم آن پایبند نیستیم. قرآن را كتاب دینی خود میدانیم؛ امّا در مظاهر عمده اجتماعی با آنها كه قرآن، كتاب، و اسلام، دین آنها نیست فرق زیادی نداریم.
اگرچه در عصر رسالت و صدر اسلام هم افراد منافق ـ كه به زبان اظهار اسلام میكردند؛ ولی در عمل با اسلام مخالفت داشتند ـ بسیار بودند؛ ولی افراد ملتزم به آداب اسلام و كسانی كه منبع تصوّرات، افكار و آرا و اعمال اجتماعی و سیاسی آنها «اسلام» بوده و شخصیّتی كاملاً اسلامی داشتند نیز موجود بودند. علاوهبراین، قرآن و حدیث و بهطوركلّی قوانین اسلام، مرجع و مصدر امور عموم بود و كسانی كه تخلّف میكردند، متخلّف از كتاب و سنّت و قانون دولت و حكومت شناخته میشدند.
مطابق آنچه در تاریخ مطالعه میكنیم در عصر پیغمبر اكرم’ برنامه كار اینچنین بود كه اقرار به شهادتین از اطاعت اوامر و نواهی پیغمبر(ص) تفكیك پیدا نكند و حتّی منافقین هم ملتزم به حفظ ظواهر آداب شریعت بودند و اگر كسی تخلّف میكرد، مثلاً مرتكب سرقت، زنا، میگساری و یا قمار شده، و یا از شركت در جهاد خودداری مینمود، او را با حد یا تعزیر شرعی كیفر میدادند و چهبسا كه در بعضی موارد وی را مرتجع و مرتد میدانستند و در بعضی موارد، در مذمّت و نكوهش او آیه وارد میشد؛ چنانچه برحسب تفاسیر، نزول آیات 75 تا 78 سورة توبه:
امتناع «ثعلبة بن حاطب» از ادای زكات بود.[6]
هرگاه پیغمبر(ص) فرمانی یا وعده ثواب و اجری در انجام عملی میداد، زن و مرد در بهجاآوردن آن از هم پیشی میگرفتند و مانند زمان ما نبود كه هرچه مصلحین، دعوت به اعمال خیر بنمایند، اثر نبخشد.
بهطورنمونه این داستان را بخوانید:
[1]. بقره، 183.
[2]. بقره، 183.
[3]. ر.ک: طوسی، مصباحالمتهجد، ص206؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج6، ص463. «راضیم به خدای متعال ازاینجهت که پروردگار من باشد و حضرت محمد پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم و کعبه قبلهام و امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش پیشوایان من باشند».
[4]. طبری، تاریخ، ج2، ص129؛ ابناثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج2، ص115؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج3، ص311.
[5]. توبه، 75 ـ 78. «و از آنان كسانیاند كه با خدا عهد كردهاند كه اگر از كرم خویش به ما عطا كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد ...».
[6]. طبرسی، مجمعالبیان، ج5، ص93 ـ 94.