جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

ب ـ احادیث شریفه

«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ فِی الْإِسْلَامِ»؛[1]

 

﴿رُفِعَ عَنْ اُمَّتِی تِسْعَةٌ ... ﴾.[2]
«یَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا، وَلَا تُنَفِّرُوا...».[3]
«بُعِثْتُ بِالْحَنَفِیَّةِ (بِالْحَنِیفِیَّةِ) السَّمْحَةِ».[4]

مطابق آنچه بیان گردید، بنای شرع بر تسهیل و آسانی است؛ پس، این سؤال مطرح است كه چرا تكالیف دشوار ـ ‎كه به بذل مال و جان نیاز دارد‎ ـ در شرع بسیار است؟

در پاسخ باید گفت: اگرچه بذل جان و فداكاری آسان نبوده و بذل اموال نیز بر كسانی كه از خصلت سخاوت محروم‎اند و از همدردی با همنوع، لذّت نبرده و آن را پرداخت غرامت و ضرر می‎پندارند، دشوار است؛ امّا برای تحصیل مقاصد مهم و یا دفع مفاسد بزرگ، تحمّل این زحمات، گوارا و موافق با فطرت است و وقتی این تكالیف به نوع بشر عرضه شود، همه با صرف‌نظر از توجّه به خود، انجام آن را لازم و از اصول و نوامیس كمال و بقای نظام اجتماع می‎دانند. این‌گونه تكالیف، خلاف یُسر و آسانی نیست؛ بلكه تأمین‌كننده آن نیز است.

درضمن آیات راجع به روزه ماه رمضان، این جهت سهولت دین اعلان گردیده و نشانگر آن است كه در تشریع روزه هم این موضوع رعایت شده است.

 

روزه بر نفوس معتاد به صرف غذا سخت بوده و به نوعی، ریاضت است؛ چرا كه مانند هر رژیم تربیتی دیگر، با هوای‌نفس انسان سازگار نیست؛ ولی این ناسازگاری مثل ناسازگاری دارو با اشتهای بیمار است و قبول‌نكردن ذائقه و تنفّر مزاج بیمار، به‌واسطه طعم داروست؛ ولی فطرت، وجدان و عقل بیمار، خوردن این دارو را پذیرفته و تحمّل زحمت آن را لازم می‎داند و سر باز زدن از خوردن آن را ناپسند و نابخردی می‎شمارد؛ به‌طوری‌كه اگر بیمار از خوردن آن دارو خودداری كند، پرستار ـ ‎كه عقل و فطرتش پابرجاست‎ ـ آن را به‌زور به او می‎خوراند.

امّا اگر دارویی زیان‎آور بود، نباید آن را به بیمار خورانید و یا اگر خوردن آن دارو، ناراحت‌كننده است، ولی قابل تبدیل به داروی دیگر می‎باشد، پزشك حاذق آن را به داروی دیگر تبدیل می‎نماید و یا اگر تغییر زمان آن، مصلحت مهمّی داشت، وقت آن را تغییر می‎دهد.

خداوند متعال درضمن بیان احكام روزه، دستور فرموده است كه مسافر و بیمار در وقت دیگر ـ ‎كه این دو عذر را ندارند ـ روزه بگیرند. سپس می‎فرماید:

﴿یُرِیدُ اللّٰهُ بِكُمُ الْیُسْرَ﴾؛[5]

«خدا برای شما آسانی می‎خواهد».

 

خداوند در روزه نیز، سخت‎گیری و دشواری نخواسته و به‌طوركلّی هدف تكالیف، تنگ‎گرفتن بر مردم و به دشواری انداختن آنان نیست؛ بلكه خدا نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است؛ آسانی امور آنها را می‎خواهد و سخت‎گیری بر آنان را اراده نفرموده است.

اگرچه اصل مذكور، درضمن احكام روزه بیان شده، امّا اصلی كلّی است كه در تمام موارد دیگر هم منظور شده و تذكّر آن درضمن احكام روزه، به این دلیل است كه: بسا بعضی نادانان و ناپختگان گمان كنند كه در تشریع روزه بر مكلّفین سخت‎گیری شده است و ازاین‌رو خداوند برای دفع این توهّم فرموده است:

﴿یُریدُ اللّٰهُ بِكُمُ الْیُسْرَ﴾[6]

بی‌شك اگر مراد خداوند از روزه به دشواری افكندن بندگان بود، از بیمار و مسافر و پیران سالخورده، وجوب آن برداشته نمی‎شد.

پس، ای برادر مسلمان! سپاس خدای را به‌جا آور و نعمت اسلام را قدر بدان و در ماه رمضان، فرمان او را به جان و دل پذیرا شو!

مبادا كه از آمرزش خدا در این ماه محروم بمانی:

«فَإِنِّ الشَّقِیَّ مَنْ حَرُمَ غُفْرَانَ اللهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ»[7]

 

مبادا بدون عذر شرعی روزه‎ات را افطار كنی و با امر الهی در این ماه عزیز مخالفت كرده و معصیت نمایی و مشمول این حدیث شریف گردی:

«مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِیمَانِ مِنْهُ»؛[8]

«كسی كه روزی از ماه رمضان را [بدون عذر] افطار كند، روح ایمان از او بیرون خواهد رفت».

 

 

[1]. صدوق، معانی‌الاخبار، ص281؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی‌اللئالی، ج1، ص220؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج26، ص14. «زیان و زیان‌رساندن در اسلام نیست».

[2]. صدوق، التوحید، ص353؛ همو، الخصال، ص417؛ مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص280؛ ج5، ص303؛ ج22، ص443؛ ج55، ص325؛ ج108، ص71. «از امت من نه چیز برداشته شده...».

[3]. احمد بن‌ حنبل، مسند، ج4، ص417؛ بخاری، صحیح، ج1، ص25؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی‌اللئالی، ج1، ص381.‌ «آسان بگیرید و سخت نگیرید و گشاده‌رویی کنید و خشونت نکنید...».

[4]. متقی هندی، کنزالعمال، ج11، ص 445؛ فیض کاشانی، الوافی، ج6، ص69؛ مجلسی، بحارالانوار، ج30، ص548. «مبعوث شدم به دین خالص آسان».

[5]. بقره، 185.

[6]. بقره، 185.

[7]. صدوق، الامالی، ص154؛ همو، عیون اخبارالرضا×، ج2، ص265؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص26. «پس شقی و بدبخت کسی است که در این ماه باعظمت (ماه رمضان) از غفران و بخشش الهی محروم شود».

[8]. صدوق، ثواب‌الاعمال، ص236؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص118؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج10، ص246، 251؛ فیض کاشانی، الوافی، ج7، ص41.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: