گاه انسان در مطالب و خواستههایی كه از دیگران دارد برای ترغیب آنها به انجام تقاضای خودش یا به مناسبت حال و شأن آنها سوابق و روابط خوب فیمابینِ خود و آنها را یاد میكند؛ از تقاضاهایی كه از آنها پذیرفته و از خدماتی كه نسبت به آنها انجام داده و خلاصه حقوقی را كه در بین آنها بوده و او رعایت میكرده است یادآور میشود، كه درواقع میخواهد طرف هم، مقابله به مثل كند و احسان و خدمت او را تلافی نموده و به او احسان و نیكی بنماید.
البتّه تذكر احسانی كه انسان به كسی مینماید اخلاقاً پسندیده نیست و از شائبه منّتگذاری، خودبینی و بزرگشمردن احسان، خالی نیست و شرط ادب و اخلاق، فراموشكردن آن احسان و كمشمردن آن است، ولی گاهی در شرایطی مثل ترغیب طرف به قبول تقاضا، تذكر آن مناسب میشود.
بهعبارتدیگر، بهقصد منّت و فخر بر طرف و تعظیم خود و تحقیر او و امثال این امور، یاد احسان و خدمت پسندیده نیست؛ امّا به دواعی صحیح و مشروع، تذكر آن مانعی ندارد بلكه در بعض موارد راجح است. این برنامهای است كه بین افراد جریان دارد.
اما بین بنده و خدا، مخلوق و خالق؛ بندهای كه سراپا نیاز و احتیاج به خداوند است و خدایی كه در غنا و بینیازی از همهكس و همهچیز، یگانه و منفرد است و بینیازی ذاتی اوست، بنده در موقف دعا و مقام طلب حاجات و درخواست مطالب و مقاصد و عرض نیاز از سوابق و روابط احسان خود به خدا چه میتواند بگوید، بنده فقیر بالذّات است و كسیكه چیزی ندارد نمیتواند به كسی چیزی بدهد. معطی خداست، رازق اوست، خالق اوست، كریم و ذویالاحسان اوست، ستّار و غفّار اوست، علیم و عالم اوست، رحیم و رحمان اوست، شافی اوست، محسن اوست. خلاصه همه صفات كمالیّه و اسماءالحسنی خاصّ ذات جلیل و جمال جمیل اوست.
سابقه بنده با این خدای یگانه موصوف به همه صفات خوب، متنعّمبودن به نعمتهای او، مواهب، عطایا و بخششهای اوست؛ نعمت خلق و هستی، نعمت بینایی و شنوایی، نعمت اعتدال جسمی و روحی، نعمت عافیت، نعمت محافظت در بلایا، نعمت هدایت، نعمت توفیق نیكی، زیبایی و خوشاندامی، نعمت غذا و آب و پوشاك،
نعمت بینیازی از غیر او، نعمت پوشش بر خطاها و لغزشها و هزارانهزار نعمتهای دیگر كه معدودی از آنها را كه نمونهای از آنهاست در این دعا میخوانیم.
بیشتر بندگان، با خدا غیر از دریافت عطیّات و گرفتن نعمتها و ادانكردن حقّ شكر آنها و ناسپاسی كفران نعمت، سابقهای ندارند؛ و اگرچه معرفت، خداشناسی، عبادت و شكر نعمتهای او هم از سوابق اوست، اما برای آنها هم نعمت او و بخشایش و عطای او حاصل شده؛ و علاوه مثل سایر نعمتها خود بنده از آنها متنعّم و بهرهمند میشود.
یاد خدا و معرفت خدا آرامبخش روح و روان اوست با یاد خدا و معرفت، از جهنّم تحیّر و یأس و ناامیدی نجات پیدا میكند و زندگی و بهرهگیری از آن هزارها و هزارها نعمتهای دیگر، لذّتبخش و بامحتوا میشود.
حال، بنده میخواهد در خانه خدا برود، با این فقری كه ناتوانی و احتیاج و نیاز صرف است میخواهد به مشهد دعا برود و از خدا حاجت طلب كند و با غنای او فقر خود را بپوشاند، همه وجودش حاجت است و سراپایش مطلب و نیاز، از خدا هم چیزی چنانكه گفته شد طلبكار نیست؛ نه زبان الزام دارد و نه میتواند امری را بر او الزام نماید.
آن بندهای كه معرفت به خدا دارد بهجای یاد سوابق خود با خدا كه هرگز حقّی بر خدا ایجاد نمیكند و همانها سبب اثبات حقّهای دیگر از او بر بنده میشوند، سوابق خدا را با خودش و نعمتهای خدا را بر خودش یاد میكند و خدا را به اسماءالحسنای او و اینكه ارحمالرّاحمین، قاضیالحاجات، كافیالمهمّات، سریعالرّضا، رزّاق، لطیف، منعم، مفضل، مكرم، معطی و قدیمالاحسان است، میخواند و مثلكسی كه از كسی طلبكار باشد حوایج خود را میطلبد و مثل كسی كه شخصی را ملزم به انجام كار و تعهّدی نماید و شبیه آن از خدایی كه منزّه از هرگونه الزام غیر بر اوست، حاجت میخواهد؛ چون صاحب این اسما و صفات فقط اوست و بندهاش راهی جز درِ خانه او و عرض حاجت به او ندارد و او هم برحسب همین اسما و صفات كه ازجمله آن اراده و قدرت و اختیار نامحدود است، دعای بنده را میشنود و به او نزدیك است و نیازهایش را میداند و محال است كه نشنود و نزدیك به بنده نباشد و از حال او با خبر نباشد.
بنده با تمسّك به این اسما و صفات و آن سوابق نعمتهای خدا بر او كه در گذشته و حال نسبت به او مبذول بوده است از خدا طلبخواهی مینماید و خدا را مطلوب خود و همه میداند كه همه طالب او هستند و غیر از او مطلوبی ندارند. او مطلوب بالذّات همه است. چنانكه كَرَم، احسان، رحیمیّت، رحمانیّت، منعمیّت و سایر
صفات، ذاتی اوست و اگر صفت فعل باشد نیز به یكی از صفات ذاتیّه او منتهی میشود.
بنابراین بنده خداشناس میداند كه باید دست دعا بهسوی او بردارد كه كریم است، رحیم است، غفور است و وَدود.
كَرَمش نامتناهی نعمش بیپایان |
|
|
|
هیچ خواهنده از این در نرود بیمقصود |
|
و مستمسّك او نیز همین است كه خدا خودش را به این صفات معرفی فرموده تا بندگان او بخواهند و او به آنها عطا كند.
«و خدای شما فرمود كه مرا (با خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب كنم و آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشی كنند زود با ذلّت و خواری در دوزخ شوند».
بدیهی است كه خداوند خُلف وعده نمیفرماید و دعاكننده به همین تمسّك در خانه او میرود و با یقین به اجابت، او را میخواند.
پس از این مقدمه نسبتاً طولانی شأن این بخش از دعای عرفه ـ كه بر خدا به نعمتهایش تمسّك میكند ـ معلوم میشود.
امام(علیهالسلام) در این بخش از دعا، حمد و سپاس خدای را بهجا میآورد بر اینكه او را آفریده و نعمت بینایی و شنوایی به او عطا كرده و خلقت او را مساوی و متناسب قرار داد و او را از راه رحمت به او مستویالخلقه خلق كرد و حال آنكه از آفرینش او بینیاز بود.
البتّه نعمت استوای خلقی و خُلقی یكی از نِعَم بزرگ خداست كه از آیات بزرگ و دلیل بر علم، حكمت و استواری خلقت است و علم تناسبالاعضاء ـ كه علم شیرین و لطیفی است ـ متكفّل بیان این جهت و بیانكننده دقایق و نكات بسیار عجیب است.
بدیهی است باهمه اطّلاعی كه بشر از تفصیلات تناسب اعضا و عنایتی كه در آن بهكار رفته پیدا كرده است ولی هنوز هم مجهولات بسیاروبسیار دارد. و مهمتر از این، مسئله ارتباط این اعضا با روح، روان و حقیقت انسانیّت است.
و حاصل این است كه: هرچه را انسان لازم داشته یا لازم بوده كه به انسان عطا شود، عطا شده است. چنانكه سایر مخلوقات از حیوان و نبات و غیرهما همه در وجود خود كامل و تمام هستند و در آنها و در كلّ عالم، تناسب اعضا و تناسب اجزا مشهود است. چنانكه در قرآن مجید از قول حضرت موسی(علیهالسلام) نقل فرموده است كه در پاسخ به
سؤال فرعون از او كه گفت:
«پروردگار شما كیست؟».
حضرت موسی(علیهالسلام) جواب داد:
«پروردگار ما كسی است كه آفرینش هر چیز را عطا كرده و سپس او را هدایت نموده است (یا به هدایت تكوینی و یا به هدایت تكوینی و تشریعی)».
و چه نیكو و شیواست این اشعار توحیدی از مرحوم آیتالله والد(قدسسره) در بیان نظم و تناسب اعضای عالم:
خداوند قدیم فرد بیچون |
|
فرحبخشیده دلهای محزون |