پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

توضیح مهمّ

اگر كسی سؤال كند باتوجه‌به مقام عصمت حضرات معصومین(ع) كه عقلاً و شرعاً ثابت است و سیره و تاریخ زندگی و تعهّد كامل و التزام آن بزرگواران به اطاعت از خداوند متعال، بر عصمت ایشان دلالت قطعی و یقینی دارد، مراد از این دعاها و مناجات‌ها اگر مفاهیم ظاهری و معانی حقیقی آنها باشد لازم می‎شود یكی از دو امر كه هر دو باطل و خلاف مقام عصمت انشاكنندگان این دعاهاست پیش بیاید، این دو امر یا صدور معصیت از ایشان است یا صدور كذب و اقرار به‌ وقوع امری كه واقع نشده است كه آن‌هم معصیت و خلاف مقام

 

عصمت است. علی‌هذا امر دایر است بین اینكه معانی حقیقی مراد باشد و معصومین ـ العیاذ بالله ـ دارای مقام عصمت نباشند یا معانی مجازی مراد باشد كه در این صورت باید هم قرینه صارفه از معنای حقیقی موجود باشد و هم معنای مناسب مجازی مشخّص گردد.

پاسخ داده می‎شود كه: اصل این سؤال با بیان دیگر، سابقه‎ای قدیمی و دیرین دارد كه در ارتباط با استغفار پیغمبر‌(ص) و احادیثی مثل حدیث:

«إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ اللهَ فِی الْیَوْمِ سَبْعِینَ مَرَّةً»؛[1]

و بعضی آیات قرآن كریم مثل:

﴿إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَكَ اللّٰهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ﴾؛[2]

«(ای رسول) ما تو را به فتح آشكاری در عالم پیروز می‎گردانیم تا خدا ازگناهان گذشته و آینده تو درگذرد (مراد گناه امّت و شیعیان اوست)».

 

مطرح شده است و علمای اعلام در پاسخ به آن، وجوهی فرموده‎اند كه ازجمله ـ بر اساس فرض دلالت استغفار و طلب مغفرت بر معنای حقیقی كه صدور گناه از استغفاركننده است و به‌عبارت‌دقیق‌تر بر اساس فرض دلالت عذرخواهی از تقصیر و اعتراف به عدم انجام وظیفه ـ پاسخ معروف منقول از شیخ جلیل علی بن عیسی اربلی، مؤلف كتاب كشف‌الغمّه می‎باشد. این توجیه وجیه براساس «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ» بیان می‎شود و حاصل آن این است كه آنچه را ما و افرادی كه در ردیف و صف ما هستند معصیت می‎شماریم و از آن استغفار می‎نماییم، ترك واجبات و فعل محرّمات است، امّا اشخاصی كه در رتبه برتر و اُفق بالاتر هستند، فعل مكروه و ترك اولی و مستحب را نیز سیّئه می‎شمارند و افرادی كه پیش‌تر و مقرّب‌تر و در رتبه عالی‌ترند، اشتغال خود را به مباحات نیز انصراف از حقّ و سیّئه و گناه محسوب می‎دارند و از آن اعتذار جسته و پوزش می‎طلبند.[3]

ولی مثل این جواب هرچند برای رفع اشكال از استغفار و برای تفسیر ذنب، سیّئه، گناه و توسعه در معنای آنها برحسب عرف و عادت و حال افراد كافی باشد، برای رفع اشكال از عبارات بعضی دعاها كه شامل اعتراف به ارتكاب سیّئه از قسم اوّل (فعل حرام و ترك واجب)

 

می‎شود كافی و جامع نیست؛ لذا ما به عرض جوابی كه به توفیق الله تعالی و مَنِّه، خود به آن ملهم شده و كسی را سابق بر خود در آن نمی‎شناسیم اكتفا می‎كنیم.

این جواب مبنی بر عدم اراده معنای حقیقی از الفاظ این دعاها و ظهور آنها در معنای مجازی مناسب است كه البتّه محتاج به قرینه صارفه از معنای حقیقی و قرینه معیّنه معنای مجازی مناسب از بین معانی مجازیّه است.

قرینه صارفه از معنای حقیقی اولاً: براهین قاطعه عقلیّه و نقلیّه بر لزوم عصمت انبیا و ائمّه(ع) از گناه است كه هم قرینه عقلیّه و هم قرینه مقامیّه عامّه بر عدم اراده معنای حقیقی است.

ثانیاً: قرینه حالیّه سیره ثابت و تاریخ حیات آنهاست كه به‌طورقطع بر تنزّه آنها از گناه دلالت دارد.

ثالثاً: بعضی از این دعاها متضمّن اقرار و اعتراف به گناه و خطا به چنان كیفیت و كثرتی است كه خواصّ اصحاب ائمّه معصومین(ع) و بسیاری از مؤمنین كه بر خواندن این دعاها مداومت دارند هم از آن منزّه هستند و خودبه‌خود به قرینه حالشان معلوم است كه معنای حقیقی این دعاها را قصد ننموده‎اند.

اما قرینه‎ای كه از آن علاوه ‌بر عدم اراده معنای حقیقی، معنای مجازی مناسب معلوم می‎شود، حال دعاكننده است كه حال نیایش و

 

سپاس و حمد و ستایش و اعتراف به ناچیزی و كمال فقر و احتیاج به درگاه خداوند بی‎نیاز است و همچنین حال اعتذار، اظهار تذلّل، تضرّع و عرض عذر تقصیر است.

بلاغت در این مقام اقتضا دارد كه شخص بر بساط عذر تقصیر و تشبّه به ‌كسانی بنشیند كه گناهان بزرگ از آنها صادر شده و در نهایت خشوع، خضوع، خوف، تذلّل، شرمندگی، خجالت و پشیمانی، خدا را می‎خوانند.

این شكستگی خاطر و این خضوع و تضرّع هرچه بیشتر شود محبوب سالك است و قرب به حقّ را از آن بیشتر احساس می‎نماید و درون جانش را روشن‌تر می‎یابد و می‎خواهد در صف كسانی باشد كه خود را مستحقّ عذاب آتش و مشرّف بر سقوط در جهنّم می‎بینند و خوف آنها را داشته باشد و اشك شرم، حسرت و ندامت آنها را بریزد. چنان‌كه در بعضی حالات انسان، غیر ذوی‎العقول را به خطاب ذوی‎العقول مخاطب می‎سازد و با كوه، سنگ، درخت و دریا سخن می‎گوید یا در بعضی اطوار و حالات، تشبّه به بعضی حیوانات می‎جوید و با الفاظی كه موضوعٌ‎له حقیقی دارند حقایق بالاتر دیگری را بیان می‎كند و حال او، مقصد او را از آنچه می‎گوید تفسیر می‎نماید.

سالك و شخص سعادتمندی كه بر صُفّه اصطفا نشسته و با خدا گرم كلام و مقال است هرچه خود را كم ببیند و بیشتر مقصّر بشمارد و نعمت‌های خدا را بزرگ‌تر و شكوهمندتر و شكر خود را كمتر و بلكه

 

كفر نعمت ببیند و حقّ خدا را اعظم و اكبر بیابد و خشم و غضب او را به خود نزدیك‌تر ببیند و خود را در معرض عذاب و عقاب بیشتر بشناسد، حال حضور و تقرّبش، سیروسلوكش، عروج و صعودش كامل‌تر می‎شود و لذّتی كه برای او از خواندن دعای كمیل، ابو‎حمزه، عرفه و دعاهای صحیفه سجادیه، و مناجات خائفین و گریه و زاری از خوف حضرت باری برای او حاصل می‎شود قابل ‌توصیف نیست و جز كسی كه به آن حالت رسیده باشد دیگران درك آن را نمی‎نمایند.

در چنین حالاتی دعاهایی كه فاصله فقر، حاجت و تقصیر او را از غنا و بی‎نیازی نعمت‌های مولایش كمتر قرار دهد و استحقاق او را برای عذاب كم جلوه دهد یا رحمت واسعه او را به وسعتی كه دارد متجلّی نكند، او را سیر نمی‎كند و از آن لذّت كافی نمی‎برد؛ زیرا مطابق حال او نیست، بااینكه از قرارگرفتن در صف مجرمین و گناهكاران هرچه بیشتروبیشتر فاصله دارد و فاصله می‎گیرد و از گناه بیشتر از هر خطر بیمناك است و پرهیز دارد و در حال مناجات و موقف حضور در درگاه خدا و عرض تذلّل، تضرّع و تقصیر از ادای شكر و تأسّف برگذشته می‎خواهد از بنده‎ای كه تمام عمرش را صرف در گناه و معاصی كرده و در مقام عذرخواهی آمده انكسارش، خضوعش، اعتذارش و ابراز خجلتش بیشتر باشد.

 اولیای خدا این‌چنین هستند و هرچه بیشتر عظمت و بزرگی خدا را درك كرده باشند، این حالات در آنها بامعناتر و رساتر است و این

 

است اسرار این ادعیه و تذلّل‌ها و تضرّع‌های حضرات معصومین(ع) در درگاه الهی، باآنكه مقام عصمت اختصاص به خود آنها دارد و ما با این‌همه آلودگی‌ها، خطاها و گناهان نمی‎توانیم به عشری از اعشار آن حال حضور، قرب، تشرّف، توبه، انابه و اعتذار كه معلول كمال عرفان است، برسیم.

رَزَقَنَا اللهُ سُلُوكَ طَرِیقِ مَعْرِفَتِهِ وَقُرْبِهِ وَالْجُلُوسَ عَلَى بِسَاطِ الْإِنَابَةِ إِلَیْهِ مَعَ خَوَاصِّ عِبَادِهِ الصَّالِحینَ وَحَشَرَنَا مَعَ مَوَالِینَا وَسَادَاتِنَا وَشُفَعَائِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الْمَعْصُومِینَ صَلَوَاتُهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.

 


[1]. ابن‌اثیر، النهایه، ج2، ص335؛ ج3، ص403 (باب الغین مع ‎الیاء)؛ محدّث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج5، ص375. «به‌درستی‌که من ـ (از آنجایی که مأمور به هدایت خلق و مبعوث به شریعتی آسان هستم و قهراً در تماس با مردم و توجّه به ما‌سوی الله) ـ خاطراتی در دلم خطور می‌کند که ممکن است بین من و پرودگارم حجاب شود، لذا همه‌روزه هفتاد بار استغفار می‌کنم».

[2]. فتح، 1 ـ 2.

[3]. اربلی، کشف‌الغمه، ج3، ص47 ـ 48.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: