پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

مسلمانان صدر اسلام و مسلمانان معاصر

به‌راستی‌كه قدرت و توانایی مسلمانان صدر اسلام در فراگرفتن

 

تعالیم و به‌كاربستن آن عجیب بوده كه ایمان را با حركت، و معرفت را با قیام و نهضت، همدوش ساخته و در میادین گوناگون حیات، پیشروی می‎كردند.

ولی امروزه شخصیّت مسلمانان مورد هجوم افكار و آرای فاسد واقع شده و اوهام و شكوك و جهالت به واقعیّت‎های دین اسلام، توانایی عرض وجود و فعّالیّت و استقامت آنان را ضعیف ساخته است.

میان افكار و آرایی كه به مسلمانان تعلیم داده می‎شود، با افكار و تصوّراتی كه از قرآن برمی‎آید، از زمین تا آسمان و از شرق تا غرب فاصله است.

مسلمانانی كه سوره‎هایی مانند: سوره برائت را تلاوت كرده و با جان خود حقایق آن را آمیخته بودند، به جهان و اجتماع و افراد، و زن و فرزند و خویشان و بستگان با چشمی غیر از چشم‎های ما می‎نگریستند. همّت بلند و نظر رفیع آنها را هیچ‌چیز غیر از رضای خدا و اعتلای كلمه اسلام و ساختن یك اجتماع اسلامی متحرّك و آزاد، قانع نمی‎ساخت.

سربازان و مجاهدانشان برای گرفتن كشورها و فتح قلاع، خانه‎ها، بلاد، و حكومت بر عباد و این كه لشكری بر لشكری پیروز شود و سپاهی سپاه دیگر را مغلوب كند، جهاد نمی‎كردند؛ بلكه جهادشان فی سبیل الله و برای آزادساختن انسان‎ها، و برپایی حكومت احكام

 

خدا، فتح قلوب برای اسلام، رفع تبعیضات و نشان‌دادن برتری برنامه و موازین اسلامی و انسانی بر موازین دیگر و برقراری عدالت واقعی بود.

بین ما و آنان كه ندای اسلام را ندای حیات و آزادی و حركت می‎دانستند و آن ندای روح‌بخش را شنیده و به آن پاسخ مثبت می‎دادند و از آن در همة مسائل و رویدادهای زندگی الهام گرفته و استمداد می‎جستند، تفاوت بسیار است؛ چرا كه متأسّفانه بعضاً ما می‎كوشیم واقعیّتی را كه در آن هستیم و احوال و ظروفی را كه برای نیل به مقاصد مادّی اختیار و انتخاب كرده‎ایم، با توجیه، تأویل و تحریف نصوص، با اسلام منطبق سازیم و یا اسلام را بر آن تطبیق كنیم و برآنیم كه برای انحرافات خود در مقابل اسلام، معاذیری بیابیم و توجیهاتی ارائه دهیم.

اجتماع اسلامی در عصر رسالت و هر جامعه اسلامی كه تشكیل شده یا بشود، شعارش رهبری و مركزیّت اسلام و تسلیم امور، به حكومت اسلام است؛ تا طبق احكام خدا و تعالیم پیغمبر‌(ص) و به‌دور از دخالت‎ها و آرای اشخاص و حكّام، آنها را سامان بخشد.

درحالی‌كه اجتماع بسیار وسیع و چندصد میلیونی به‌اصطلاح اسلامی ما، به ‌معنای واقعی كلمه در مقابل اسلام تسلیم نیست؛ از اسلام می‎خواهد اوضاع و احوالی را كه دارد، تصویب كرده و در انحرافات

 

فكری، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، معاذیر غیرمنطقی را بپذیرد، و اگر اسلام با اعمال زشت و روش‎های منحرف ـ العیاذ بالله ـ موافق باشد، آن را مركز اصلاح و ترقّی و دینِ روز می‎دانند و اگر انحراف‎ها را امضا نكند و منحرفان را خطاكار بداند، چنین دینی را صالح برای حیات و زندگی نمی‎شمارند، و چون نصوص اسلام در اهداف عالیه خود آن‌چنان صراحت دارد كه این مسلمان‌نماهای جاهل و غافل نمی‎توانند آن را به مسخره گرفته، و با شهوات، پستی‎ها، آزادی‌كشی‎ها و اعمال زشت دیگر تطبیق كنند، اسلام را عاجز و ناتوان از رهبری جهان معاصر می‎شمارند؛ و در استعداد آن، برای جلوبردن اجتماع مسلمین و بازگشت آنان به افتخارات گذشته، شك می‎كنند. درحالی‌كه جای هیچ شكّ و تردیدی نیست كه اسلام عاجز از رهبری مسلمین و سایر جوامع بشری نبوده و نیست، و تمام مواد و صلاحیّت‎های رهبری و هدایت به‌سوی یك اجتماع كامل و تمام انسانی، به تصدیق متفكّرین و متتبّعین بزرگ در آن جمع است.

این ما هستیم كه عاجزیم و شهامت آنكه خود را با تعالیم اسلام منطبق سازیم، نداریم.

این ما هستیم كه در طوفان‎های شهوت و حبّ جاه و مقام و مادّیّات گرفتار شده و به ندای نجات‌بخش اسلام پاسخ نمی‎دهیم.

 

این ما هستیم كه در مقابل بیماری‎ها، ضعف و سستی، ناتوانی عزم و اراده، ترس از مرگ و حبّ دنیا، ناتوان شده و از مراجعه به پزشك حاذق و خوردن دارو و گرفتن رژیم، خودداری می‎كنیم و بیماری خود را غیرقابل علاج می‎پنداریم.

این ما هستیم كه در دام‎های استعمار گرفتار شده، و برای آنكه از آب و نان موقّت ما چیزی كاسته نشود، شجاعت پاره‌كردن این دام‎ها را نداریم.

بی‎تردید، اسلام به ما اجازه نخواهد داد كه اجتماع اسلام را مسخ كرده و به ربا، زنا، قمار، میگساری، رشوه، خیانت، اختلاط زن و مرد، فحشا و فساد و بیگانه‌پرستی آلوده سازیم.

یقیناً اسلام به ما این اجازه را نمی‎دهد كه اجتماعات جاهلی را چنانچه در كشورهای غیراسلامی رایج است، از نو بسازیم و نیز اجازه نمی‎دهد كه مرتجعانه به اعصار جاهلیّت پیش از اسلام برگردیم.

اسلام هرگز با بشرپرستی، تبعیضات نژادی، استثمار، شرك و مظاهر آن، با عَلَم‌كردن پیكره‎ها و بت‎ها و پرستش آنها موافقت نمی‎نماید؛ و مفاهیمی را كه كفّار به ما عرضه می‎دارند، صریحاً رد می‎كند و فقط منهج و مفاهیم خود را عرضه می‎دارد.

آری، هیچ‌گاه از قدرت و توانایی اسلام برای اصلاح جوامع و نجات انسان‎ها چیزی كاسته نمی‎شود و صلاحیّت رهبری جاویدان آن، روزبه‌روز آشكارتر می‎شود.

 

اسلام در مكاتبی كه در جهان معاصر وجود دارد یا پس از این وجود می‎یابد، هضم نمی‎شود و با آنها آمیختگی و تركیب پیدا نخواهد كرد.

این اسلام با جوامعی كه مسلمان‌نماها می‎خواهند با الهام از استعمار و به نفع شرق یا غرب بسازند، سازگار نیست و صلح و آشتی ندارد و نصوص كتاب وحدیثش با آنها تطبیق نمی‎گردد. ازاین‎رو، دین اسلام مسلمان دو شخصیّتی را نمی‎پذیرد.

اسلام، دین خداست و دین خدا با استثمار ضعفا، با سرمایه‌داری كه نتیجه استعباد كارگر و تسلّط كارفرما بر سیاست، اجتماع، قانون، محاكم و اخلاق است ـ با اشتراكیّت و الغای مالكیّت، و با بی‎شخصیّت‌ساختن انسان‎ها و سلب استقلال از آدمی و به‌صورت ماشین و جماد از آن استفاده‌كردن، مخالف است.

حال اگر در یك‌جا نوكران شرق و دول اشتراكی و در جای دیگر مزدوران و سرمایه‎داران و رژیم‎های به‌اصطلاح كهنه، آن را پاسخ‌گوی احتیاج بشر ندانند، مهمّ نیست؛ چرا كه اسلام برای همیشه به صدای استعباد و ضدّآزادی از حلقوم هركس كه بیرون بیاید، جواب موافق نمی‎دهد.

اسلام یك مسلك خدایی و یك منهج مستقل است كه باید به تمام و كمال اجرا شود تا جامعه اسلامی به وجود آید.

 

اگر ما بخواهیم برای ضعفی كه در برابر قوای مادّی دشمن داریم و خود را ناچار می‎دانیم ـ درحالی‌كه ناچار نیستیم ـ به خواسته‎های آنان عمل كرده و اسلام جدیدی اختراع كنیم یا اجازه دهیم كه اسلام نوینی را برای ما اختراع كنند، چنین اسلامی ـ ‎كه با مبانی تفكّرات شرق و غرب آمیخته است‎ ـ اسلام قرآن، دین خدا و دین محمّد‌(ص) ‎نیست.

آن اسلامی كه پیامبر عزیز اسلام‌(ص) آورد و خداوند متعال در قرآن كریم راجع به آن می‎فرماید:

﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإِسْلَامُ﴾[1]

حدود، اركان، شعائر، احكام، دعوت و مقاصدش روشن است و اكنون هم باید مانند چهارده قرن قبل، منبع حركت و فعّالیّت و مصدر اقدام و قیام مسلمین باشد.

اسلام، همان اسلام؛ قرآن، همان قرآن؛ و احادیث و تعالیم، همان تعالیم چهارده قرن پیش است. وسایل تبلیغی عصر، درك حقایق و فهم مشخّصات مكتب عالی اسلام را آسان‎تر ساخته؛ ولی ما در ناحیه عمل، ضعف و كمبود داریم و تصوّرات و افكار دور از حقایق اسلام، ما را به خود مشغول كرده است. شهوات و مادّیّات در ذائقه ما اثر گذاشته و ازاین‌جهت نمی‎توانیم با یك جهش، این دام‎ها و بندها را

 

پاره نموده و به‌سوی دنیای فضیلت، سعادت و انسانیّت و توحید اسلام، پرواز كنیم.

امّا عاقبت باید بفهمیم و خواهیم فهمید ـ ‎هرچند دیر شده و هر آن، دیرتر می‎شود‎ ـ كه یگانه داروی دردها و درمان این‌همه بیماری كه بشریّت به آن مبتلا شده و سامان‌دهنده این‌همه بحران كه در سرتاسر دنیای به‌اصطلاح متمدّن در هر زمینه وجود دارد، اسلام است.

باید با مقیاس‎های اسلامی امور را بسنجیم و فكر و عمل خود را هدایت كنیم.

باید همواره در كلاس اسلام، زانوی تلمّذ زنیم تا به انسانی واقعی و رشدیافته تبدیل گردیم؛ و به سلاح تقوا و پرهیزكاری، مسلّح شویم؛ تقوایی كه سبب هدایت‌جستن و بهره‌بردن از قرآن مجید است:

﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَارَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ﴾؛[2]

«این است كتابی كه در [حقّانیّت] آن هیچ تردیدی نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است».

تقوایی كه وسیله نجات از گرفتاری‎ها و نابسامانی‎های زندگی و فشارهای اقتصادی است:

 

﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ﴾؛[3]

«و هركس از خدا پروا كند، [خدا] برای او راه بیرون‌شدنی قرار می‎دهد؛ و از جایی كه حسابش را نمی‎كند، به او روزی می‎رساند».

تقوایی كه سبب آسان‌شدن امور است:

﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً﴾[4]

«و هركس از خدا پروا دارد [خدا] برای او در كارش تسهیلی فراهم سازد».

تقوایی كه باعث جداشدن حق از باطل است:

﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّٰهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً﴾[5]

«اگر از خدا پروا کنید برای شما وسیله‌ای جهت جداساختن حق از باطل قرار می‌دهد».

تقوایی كه به فرمایش علی(ع)‎ امروز پناهگاه و سپری در برابر حوادث جهان است و فردا راه بهشت جاویدان.[6]

آری، صیام و روزه ماه رمضان اگر به شرف قبول، مشرّف و آداب و وقار آن نگاهداری شود، میوه‎اش تقوا و محصول آن استحكام

 

شخصیّت اسلامی و مستعدشدن روزه‎دار برای فرمان‌بری و اطاعت اوامر خدا و رساندن دعوت اسلام به جهانیان است.

 


[1]. آل عمران، 19. «در حقیقت، دین نزد خدا، همان اسلام است».

[2]. بقره، 2.

[3]. طلاق، 2 ـ 3.

[4]. طلاق، 4.

[5]. انفال، 29.

[6]. نهج‌البلاغه، خطبه 191 (ج2، ص134)؛ آمدی، غررالحکم، ص275 (6012).

موضوع: 
نويسنده: