شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

در سودای محبّت دوست

اگر شنیده‌اید كه فرموده‌اند اصحاب سیّدالشهدا‌(علیه‌السلام) درد شمشیر را احساس نمی‌كردند، باور كنید و تعجب نكنید! آنچه آنها می‌دیدند و به شوق آنچه آنها می‌رزمیدند و نیل به مقامات و درجاتی كه آنها به آن ایمان داشتند، شخص را از احساس رنج و

 

درد تیر و شمشیر باز می‌دارد.

انسانی كه گرم توجّه به حقّ‌تعالی است و در عوالم وصال با او سیر می‌كند اگر غیر او و خودش را فراموش كرده و خلع بدن شده باشد عجیب نیست چنان‌كه معروف است كه پیكان تیر را از بدن امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) در حال نماز می‌كشیدند و آن حضرت دردی احساس نمی‌فرمود:

در نماز آن‌چنان ز جا رفتی
پر به سودای تن نكوشیدی
بود غفلت ز سلخ پیكانش
 

 

كه دعاوار بر سما رفتی
گاه كَندی و گاه پوشیدی
كه به تن بود آن نه برجانش
 

 

وقتی كه بانوان مصری با دیدن جمال یوسف چنان از خود بی‌خود شدند كه برحسب آیة كریمة:

﴿فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّٰهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِیمٌ﴾؛[1]

دست‌های خود را به جای ترنج بریدند و به آن التفات نداشتند، پس اگر اصحاب سیّدالشهدا‌(علیه‌السلام) با آن درجة بلند معرفت و بااینكه غرق تماشای جمال الهی بودند و برحسب اخبار، حضرت منازل آنها

 

را به آنان نشان داد، ضرب شمشیر و تیر و نیزه را بر جان خود خریدند و آن‌چنان گرم شور و شوق و فوز به لقاءالله و ثواب حق‌تعالی شدند، جای تعجّب نیست.

 

[1]. یوسف، 31. «هنگامی كه چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ شمردند و دست‌های خود را بریدند و گفتند: منزّه است خدا؛ این بشر نیست این یك فرشتة بزرگوار است!».

موضوع: 
نويسنده: