این مهلتخواهی، متضمّن معانی عالی و اعلان موضع برحق امام بر آن گروه ستمكار كافر بود، اعلان حقیقت، اعلان توحید و اعلان محكومیت دشمن بود و درعینحال مهلت و فرصتی برای سپاه عمر سعد بود كه اگر برخی از آنان تابهحال فكر میكردند كه جنگ، با تسلیم سیّدالشهدا(علیهالسلام) و اصحابش به پایان میرسد و به شمشیركشیدن بر روی آن حضرت، كه با شمشیركشیدن بر روی پیغمبر فرقی ندارد، منتهی نمیشود، اكنون كه بر سر دو راهی جهنّم و بهشت قرار گرفتهاند در این یك شب در كار خود تأمّل كنند.
اگر در همان عصر تاسوعا جنگ بلافاصله شروع میشد، برای آن عدّهای كه شب عاشورا به اصحاب امام(علیهالسلام) میپیوستند دیگر فرصتی برای تصمیمگیری و بازگشت بهسوی حق وجود نداشت و چهبسا كه برای سعادتمندی مانند حرّ نیز سعادت ندامت و رجوع به حق حاصل نمیگردید.
بنابراین، این مهلت یكشبه اگرچه به حسین(علیهالسلام) و اصحابش برای عبادت داده شده بود، امّا مهلتی برای سپاه عمر سعد هم بود كه در این یك شب فكر كرده و با رجوع به وجدان خود تصمیم بگیرند؛ اگرچه ابنسعد و شمر و سنانها تصمیم خود را گرفته بودند و برای محاربه با خدا به كربلا آمده بودند، امّا بسیاری بودندكه بهزور و تهدید و تحتتأثیر عواملی چون ضعف ایمان و نداشتن شجاعت نفسانی، و به امید خاتمة غائله با تسلیمشدن امام(علیهالسلام) بودند؛ ازاینرو برای اینكه بر آنها اتمامحجّت شود، این فرصت یكشبه لازم بودكه همین فرصت در رجوع عدّهای به حقّ، مؤثّر واقع گردید.