سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

مصیبت هفتم

امام‌حسین‌(علیه‌السلام) باآن‌همه مصیبات و شدائد و نوائب و دواهی ـ که اگر بر کوه‌ها وارد شدی طاقت نمی‌آوردند و اجزای وجودشان از یکدیگر متلاشی و متفرّق می‌شد ـ ، صابر و راضی به قضای الهی بود و مکرّر در مکرّر به خدای خود ـ درحالی‌که لبش تشنه و شکمش گرسنه و زخمش بی‌شمار و دشمنان وجود مبارکش را احاطه کرده و زخم از پس زخم بر بدن مبارکش می‌زدند ـ عرض می‌کرد: «صَبْراً عَلَی بَلَائِكَ وَرِضاً بِقَضَائِكَ»؛ و نیز با زبان خشکیده و جگر سوخته، گاه‌گاهی طلب آب می‌نمود و می‌فرمود:

«وَاعَطَشَاه! وَاقِلَّةَ نَاصِرَاه! یَا قَوْمِ!ِ اِسْقُونِی شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ قَبْلَ طُلُوعِ رُوحِی مِنْ جَسَدِی»؛

«ای مردم بی‌مروّت! ای خلق بی‌حمیّت! یک شربت آب به من دهید پیش ازآنکه روح از بدنم مفارقت نماید».

به سبط پیمبر خدا را ثوابی
شد از تیغ و خنجر دلم پاره‌پاره
شما را گر از قتل من نیست چاره
بده مهلت ای شمر تا مادر آید
ز خیمه به بالین من خواهر آید
 

 

گذارید منّت به یک جرعه آبی
شده زخم‌هایم فزون از ستاره
دهید آب، رحمی به حال خرابی
رها کن مگر باب من بر سر آید
مکن بی‌مروّت به قتلم شتابی

 

 

 

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: