جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

بخش چهارم: ترس از غضب خداوند
«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِی فَجَعَلْتَنِی سَمِیعاً بَصِیراً... لَكَ الْعُتْبَى لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ».[1]

گاه انسان در مطالب و خواسته‎هایی كه از دیگران دارد برای ترغیب آنها به انجام تقاضای خودش یا به مناسبت حال و شأن آنها سوابق و روابط خوب فی‎مابینِ خود و آنها را یاد می‎كند؛ از تقاضاهایی كه از آنها پذیرفته و از خدماتی كه نسبت به آنها انجام داده و خلاصه حقوقی را كه در بین آنها بوده و او رعایت می‎كرده است یادآور می‎شود، كه درواقع می‎خواهد طرف هم، مقابله به مثل كند و احسان و خدمت او را تلافی نموده و به او احسان و نیكی بنماید.

البتّه تذكر احسانی كه انسان به كسی می‎نماید اخلاقاً پسندیده نیست و از شائبه منّت‎گذاری، خودبینی و بزرگ‌شمردن احسان، خالی نیست و شرط ادب و اخلاق، فراموش‌كردن آن احسان و كم‌شمردن آن است، ولی گاهی در شرایطی مثل ترغیب طرف به قبول تقاضا، تذكر آن مناسب می‎شود.

 

به‌عبارت‌دیگر، به‌قصد منّت و فخر بر طرف و تعظیم خود و تحقیر او و امثال این امور، یاد احسان و خدمت پسندیده نیست؛ امّا به دواعی صحیح و مشروع، تذكر آن مانعی ندارد بلكه در بعض موارد راجح است. این برنامه‎ای است كه بین افراد جریان دارد.

اما بین بنده و خدا، مخلوق و خالق؛ بنده‎ای كه سراپا نیاز و احتیاج به خداوند است و خدایی كه در غنا و بی‎نیازی از همه‌كس و همه‌چیز، یگانه و منفرد است و بی‎نیازی ذاتی اوست، بنده در موقف دعا و مقام طلب حاجات و درخواست مطالب و مقاصد و عرض نیاز از سوابق و روابط احسان خود به خدا چه می‎تواند بگوید، بنده فقیر بالذّات است و كسی‌كه چیزی ندارد نمی‎تواند به كسی چیزی بدهد. معطی خداست، رازق اوست، خالق اوست، كریم و ذوی‎الاحسان اوست، ستّار و غفّار اوست، علیم و عالم اوست، رحیم و رحمان اوست، شافی اوست، محسن اوست. خلاصه همه صفات كمالیّه و اسماء‌الحسنی خاصّ ذات جلیل و جمال جمیل اوست.

سابقه بنده با این خدای یگانه موصوف به همه صفات خوب، متنعّم‌بودن به نعمت‌های او، مواهب، عطایا و بخشش‌های اوست؛ نعمت خلق و هستی، نعمت بینایی و شنوایی، نعمت اعتدال جسمی و روحی، نعمت عافیت، نعمت محافظت در بلایا، نعمت هدایت، نعمت توفیق نیكی، زیبایی و خوش‎اندامی، نعمت غذا و آب و پوشاك،

 

نعمت بی‎نیازی از غیر او، نعمت پوشش بر خطاها و لغزش‌ها و هزاران‌هزار نعمت‌های دیگر كه معدودی از آنها را كه نمونه‎ای از آنهاست در این دعا می‎خوانیم.

بیشتر بندگان، با خدا غیر از دریافت عطیّات و گرفتن نعمت‌ها و ادانكردن حقّ شكر آنها و ناسپاسی كفران نعمت، سابقه‎ای ندارند؛ و اگرچه معرفت، خداشناسی، عبادت و شكر نعمت‌های او هم از سوابق اوست، اما برای آنها هم نعمت او و بخشایش و عطای او حاصل شده؛ و علاوه مثل سایر نعمت‌ها خود بنده از آنها متنعّم و بهره‎مند می‎شود.

یاد خدا و معرفت خدا آرام‌بخش روح و روان اوست با یاد خدا و معرفت، از جهنّم تحیّر و یأس و ناامیدی نجات پیدا می‎كند و زندگی و بهره‎گیری از آن هزارها و هزارها نعمت‌های دیگر، لذّت‌بخش و با‌محتوا می‎شود.

حال، بنده می‎خواهد در خانه خدا برود، با این فقری كه ناتوانی و احتیاج و نیاز صرف است می‎خواهد به مشهد دعا برود و از خدا حاجت طلب كند و با غنای او فقر خود را بپوشاند، همه وجودش حاجت است و سراپایش مطلب و نیاز، از خدا هم چیزی چنان‌كه گفته شد طلبكار نیست؛ نه زبان الزام دارد و نه می‎تواند امری را بر او الزام نماید.

 

آن بنده‎ای كه معرفت به خدا دارد به‌جای یاد سوابق خود با خدا كه هرگز حقّی بر خدا ایجاد نمی‎كند و همان‌ها سبب اثبات حقّ‌های دیگر از او بر بنده می‎شوند، سوابق خدا را با خودش و نعمت‌های خدا را بر خودش یاد می‎كند و خدا را به اسماءالحسنای او و اینكه ارحم‎الرّاحمین، قاضی‎الحاجات، كافی‎المهمّات، سریع‎الرّضا، رزّاق، لطیف، منعم، مفضل، مكرم، معطی و قدیم‎الاحسان است، می‎خواند و مثل‌كسی كه از كسی طلبكار باشد حوایج خود را می‎طلبد و مثل ‌كسی كه شخصی را ملزم به انجام كار و تعهّدی نماید و شبیه آن از خدایی كه منزّه از هرگونه الزام غیر بر اوست، حاجت می‎خواهد؛ چون صاحب این اسما و صفات فقط اوست و بنده‎اش راهی جز درِ خانه او و عرض حاجت به او ندارد و او هم برحسب همین اسما و صفات كه ازجمله آن اراده و قدرت و اختیار نامحدود است، دعای بنده را می‎شنود و به او نزدیك است و نیازهایش را می‎داند و محال است كه نشنود و نزدیك به بنده نباشد و از حال او با خبر نباشد.

بنده با تمسّك به این اسما و صفات و آن سوابق نعمت‌های خدا بر او كه در گذشته و حال نسبت به او مبذول بوده است از خدا طلب‎خواهی می‎نماید و خدا را مطلوب خود و همه می‎داند كه همه طالب او هستند و غیر از او مطلوبی ندارند. او مطلوب بالذّات همه است. چنان‌كه كَرَم، احسان، رحیمیّت، رحمانیّت، منعمیّت و سایر

 

صفات، ذاتی اوست و اگر صفت فعل باشد نیز به یكی از صفات ذاتیّه او منتهی می‎شود.

بنابراین بنده خداشناس می‎داند كه باید دست دعا به‌سوی او بردارد                                 كه كریم است، رحیم است، غفور است و وَدود.

كَرَمش نامتناهی نعمش بی‎پایان
 

 

 

هیچ خواهنده از این در نرود بی‌مقصود
 

     
 

و مستمسّك او نیز همین است كه خدا خودش را به این صفات معرفی فرموده تا بندگان او بخواهند و او به آنها عطا كند.

﴿وَ قَالَ‏ رَبُّكُمُ‏ ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ‏‏﴾؛[2]

«و خدای شما فرمود كه مرا (با خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب كنم و آنان‌ كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشی كنند زود با ذلّت و خواری در دوزخ شوند».

بدیهی است كه خداوند خُلف وعده نمی‎فرماید و دعاكننده به همین تمسّك در خانه او می‎رود و با یقین به اجابت، او را می‎خواند.

 

پس از این مقدمه نسبتاً طولانی شأن این بخش از دعای عرفه ـ كه بر خدا به نعمت‌هایش تمسّك می‎كند ـ معلوم می‎شود.

امام‌(علیه‌السلام) در این بخش از دعا، حمد و سپاس خدای را به‌جا می‎آورد بر اینكه او را آفریده و نعمت بینایی و شنوایی به او عطا كرده و خلقت او را مساوی و متناسب قرار داد و او را از راه رحمت به او مستوی‎الخلقه خلق كرد و حال آنكه از آفرینش او بی‎نیاز بود.

البتّه نعمت استوای خلقی و خُلقی یكی از نِعَم بزرگ خداست كه از آیات بزرگ و دلیل بر علم، حكمت و استواری خلقت است و علم تناسب‌الاعضاء ـ كه علم شیرین و لطیفی است ـ متكفّل بیان این جهت و بیان‌كننده دقایق و نكات بسیار عجیب است.

بدیهی است باهمه اطّلاعی كه بشر از تفصیلات تناسب اعضا و عنایتی كه در آن به‌كار رفته پیدا كرده است ولی هنوز هم مجهولات بسیاروبسیار دارد. و مهم‌تر از این، مسئله ارتباط این اعضا با روح، روان و حقیقت انسانیّت است.

و حاصل این است كه: هرچه را انسان لازم داشته یا لازم بوده كه به انسان عطا شود، عطا شده است. چنان‌كه سایر مخلوقات از حیوان و نبات و غیرهما همه در وجود خود كامل و تمام هستند و در آنها و در كلّ عالم، تناسب اعضا و تناسب اجزا مشهود است. چنان‌كه در قرآن مجید از قول حضرت موسی‌(علیه‌السلام) نقل فرموده است كه در پاسخ به

 

سؤال فرعون از او كه گفت:

﴿فَمَنْ‏ رَبُّكُمَا یَا مُوسى﴾؛[3]

«پروردگار شما كیست؟».

حضرت موسی‌(علیه‌السلام) جواب داد:

﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ‏ ثُمَ‏ هَدَى‏﴾؛[4]

«پروردگار ما كسی است كه آفرینش هر چیز را عطا كرده و سپس او را هدایت نموده است (یا به هدایت تكوینی و یا به هدایت تكوینی و تشریعی)».

و چه نیكو و شیواست این اشعار توحیدی از مرحوم آیت‎الله والد(قدس‌سره) در بیان نظم و تناسب اعضای عالم:

خداوند قدیم فرد بی‌چون
چنان داده نگارش این جهان را
از او عالم شده انسان منظّم
 

 

فرح‌بخشیده دل‌های محزون
كه بِه هرگز نیاید زان گمان را
كه نه در او زیاد و نه در او كم
 

 
 

[1]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص343؛ مجلسی، زاد‌المعاد، ص176 – 177؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام).

[2]. غافر، 60.

[3]. طه، 49.

[4]. طه،50.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: