ششمین و هفتمین مسئلت در این جمله از دعا امان از خوف و آزادی از آتش است كه هر دو از اَهمّ مقاصد و مطالب است و اگر كسی به این مطلب نایل شود حتماً غصّه و اندوهی ندارد.
امّا معنای امان از خوف این نیست كه حالی پیدا كند كه خوفش از خدا زائل شود؛ زیرا مؤمن باید همیشه بین خوف و رجا باشد و ترس از خدا و از مقامات و مواقف روز قیامت از علائم ایمان و از مقامات صدّیقین است.
در حالات حضرت امامحسن مجتبی(علیهالسلام) است كه:
بنابراین محتمل است مراد از طلب امان از خوف، طلب امان از یكی از دو خوف باشد:
اوّل: طلب امان از خوف در حال مرگ و احتضار و درخواست بشارت امان چنانكه در قرآن مجید میفرماید:
«آنان كه چون فرشتگان پاكیزه از شرك، قبض روحشان كنند به آنها گویند كه شما بهموجب اعمال نیكویی كه در دنیا بهجا آوردید اكنون به بهشت درآیید».
و در آیه دیگر میفرماید:
«آنها که اهل ایمان و خداترسند آنها را از خدا پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا (به مكاشفات در عالم خواب) و هم در آخرت».
و ثقةالاسلام شیخنا الكلینی روایت كرده است كه: سدیر صیرفی از حضرت امامصادق(علیهالسلام) سؤال كرد:
آیا مؤمن بر قبض روحش اكراه میشود؟
فرمود:
«لَا وَاللهِ»؛ نه به خدا سوگند زمانی كه ملكالموت برای قبض روح او میآید اظهار اندوه مینماید، ملكالموت به او میگوید: یَا وَلِیَّ اللهِ، لَا تَجْزَعْ؛ ای دوست خدا جزع نكن؛ قسم به آنكه محمد(ص) را مبعوث كرد؛ من نیكوكارتر و مهربانتر بر تو از پدر مهربانت هستم اگر حاضر بود، چشم خود را بگشا و نگاه كن. فرمود: ممثّل میشود از برای او رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن، حسین و امامان از ذرّیّه ایشان(ع) پس گفته میشود به او: اینها پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه(ع) رفقای تو هستند. فرمود: پس چشم خود را میگشاید و نگاه میكند. پس منادی خدای ربّالعزّة، روح او را ندا میدهد: ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾؛[4] بازگرد بهسوی پروردگارت در حال خشنودی و رضا به ولایت و پسندیده شدن به ثواب؛
﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی﴾؛[5] پس داخل شو در بندگان من یعنی محمد و اهلبیت او؛ ﴿وَ ادْخُلِی جَنَّتِی﴾؛[6] و داخل بهشت من شو. پس چیزی محبوبتر بهسوی او از انتزاع و گرفتن روح او به مدارا و ملحقشدن به منادی نیست».[7]
دوّم: طلب امان در روز قیامت از مخاوِف و اهوال آن روز، كه آنهم برحسب آیات مثل آیه:
و احادیث برای اهل ایمان و اعمال صالح، حاصل است، و ازجمله آنها در مورد فضیلت ادخال سرور در قلب مؤمن است چنانچه از حضرت امامصادق(علیهالسلام) روایت شده است كه درضمن حدیثی طولانی فرمود:
«وقتی خداوند متعال مؤمن را از قبر بر میانگیزد با او مثالی بیرون میآید كه در پیشاپیش او هر هولی از اهوال روز قیامت را كه مؤمن میبیند، این مثال به او میگوید: نترس! و غمناك مشو و بشارت و مژده باد تو را به سرور و كرامت از خدای عزّوجل تا اینكه در پیشگاه خدا او را نگهدارند پس حساب او را آسان
بنمایند و امر كند او را كه به بهشت برود و مثال همچنان پیشاپیش او میرود. مؤمن به او میگوید: خوب كسی بودی كه با من از قبر بیرون آمدی و همواره به من مژده سرور و كرامت دادی تا این عنایات الهیّه را دیدم. كیستی تو؟ مثال میگوید: من آن سروری هستم كه تو در دنیا برادر مؤمنت را به آن شاد میكردی خداوند عزّوجل مرا از آن آفرید تا تو را مژده بدهم»[9].
این حدیث از احادیثی است كه بر تجسّم اعمال ـ كه از بعضی آیات قرآن مجید استفاده میشود ـ دلالت دارد.
و آخرین جمله این بخش از دعا این است:
در توضیح اجمالی درخواستهایی كه در این دعا میباشد متذكر میشویم كه مكر، خدعه، فریب و بعضی افعال دیگر مثل استهزا، از خداوند متعال صادر نمیشود و خدا از اینگونه كارها و افعال منزّه است.
و مراد از نسبت این افعال به خدا، چنانكه مفسّرین در تفسیر مثل این آیات فرمودند:
و آیه:
این است كه در برابر استهزا، خدعه و مكر آنها و كیفر این اعمال طوری با آنها عمل میشود و به خود واگذار میشوند كه آنها بهجای اینكه از اقبال نعمتها، بهره نیك ببرند و به شكر بپردازند از اقبال دنیا و بسیاری نعمتها و متوالیبودن آن، خدا را فراموش كرده و به آن فرحناك و مغرور میشوند و با صرف نعمت در معصیت، ولیّنعمت حقیقی خود را كفران نعمت مینمایند و آنها را برای خود پایدار دانسته و عطا و موهبت خدا نمیدانند. چنانكه قارون میگفت:
نعمتها و صحّت بدن و وفور جاه و مال و مقام را به كفایت و كاردانی و دانایی و تدبیر خود میدانند.
بهعبارتدیگر، عكسالعمل خدعه، مكر و استهزای آنها جریانی واقعی و حقیقی است كه مكّارانه و فریبكارانه انجام نمیشود. اما آنها از آن جریان فریبخورده و مغرور میشوند. مثل همین حالت استدراج كه وقتی بنده در معصیت اصرار كرد و اتمامحجّتها، مواعظ و تنبیهات در او مؤثّر واقع نشد و كمبودها و قطع بعضی نعمتها، مرضها و گرفتاریها ـ كه در بعضی موارد و نسبت به بعضی اشخاص تازیانه هُشدار است ـ او را به راه نیاورد و بیدار نكرد عنایت حقّ برای هدایت و بازداری از گناه از او سلب میشود و حال او در ناز و نعمت و رفاه، دوام مییابد و او بهجای شكر نعمت، كفران نعمت میكند! و به آن حالِ خود كه حال مترفین و اهل دنیاست مغرور میشود بیآنكه متوجّه عاقبت سوء وضعی كه دارد بشود كه هم گمان میكند نعمتها و داراییهای او دوام دارد و منقطع نمیشود و هم طغیان و سركشی خود را ادامه میدهد.
در قرآن مجید میفرماید:
این نتیجه حال استدراج است؛ معذلك باز هشدار دادهاند كه از این حال بترسید و به هوش آیید، اگر میبینید نعمتهای خدا بر شما استمرار و جریان دارد و شما در معصیت و مخالفت میروید از آن بترسید كه ثمره آن ازدیاد استحقاق عذاب است.
راغب اصفهانی در مفردات از حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت میكند كه فرمود:
مضمون این فرمایش این است كه: «كسی كه دنیای او بر او وسعت داده شود و نفهمد كه جهت امتحان و اتمامحجّت بر اوست، پس او از عقلش و قلّت بصیرتش فریب خورده است».
لذا در همین جمله از دعا از خدا خواسته میشود كه مرا مورد استدراج قرار نده تا چنان باشم كه از هشدارهایی كه به صورتهای مختلف داده میشود، هشیار و بیدار شوم و از آنها باشم كه با تنبیهاتی كه بهوسیله امراض، مصائب، ناملایمات و امور دیگر میشود، متنبّه و آگاه گردم و شرّ فسقه جنّ و انس را از من دور فرما.
[1]. صدوق، الامالی، ص244؛ مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص331، ب16، ح1. «هرگاه یاد مرگ میکرد گریان میشد، هروقت به یاد قبر میافتاد اشک میریخت، هرگاه به یاد برانگیختهشدن در محشر میآمد گریه میکرد، هروقت به یاد مرور بر صراط میافتاد گریان میشد، هرگاه به یاد آن موقعی میافتاد که برای حساب نزد خدا خواهد رفت بهطوری نعره میزد که غشّ میکرد، هرگاه برای نماز قیام مینمود اعضایش در مقابل خدا میلرزید، هرگاه به یاد بهشت و دوزخ میآمد مثل شخص مارگزیده مضطرب میگردید، آنگاه از خدا تقاضای بهشت و از جهنّم طلب بیزاری مینمود».
[2]. نحل، 32.
[3]. یونس، 64.
[4]. فجر، 28.
[5]. فجر، 29.
[6]. فجر، 30.
[7]. کلینی، الکافی، ج3، ص127 ـ 128.
[8]. انبیاء، 103. «وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمیکند».
[9]. کلینی، الكافی، ج2، ص190، ح 8.
[10]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص347؛ مجلسی، زادالمعاد، ص182؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).
[11]. بقره، 15. «خداوند آنان را استهزا میکند و آنها را در طغیانشان نگه میدارد، تا سرگردان شوند».
[12]. آل عمران، 54. «و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش) نقشه کشیدند و خداوند (بر حفظ او و آیینش) چارهجویی کرد و خداوند، بهترین چارهجویان است».
[13]. قصص، 78. «قارون گفت: این ثروت را بهوسیلة دانشی که نزد من است به دست آوردهام».
[14]. روم،10. «سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند».
[15]. راغب اصفهانی، مفردات، ص471 (مادّه مكر).