وقتی که امامحسین(ع)، پسر ناکام خود را دید که با بدن پارهپاره و فرق شکافته و لبهای خشکیده در میان خاک و خون افتاده و مشغول جاندادن است، بیاختیار چنان صیحه برکشید و فریادی برآورد که دوست و دشمن به حال او گریستند.
پس خود را از اسب در انداخت وَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّه؛ از شدّت بیتابی، روی مبارک بر عارض چون ماه علی گذاشت و شمس و قمر را به هم تلاقی داد. راوی میگوید: طولی نکشید که امامحسین(علیهالسلام) روی خود را برداشت و خون فرق علی بر روی مبارکش جاری بود؛
یقین شد صافی آنسان حالت شاه |
|
که اشکش شد بماهی آه بر ماه |