جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

بهترین روش

بهترین روش‎ها برای ترمیم و جبران گناه و اعاده حیثیّت و شرافت گناهكار ـ ‎كه از عوامل مهمّ تربیت و تهذیب اخلاق و تصفیه ارواح

 

نیز هست و درعین‌حال از سهولت و آسانی و وسعت دین اسلام حكایت می‎كند و شرافت و آبروی گناهكار را در نزد دیگران نمی‎ریزد و وجدان و قلب او را از تاریكی و كدورت پاك می‎سازد‎ ـ استغفار، طلب آمرزش و توبه و بازگشت به‌سوی خداست.

اسلام درضمن بسیاری از تعالیم اجتماعی، حفظ شرف و موقعیّت و مقام اجتماعی و حرمت و آبروی افراد را منظور داشته و كشف و آشكارشدن نهان‌ كاری‌های مردم را نخواسته و افشای معایب و اشاعه فحشا را به‌شدّت ممنوع كرده است.

نظر اسلام آن است كه هركس قدمش به سنگ معصیتی خورد و لغزشی او را به زمین انداخت، باید به‌پا خیزد و در راه خدا و به‌سوی خدا قدم بردارد و از مجاهده و كوشش باز نایستد.

هر فردی باید خود به‌حساب خویشتن رسیدگی كند، و به پرونده اعمال خود نظر نموده، و در محكمه وجدان، بازپرس خود ‎شود.

«حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَزِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا، وَتَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ».[1]

جبران گناه و آمرزش معاصی، به رفتن نزد كشیش، و اقرار به گناه در نزد او احتیاج ندارد؛ شكنجه بدنی و مقراض‌كردن و قطع اعضا نمی‎خواهد.

 

جبران گناه و آمرزش و پذیرش توبه، بیش از بیداری ضمیر و شعور و توجّه به زیان گناه و پشیمانی و تصمیم به پاك‌شدن از گناه، بازگشت به راه خدا، ادای حقوق و خلاصی از مظالم، شرط دیگری ندارد.

اگر مؤمن مرتكب گناهی شد[2] چون به آثار شوم و خطرناك گناه آگاه است، پشیمان می‎شود؛ همان‌طور كه اگر فردی ندانسته یا در حال عصبانیّت سم بخورد، یا اموالش را آتش بزند، یا فرزند خود را به قتل رساند، یا به ولی‌نعمت خود توهین كند، پشیمان می‎شود و اگر پشیمان نشود برحسب حدیث:

«فَمَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَى ذَنْبٍ یَرْتَكِبُهُ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ».[3]

او مؤمن نیست.

اثر «ایمان»، ندامت و پشیمانی از گناه است و ندامت از گناه در «توبه» كافی است.

«كَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَةً».[4]

 

وقتی مؤمن گناهی را مرتكب شد، پشیمانی او را به استغفار و آمرزش‌خواستن وادار می‎سازد و تعالیم اسلام گناهكاران را به رحمت خدا امّیدوار و از ناامّیدی و یأس نجات می‎دهد. این مژده الهی و بشارت قرآنی در كالبد مرده، روح تازه می‎دمد:

﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾؛[5]

«گو: ای بندگان من ـ‎ كه بر خویشتن زیاده‎روی داشته‎اید‎ ـ از رحمت خدا نومید مشوید. درحقیقت، خدا همه گناهان را می‎آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است».

آری، خدا غفار، رحیم، ستّار، توّاب و واسع‌المغفرة و الرّحمة است. بنده توبه‌كار را دوست می‎دارد؛ و هیچ انسانی محكوم به بدبختی نیست.

در برخی اخبار و روایات[6] آمده است كه وقتی بنده‎ای از گناه پشیمان شد و به‌سوی خدا بازگشت و گفت:

«إِلَهِی أَنَا أَسَأْتُ»؛

«خدای من! من بد كردم».

 

خدا می‎فرماید:

«وَأَنَا سَتَرْتُ»؛

«من آن را پوشاندم».

«فَیَقُولُ: إِلَهِی أَنَا نَدِمْتُ»؛

«و چون می‎گوید: خدای من! من پشیمان شدم».

خدا می‎فرماید:

«وَأَنَا قَبِلْتُ»؛

«من قبول كردم».

«أَیُّهَا الشَّابُّ إِذَا تُبْتَ ثُمَّ نَقَضْتَ فَلَا تَسْتَحْی أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْنَا»؛

«ای جوان، اگر توبه كردی و شكستی، حیا نكن كه دیگربار به‌سوی ما برگردی!»

«وَإِذَا نَقَضْتَ ثَانِیاً فَلَا تَسْتَحْی، أَوْ یَمَنَعُكَ الْحَیَاءُ أَنْ تَأْتِیَنَا ثَالِثاً»؛

«و هرگاه دوباره توبه را شكستی، حیا نكن. آیا حیا تو را از اینكه سه‌باره به‌سوی ما بیایی، منع می‎كند؟ (حیا نكن و بیا)».

«وَإِذَا نَقَضْتَ ثَالِثاً فَارْجِعْ إِلَیْنَا رَابِعاً»؛

«و هرگاه برای سوّمین‌بار توبه را شكستی، برای چهارمین‌بار به‌سوی ما بیا».

«فَأَنَا الْجَوَادُ الَّذِی لَا أَبْخَلُ»؛

«من بخشنده‎ای هستم كه بخل نمی‌ورزم».

 

«وَأَنَا الْحَلِیمُ الَّذِی لَا أَعْجَلُ»؛

«من بردباری هستم كه شتاب نمی‎كنم».

«وَأَنَا الَّذِی أَسْتُرُ عَلَى الْمَعَاصِی وَأَقْبَلُ التَّائِبِینَ، وَأْعْفُو عَنِ الْخَاطِئِینَ، وَأَرْحَمُ النَّادِمِینَ»؛

«من آنم كه: بر معاصی پرده می‎پوشم، و توبه‌كنندگان را قبول می‎كنم و از خطاكنندگان می‎گذرم و به پشیمانان، رحم می‎كنم».

«وَأَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؛

«و من رحم‌كننده‎ترین رحم‌كنندگانم».

«مَنْ ذَا الَّذِی أَتَی إِلَی بَابِنَا فَرَدَدْنَاهُ؟»؛

«كدام فردی به‌سوی درگاه ما آمد و او را رد كردیم؟»

«مَنْ ذَا الَّذِی لَجَأَ إِلَی جَانِبِنَا فَطَرَدْنَاهُ؟»

«چه‌كسی به‌سوی ما پناه برد و ما او را دور كردیم؟»

«مَنِ الَّذِی تَابَ إِلَیْنَا وَمَا قَبِلْنَاهُ؟»

«چه‌كسی به‌سوی ما بازگردید كه او را نپذیرفتیم؟»

«مَنْ ذَا الَّذِی طَلَبَ مِنَّا وَمَا أَعْطَیْنَاهُ؟»؛

«چه‌كسی از ما درخواستی كرد كه به او عطا نكردیم؟»

«مَنِ الَّذِی اسْتَقَالَ مِنْ ذَنْبِهِ فَمَا غَفَرْنَاهُ؟»

«چه‌كسی از ما آمرزش خواست و ما او را نیامرزیدیم؟»

«أَنَا الَّذِی أَغْفِرُ الذُّنُوبَ وَأَسْتُرُ الْعُیُوبَ وَأَغِیثُ المَكْرُوبَ، وَأَرْحَمُ الْبَاكِیَ النَّدُوبَ وَأَنَا عَلَّامُ الْغُیُوبِ»؛

 

«من آنم كه گناهان را می‎آمرزم و عیب‎ها را می‎پوشانم و اندوهناكان را یاری می‎كنم و به گریانِ ندبه‎كننده رحم می‎كنم و من دانای امور نهان و پنهان هستم».

دعاهای مأثوره، عذرخواهی و پوزش‌طلبی را به بندگان گناهكار یاد می‎دهد.

در این جمله از دعا دقّت كنید كه چگونه معاذیر بنده را در درگاه خدا عرضه می‎دارد و او را با خدا آشنا می‎سازد:

«إِلَهِی لَمْ أَعْصِكَ حِینَ عَصَیْتُكَ وَأَنَا بِرُبُوبِیَّتِكَ جَاحِدٌ، وَلَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌ، وَلَا لِعُقوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِوَعِیدِكَ مُتَهَاوِنٌ، وَلَكِنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَغَلَبَنِی هَوَایَ وَأَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَغَرَّنِی سَتْرُكَ المُرْخَی عَلَیَّ‎»؛[7]

«خدای من! معصیت تو را نكردم در هنگامی ‌كه معصیت كردم؛ درحالی‌كه پروردگاریت را منكر باشم و فرمان تو را سبك شمرده باشم و یا آنكه خود را در معرض عقاب تو قرار دهم و یا تهدید تو را سست گرفته باشم؛ ولی خطایی روی داد و نفس من، آن را از برای من زینت داد و شقاوتم كمك كرد و پرده‎پوشی تو بر من، مغرورم نمود».

 


[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص73؛ همو، مرآة‌العقول، ج11، ص358. «پیش از آنکه از شما حساب کشند از خودتان حساب بکشید و قبل از آنکه سنجیده شوید خود را بسنجید و برای نمایش بزرگ آماده شوید».

[2]. سنایی غزنوی دراین‌باره می‌سراید:

به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من كه بد كردم
 

 

بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا
 

 

 

[3]. صدوق، التوحید، ص408؛ طبرسی، مشکاة‌الانوار، ص566؛ حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج15، ص336. «هرکس از گناهی که انجام می‌دهد، پشیمان نشود مؤمن نیست».

[4]. کلینی، الكافی، ج2، ص426؛ فیض کاشانی، الوافی، ج5، ص1087. «برای توبه، پشیمانی از گناه کفایت می‌کند».

[5]. زمر، 53.

[6]. نوفل، الطریق الی الله، ص151 ـ 152.

[7]. طوسی، مصباح‌المتهجد، ص589؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص166؛ کفعمی، المصباح، ص594 ـ 595.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: