پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

خلوص در عمل (اخلاص)

ازجمله خواسته‎هایی كه در این دعا خواسته شده است «اخلاص در عمل» است كه مرتبه‎ای فوق مرتبه یقین یا اعلی‌مرتبه یقین است. بدیهی است این مرتبه، مرتبه خلوص مطلق و پاك از هر شائبه ریا و دواعی دیگر است وگرنه اخلاص در عمل نیز مراتب و درجاتی دارد مثل یقین و ایمان.[1]

 

و بالاترین مرتبه همان است كه در عمل، فقط‌وفقط قصدش خدا و حبّ خدا و رضای خدا و قرب به او باشد و داعیش نه بهشت و رضوان، نعیم و ثواب، حور و غلمان و نه تحصیل امان از آتش و عذاب جهنّم و نیران باشد كه:

صحبت حور نخواهم كه بود عین قصور
 

 

 

با خیال تو اگر با دگری پردازم
 

     
 

چنان‌كه از حضرت امام‌صادق‌(علیه‌السلام) منقول است كه فرمود:

«إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلاثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبیدِ وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ تَبارَكَ وَتَعالی طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْاُجَراءِ وَقَومٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرارِ، وَهِیَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ»؛[2]

«عبادت‌كنندگان سه دسته‎اند: گروهی‌كه خدای عزَّوجلّ را از ترس عبادت كنند و این، عبادت بردگان است و گروهی ‌كه خدای تبارك و تعالی را به طمع ثواب عبادت كنند و این، عبادت مزدوران است و دسته‎ای كه خدای عزَّوجلّ را برای دوستیش عبادت كنند و این، عبادت آزادگان و بهترین عبادت است».

بدیهی است در هر سة این مراتب، عبادت واجد مرتبه صحّت است و از شرك در عبادت كه منهیٌّ‌عنه است خالی است چنانچه در قرآن كریم می‎فرماید:

﴿فَمَنْ كَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ  رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾[3]

 

ولی خلوص اكمل، همان خلوص عبادتِ احرار و آزادگان و اهل معرفت است كه از خدا غیر او را نمی‎خواهند و جز قرب به او درهرحال و هركجا باشند نمی‎طلبند و به‌ مضمون این اشعار زبانشان مترنّم است:

ای آنكه لاف می‎زنی از دل كه عاشق است
 

 

 

طوبی لک ار زبان تو با دل موافق است
 

غلمان و حور كی طلبد مرد حق‌شناس
 

 

 

شهوت‌پرست كی بود آن‌كس‌ كه عاشق است
 

     
 

یا می‎گویند:

خلاف طریقت بود كه اولیا
 

 

 

تمنّا كنند از خدا جز خدا
 

چه از دوست چشمت به احسان اوست
 

 

 

تو در بند خویشی نه در بند دوست
 

     
 

در این مرتبه سیر و صعود انسان به ‌جایی می‎رسد كه خود را در حال و مقامی می‎بیند كه فارغ از تفكّر در عذاب و عقاب یا جزا و ثواب می‎شود و می‎گوید:

مكن هرگز تمنّای بهشت اندیشه دوزخ
 

 

 

 

اگر مطلب رضای اوست خواه اینجا و خواه آنجا
 

       
 

در این مشهد شخص عارف (نه صوفی، نه عارفِ حقّه‎بازِ مسلك‌ساز و سلسله‌باز) هیچ جا و مكانی را دور از خدا نمی‎بیند و مكانی كه خدا

 

را در آن نبیند نمی‎یابد تا در عذاب او كه در حال بُعد و دوری از او و حرمان از رؤیت جلال و جمال او حاصل می‎شود، فكر كند و چه سزاوار است كه در اینجا یادی از یكی از بانوان عارفه ـ یعنی مادر مهربانم (فاطمه خانم) دختر مرحوم آیت‎الله آخوند ملّا محمدعلی گلپایگانی به‌عنوان ادای بعض حقوق و انواع تربیت جسمی و خصوصاً روحی او ـ بنمایم، او كه هرگز گریه‎های سوزناكش را در هنگام خواندن دعای كمیل و ابوحمزه، زیارت عاشورا و غیره و هنگام قرائت بهترین اشعار پندآموز و سازنده و مناجات با خدا فراموش نمی‎كنم. ازجمله اشعاری كه در آن حالات بسیار عالی توجّه به خدا، می‎خواند این دو شعر بود:

گفتی كه تو را عذاب خواهم فرمود
 

 

 

من در عجبم كه در كجا خواهد بود
 

آنجا كه تویی عذاب نبود آنجا
 

 

 

و آنجا كه تو نیستی كجا خواهد بود
 

     
 

بدیهی است آنجا كه خدا به معیّت علم و قدرت كامله خود هست همه‌جا و هر مكان و با هركس است و از این نظر هیچ جایی كه او نباشد نیست و آنجا كه خدا به معیّت الطاف خاصّه و توفیق خود و ظهور اسما و صفات خود حاضر است و رحمت و لطفش شامل است، قلوب خداشناسان و كسانی است كه از او یاد می‎نمایند كه:

 

«لَا یَسَعُنِی أَرْضِی وَلَا سَمَائِی وَلَكِنْ یَسَعُنِی‏ قَلْبُ‏ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ‏»؛[4]

و نیز در حدیث قدسی است:

«أَنَا جَلیسُ مَنْ ذَكَرَنی»؛[5]

و آنجا كه خدا به این معیّت با انسان نیست، قلب‌های غافل از یاد او و حالات شیطانی دور از او و اماكن این‌چنینی است.

 

[1]

بیا در كربلا از راه احسان
مصیباتش ببین كز حدّ فزون بود
ولی آن كوه عزم و پایداری
بلی مرد خدا و مرد تصمیم
علی ای درگهت را جمله مشتاق
بیا در محفل انس شهیدان
جهاد و همت و صبر و وفا بین
ببین ایمان و عزم و استقامت
حسینت محو ذات ذوالجلال است
ابوالفضل غضنفر و آن مواسات
علی‌اكبر آن شبه پیمبر

 

 

حسینت را ببین در چنگ عدوان
دل از داغ جوانان پر ز خون بود
نشد تسلیم با صد زخم كاری
به خصم حقّ نخواهد گشت تسلیم
بیا در كربلا در بزم عشّاق
ببین حال حضور و قرب ایشان
خلوص نیت و صدق و صفا بین
ثبات و رادمردی و شهامت
در آن غوغا مهیای وصال است
كز آن گردید عقل آدمی مات
سرور سینه زهرا و حیدر

 

وفای اهل‌بیتش بین و انصار
همه رزمنده و مرد و تهمتن
گذشته از زن و از مال و فرزند
همه دین‌پرور و حرّیت‌آموز
همه خصم ستمكار و بداندیش
فداكاری آن آزادمردان
پیام هریك از آنها بود این
تحیات فزون از حدّ احصا

 

 

همه اعلام دین اَبطال اخیار
همه اخوان صدق و دشمن‌افكن
ز جان خویش در راه خداوند
چراغ معرفت در عالم افروز
همه حق‌پیشه و حق‌گو و حق‌كیش
نگهداری نمود از دین و قرآن
نما تا می
توانی یاری دین
ز سوی «لطفی صافی» به آنها

 

 

 

[2]. کلینی، الکافی، ج2، ص 84؛ حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج1، ص 62.

[3]. كهف، 110. «هركس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیكوكار شود و هرگز در پرستش خدا، احدی را با او شریك نگرداند».

[4]. ابن‌ ابی‌جمهور احسائی، عوالی‌اللئالی، ج4، ص7. «در زمین و آسمانم گنجانده نمی‌شوم و لکن در قلب بنده مؤمنم جای می‌گیرم».

[5]. کلینی، الکافی، ج2، ص496؛ صدوق التوحید، ص182؛ همو، علل‌الشرائع، ج1، ص284؛ ابن‌فهد حلی، عدة‎الداعى، ص235، 238. «من همنشین کسی که به یادم هست می‌باشم».

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: