جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

مراتب خلوص

اما مراتب خلوص، اول مرتبه آن این است كه: عمل از ریا و نمایاندن آن به غیر و به جهت كسب معروفیّت نزد مردم و جلب محبوبیّت نزد غیرخدا، خالص و پاك باشد، اگر به مقدار كم هم ریا در عمل وارد شود عمل را بی‎اثر، هباءً منثوراً و باطل می‎نماید. البتّه پاك‌كردن و خالص‌ساختن عمل از ریا اگرچه به ظاهر ساده و آسان است ولی درواقع دشوار و كار مخلصین و موحّدین است.

از حضرت رسول‎اكرم(ص) روایت شده است كه:

 

«إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْكُمُ الشِّرْكُ‏ الْأَصْغَرُ». قَالُوا: وَمَا الشِّرْكُ‏ الْأَصْغَرُ یَا رَسُولَ اللّٰهِ؟ قَالَ: «الرِّئاءُ»؛[1]

«ترسناک‌ترین چیزی كه از آن بر شما می‎ترسم شرك كوچك‌تر است». عرض كردند: شرك كوچك‌تر چیست؟ فرمود: «ریا».

و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده است كه فرمود:

«الشِّرْكُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ‏ النَّمْلِ‏ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ»؛[2]

«شرك در امّت من پنهان‌تر از جنبش و حركت مورچه بر پلاس سیاه در شب تاریك است».

و باز در روایت دیگر می‎خوانیم:

«اَلشِّرْكُ فی اُمَّتی أَخْفَی مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَی الصَّفَا»؛[3]

«شرك در امّت من از جنبش مورچه بر سنگ صاف مخفی‎تر است».

اگرچه ظاهر خبر، مطلق شرك است كه حتّی شامل اطاعت‌های كوركورانه از مستكبران، اقویا، اطاعت‌های حزبی، برنامه‎ها، قوانین غیرالهی، نظامات مصنوعه بشری و خضوع در برابر ارباب مناصب و مقامات و حتّی

 

صاحبان مقامات مذهبی كه حاكی از تملّق و چاپلوسی است، می‎شود.

در كتاب شریف كافی از حضرت امام‌صادق‌(علیه‌السلام) روایت است كه فرمود:

«اگر قومی عبادت كنند خدای واحد بی‎شریك را و نماز به‌جا آورند و زكات بدهند و حجّ خانه خدا را انجام دهند و ماه رمضان را روزه بگیرند، پس بگویند از برای كاری كه برای خدا یا‎ پیغمبر‌(ص) آن را كرده باشند (یا دستوری كه داده باشند) چرا خدا یا پیغمبر‌(ص) خلاف آن عمل نكرده یا دستور نداده‎اند یا در دل خودشان چنین اعتراضی را بیابند، به همین اعتراض (و راضی‌نبودن به عمل و حكم خدا) مشرك می‎باشند.

سپس این آیه را تلاوت فرمود:

﴿فَلَا وَ رَبِّكَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَكِّمُوكَ‏ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾؛[4]

پس بر شما باد تسلیم».[5]

و این شرك در مراتب مخفیه شامل مثل تواضع برای اغنیا و سرمایه‎داران برای سرمایه‎داری و توانگری آنها هم می‎شود؛ چون هم شرك و هم اخلاص در عمل، مراتب و درجات متفاوت بسیاری دارد.

 

در حدیث است كه:

«مَنْ أَتَی غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلْثَا دِینِهِ».[6]

«هركس برای ثروتمندی به‌خاطر ثروتش تواضع كند دوثلث دینش از بین می‎رود».

مع‌ذلك به‌ ملاحظه اینكه ریا را شرك خفیّ می‎نامند محتمل است مراد از شرك در این حدیث خصوص ریا باشد.

به‌هرحال روایات در مذمّت ریا، مستفیض بلكه متواتر است و علاوه ‌بر بطلان عمل به‌واسطه ریا، عمل عبادی ریایی، حرام و از گناهان بزرگ است و غیرعبادی اگرچه حرام نباشد خلاف توحید موحّدین كامل است و عمل اگر چه قصد ریا در آن مستقلّ نباشد و ضمیمه قصد قربت باشد مقبول نیست و ثواب و پاداش ندارد و ریایی است.

گنهكار اندیشه‌ناک از خدای
كلید دَر دوزخ است آن نماز
 

 

بِه از پارسای عبادت‌نمای
كه در چشم مردم گزاری دراز
 

 

تذكر لازم در اینجا این است كه باید در مسئله ریا و اخلاص در عمل به احكام فقهی نیز توجّه نمود. مثلاً همان‎طور كه گفته شد ریا به هر شكل و به هر قدر در عبادت وارد شود آن عبادت را باطل می‎نماید و اگر عبادت دارای اجزایی است كه به‌هم مرتبط هستند و

 

مجموع آنها به‌عنوان مجموع مأمورٌبه باشد، اگر در یك جزء كوچك آن اگرچه مدّ ﴿وَلَاالضَّالِّینَ[7] باشد، ریا وارد شود كلّ آن و اجزای دیگر همه باطل می‎شود.

اما ضمائم دیگر در نیّت عبادت مانند نماز یا روزه یا ضمائم به‌اصطلاح راجحه است یا مباحه؛ ضمائم راجحه اعمّ از اینكه عبادیّه باشد یا غیرعبادی درصورتی‌كه به نفس عنوان نماز مثلاً تعلّق بگیرد مثل نماز ظهر در فلان زمان یا مكان، مثل مسجد درصورتی‎كه به‌قصد امتثال هر دو امر انجام شود، صحیح و بی‎اشكال است بلكه قصد یكی از دو امر هم كافی است؛ مگر اینكه قصد امتثال امر به حقیقت مأمورٌبه مثل نماز ظهر، مقیّد به ‌وقوع آن در زمان یا مكان خاصّ كه راجح است باشد كه تحقّق امتثال و حصول قربت به ‌این ‌نحو كه مقیّد به امتثال امر درضمن جزء خاصّ است، محل اشكال است.

اما اگر به نفس عنوان نماز تعلّق نداشته باشد و نماز فرضاً منطبق هر دو عنوان باشد؛ اگر نیّت آن تابع نیّت نماز نباشد و مستقلّاً یا با اشتراك با نماز ملحوظ شده باشد به‌طوری‌كه جزء داعی باشد و نماز به‌طورمستقلّ داعویت نداشته باشد، در این ‌صورت نیز تحقق امتثال امرِ نماز، محل اشكال است بلكه امتثال حاصل نمی‎شود.

 

اما ضمائم مباحه فقط، وجود آنها در نیّت و خلوص شرعی و فقهی آن در صورتی مضرّ نیست كه تابع صِرف نیّت عبادت باشد.

این اجمالی از احكام فقهی نیّت عبادت است كه البتّه تفصیل و بحث در فروع آن را باید در فقه بیان نمود و در اینجا فقط مجرّد اشاره بود نه بحث و نه تحقیق و تفصیل.

به هر صورت در مسئله خلوص نیّت، سخن بسیار است و حصول مراتب عالیه آن صعب و دشوار است و برای هركسی حاصل نمی‎شود، چنان‌كه معروف است یك نفر از اهل عبادت و مواظب نماز جماعت كه همیشه برای اینكه حضور در صف اول، ثوابش از سایر صفوف بیشتر است در صف اول حاضر بود اتّفاقاً یك‌مرتبه موفّق نشد و در یكی از صفوف دیگر ایستاد و حسّ كرد كه ناراحت است و فكر كرد شاید این ناراحتی او از جهت فوت ثواب شركت در صف اول نباشد بلكه برای این باشد كه حضور در صف اول را به‌طور ناخودآگاه امتیاز ظاهری و تقدم بر دیگران می‎شمرده و نیّتش در این مواظبت چندساله خالص نبوده است ازاین‌جهت قضای همه آن نمازها را به‌جا آورد.

البتّه این حكایتی است امّا به‌هرحال باید شخص در مقام رسیدن به خلوص نیّت بسیار دقیق باشد و همیشه خود را متّهم بداند و بداند كه اخلاص در عمل ـ به‌خصوص اگر در همه اعمال باشد ـ به‌ این

 

آسانی‌ها حاصل نمی‎شود، مراقبه و مشارطه لازم است. اینكه در حدیث است:

«مَنْ أَخْلَصَ لِلهِ أَرْبَعینَ یَوْماً فَجَّرَ اللهُ یَنابیعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلبِهِ عَلی لِسانِه»؛[8]

اگرچه به ظاهر سهل و آسان جلوه می‎كند ولی اهل‌تقوا و ریاضت، خودساختگان و كاملین در اخلاق می‎دانند كه چهل صباح خلوص لله و كنارگذاشتن دواعی و انگیزه‎های غیرخدایی چقدر دشوار است حتّی یك بیست‌وچهار ساعت آن هم دشوار است.

وقتی چهل بامداد یا چهل شبانه‌روز اخلاص در عمل این اثر بزرگ و عمده را داشته باشد، چهل سال و همه عمر چه آثار بزرگ و ثمرات مهمی را خواهد داشت، خدا می‎داند.

ثواب اعمال نیز برحسب خلوص نیّات مختلف می‎شود؛ ممكن است در اثر خلوص نیّت یك عمل كوچكِ شخصی از جهت ثواب از عمل به ظاهر بسیار بزرگ دیگری اجر و ثوابش بیشتر باشد و یك‌ دینار انفاق از یك نفر، از یك‌میلیون دینار انفاق دیگری مقبول‌تر باشد.

و چنان‌كه بعضی گفته‎اند: (والعهدة علی قائله) در اثر اینكه امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) انگشترش را فی سبیل‎الله در حال ركوع به سائل داد و این آیه، نازل شد:

 

﴿إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّٰهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾.[9]

بعضی به طمع اینكه آیه در شأن او نازل شود هفتاد انگشتر به سائل دادند!

بدیهی است این انفاق به‌قصد اینكه از او قدردانی شود و آیه در شأنش نازل شود، خالی از خلوص بود؛ اگر به‌جای هفتاد، هفتصد و هفتصدمیلیون انگشتر به سائل می‎داد هیچ آیه‎ای و كلمه‎ای و حتّی حرفی نازل نمی‎شد.

باید از علی‌(علیه‌السلام) آموخت اخلاص عمل، انفاق علی‌(علیه‌السلام) برای خدا بود نه به‌قصد اینكه پیغمبر‌(ص) یا كس دیگر از او تقدیر نماید یا خدا در شأن او آیه‎ای نازل كند.

او با همه عظمتی كه داشت خود و عمل خود را در درگاه خدا و در برابر نعمت‌های الهی سزاوار تقدیر و تحسین نمی‎دانست. او از آن‌كسی اخلاص آموخته بود كه به درگاه خدا با‌آن‌همه عبادت و اطاعت كه خدا به او خطاب كرد:

﴿طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى﴾.[10]

 

عرض می‎كرد:

«مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ».

و خلوص نیّت برای او از همین معرفت و چشم‌نداشتن به غیرخدا و او را و فقط او را از او خواستن و تمنّاكردن و غیر او را نخواستن و تمنّانكردن حاصل شده بود. لذا یك ضربت او در روز خندق بهتر است از عبادت جنّ و انس یا همه امّت تا روز قیامت.[11]

البتّه وجوه محكم دیگر برای خیریّت و افضلیّت این ضربت هست كه مهم‌تر از همه همان است كه از كلام رسول خدا‌(ص) در آن مبارزه علی‌(علیه‌السلام) و عمرو بن عبدود استفاده می‎شود كه فرمود:

«بَرَزَ الْإِیمانُ كُلُّهُ إِلَی الشِّركِ كُلِّهِ».[12]

به ‌هر وجه كه این افضلیت باشد، بدیهی است كه اخلاص امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) كه رئیس‌المخلصین و امام‌الموحّدین است كامل‌ترین مراتب و اعلی‌درجه اخلاص است. او مخلصانه در وقتی‌كه هیچ طمع و خوفی در ایمان و ترك آن جز به خدا و از خدا نبود اوّل كسی بود كه دعوت پیغمبر را اجابت كرد و اسلام آورد. اگرچه این تعبیر تا

 

حدّی با این واقعیت كه علی‌(علیه‌السلام) قبل از بعثت و در عوالم قبل از این عالم، ایمان به خدا و رسول خدا‌(ص) داشت نارساست؛ و هم با این حقیقت كه در روایات صحیحه معتبره وارد است از آن حضرت كه:

«من تنها، هفت سال قبل از همه با پیغمبر‌(ص) نماز می‎خواندم».[13]

و هم با این واقعیت كه ظاهر در این است كه صدای وحی را اگرچه مخاطب آن پیغمبر‌(ص) بوده است ولی آن حضرت نیز می‎شنیده كه فرمود:

«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَتَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبیٍّ».[14]

تمام مشاهد و مواقف امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) در عصر پیغمبر‌(ص) و پس از ارتحال آن حضرت به رفیق اعلی، مشاهد اخلاص و صدق ایمان به خداوند متعال است.

مشاهد اهل‌بیت و ائمّه طاهرین(ع) هریك اخلاص آنها را در راه خدا نشان می‎دهد.

دعاها و حالات مختلف آنها همه نشانگر حقیقتی است كه در این

 

آیه كریمه آمده است:

﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُكی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتی لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾.[15]

یكی از مظاهر بارز این اخلاص، حضور بی‎قیدوشرط سیّدالشّهدا‌(علیه‌السلام) برای درك فیض شهادت است. بدیهی است اگر انسان در راه مقصد، هدف و محبوبش دل به مرگ قطعی و شهادت حتمی نهاد و به پای خود با امكان حفظ حیات از مرگ استقبال نمود، عالی‌ترین علامت بارز خلوص را نشان داده است. امام‌حسین‌(علیه‌السلام) و یاران و اصحابش همه آگاهانه تن به مرگ داده و از آن با كمال قدرت روح و توكّل بر خدا استقبال نمودند.

آن بزرگواران كه خود حسین‌(علیه‌السلام) می‎فرماید: «اصحابی نیكوكارتر و با وفاتر از اصحاب خود نمی‎شناسم»[16] در امر شهادت بر یكدیگر سبقت می‎جستند و بعضی از آنها که به توفیق ادراك شهادت نایل می‎شدند، دیگران را به شهادت در راه حسین‌(علیه‌السلام) وصیّت می‎نمودند. این شعر منسوب به امام‌(علیه‌السلام) است و اگر از آن حضرت هم نباشد مضمونش زبان‌ حال آن حضرت است كه می‎فرماید:

 

تَرَكْتُ النَّاسَ طُرًّا فی هَواكَا
 

 

 

وَأَیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ أَرَاكَا
 

وَلَوْ قَطَّعْتَنِی فِی الْحُبِّ إِرْباً
 

 

 

لَمَا حَنَّ الْفُؤادُ إِلَی سِوَاكَا[17]
 

     
 

 

گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
 

 

 

ور كُشی زار چه دولت به ازینم باشد
 

شمع قهر ار تو زنی قوّت روحم گردد
 

 

 

جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
 

     
 

و چه نیكوست این اشعار در وصف اصحاب آن حضرت:

قَوْمٌ إِذَا نُودُوا لِدَفْعِ مُلِمَّةٍ
لَبِسُوا الْقُلُوبَ عَلَى الْدُّرُوعِ وَأَقْبَلُوا
 

 

وَالْقَوْمُ بَیْنَ مُدَعَّسٍ وَمُكَرْدَسِ
یَتَهَافَتُونَ عَلَى ذَهَابِ الْأَنْفُسِ[18]
 

و حقیر عرض کرده‌ام:
حسین از همایون همای سعادت         حسین ای شه ملک صبر و شهامت
فروغی ز نور تو خورشید رخشان     ز دریای جود تو کوثر حکایت
تویی نور چشمان زهرا و حیدر       گل احمر بوستان رسالت
 
به پا از قیام تو شد پرچم دین          نگون گشت اَعلام کفر و ضلالت
رهانیدی اسلام از چنگ اَعدا          فزودیش بر عزت و بر کرامت
جوانمردی و غیرت و همت تو       ز ناموس دین کرد الحق حمایت
الا ای ولی خدای یگانه               خداوند اقلیم مجد و جلالت
فدا کردی اندر ره دین و قرآن         جوانان و یاران به کوی شهادت
گذشتی هم از اصغر و هم ز اکبر     ز عباس آن درّ بحر شجاعت
ز یاران نامی و صحب گرامی        شهیدان شمشیر اهل شقاوت
همه عاشقان وفا و حقیقت             همه رهروان طریق ولایت
همه دشمن ظلم و طغیان و عدوان    همه پیشتازان راه دیانت
شعار همه بود الله اکبر                مرام همه قطع نخل غوایت
بنازم به آن همت عالی تو             به آن صبر و ایمان و آن استقامت
تو اعلام کردی به آزادمردان         که مرگ است یا سربلندی سعادت
به لطف تو دارند چشم شفاعت       عصات محبان به روز قیامت
فدای سر انور بی‌تن تو               که بر نیزه می کرد قرآن تلاوت
به قربان آن کودک شیرخوارت     که تیر ستم کرد او را سقایت
آبا مالک ملک حُسن و معالی      آیا معدن جود و فیض و سخاوت
از این وضع دوران و از شدت دهر    مرا هست بر درگهت بس شکایت
سخن در جناب تو سربسته گویم       که اَبلغ بود از صراحت کنایت
به «لطفی» ببخشی اگر هر دو عالم  نباشد شگفت ای محیط کرامت
نباشد مرا بیم از نار دوزخ            ببینی به من گر به چشم عنایت

اَلسَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلَی عَلیِّ‎ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلَی‎ أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَعَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ وَرَحْمَةُ ‎اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.

 

 

[1]. احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص428 ـ 429؛ هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج1، ص102؛ ج10، ص222. ابن‌فهد حلی، عدة‎الداعی، ص214.

[2]. ابن‌شعبة حرانی، تحف‌العقول، ص487؛ مجلسی، بحارالانوار ج69، ص298 – 299.

[3]. هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج10، ص223؛ سیوطی، الجامع‌الصغیر، ج2، ص84 ـ 85؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج‌3، ص475 ـ 476، 816 ـ 817؛ محدّث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج1، ص113.

[4]. نساء، 65. «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».

[5]. کلینی، الکافی، ج1، ص390.

[6]. نهج‌البلاغه، حکمت 228 (ج4، ص50)؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج4، ص64؛ مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص170.

[7]. حمد، 7.

[8]. ابن‌فهد حلی، عدة‎الداعی، ص218؛ مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص249. «هرکس چهل روز برای خدا خالص گردد، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد».

[9]. مائده، 55. «حقیقتاً یاور شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانی هستند كه نماز به‌پا داشته و به فقیران در حال ركوع زكات می‎دهند». (به‌اتّفاق مفسرین عامّه و خاصّه مراد از این آیة شریفه علی‌(علیه‌السلام) است).

[10]. طه، 1 ـ 2. «طه (ای رسول ما)، قرآن را از آن برای تو نازل نكردیم كه خویشتن را به رنج افكنی».

[11]. قندوزی، ینابیع‌الموده، ج1،‌ ص412.

[12]. کراجکی، کنزالفوائد، ص137؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج13، ص261؛ ابن‌طاووس، الطرائف، ص60؛ مجلسی، بحارالانوار، ج20، ص215؛ ج39، ص1؛ ج108، ص288. «ایمان همگی‌اش در برابر همگی شرک قرار گرفته است».

[13]. مغربی، شرح‌الاخبار، ج1، ص177 – 178؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج1، ص291، 297 – 298.

[14]. نهج‎البلاغه، خطبه 192 (ج2، ص158). «آنچه من می‌شنوم تو نیز می‌شنوی و آنچه من می‌بینم تو نیز می‌بینی؛ جز اینکه تو نبیّ نیستی».

[15]. انعام، 162. «بگو ای پیغمبر! همانا نماز و طاعت و كلیّه اعمال و حیات و ممات من همه برای خداست كه پروردگار جهان‌هاست».

[16]. خوارزمی، مقتل‌الحسین(علیه‌السلام)، ج1، ص247.

[17]. در عشق و دوستی تو همه مردم را ترک کردم و فرزندان و عیال را یتیم گذاشتم تا تو را ببینم. اگر مرا در راه محبّت و دوستی تکّه‌تکّه کنی دل به غیر تو عشق نمی‌ورزد و شوق نیاورد.

[18]. ابن‌عنبه حسینی، عمدةالطالب فی انساب آل ابی‌طالب، ص357؛ ابن‌طاووس، اللهوف، ص67؛ امین عاملی، اعیان‌الشیعه، ج1، ص603؛ سپهر، ناسخ‌التواریخ، ج6، جزء2، ص215. آنها مردمان و گروهی هستند که وقتی برای دورساختن بلایی به یاری خوانده شوند – در وقتی‌که مردم دسته‌ای با سر نیزه زده شده و گروهی به بند کشیده شده‌اند – دل‌هایشان را بر روی زره‌هایشان می‌پوشند و می‌آیند یورش می‌برند تا نفرات و افراد را از میان بردارند.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: