پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

 

گفتار چهارم: تجلی توحید در امامت حضرت امام مهدی(عج)

امروز شاه انجمن دلبران یکی است                        دلبر اگر هزار بود، دل بر آن یکی است

دیدگاه عاشقان تماشای این تجلّی، و منتظران حقیقی ظهور، و مشتاقان درك فیض حضور، به قدری وسیع و پردامنه است كه هرچه ببینند و بیندیشند، عشق و شوقشان بیشتر و وسعت و امتداد دیدگاهشان افزون‌تر می‌شود.

علاوه بر آنكه مصدر امامت (چنان‌كه در گفتار سوم بیان شد)، مصدر توحیدی و اصطفا و اجتبا و گزینش الهی است، و هر امامی در عصر خود، در تصرف در امور و استقلال به رتق و فتق، واحد و بی‌شریك است، در هنگام ظهور حضرت بقیة‌الله(عج) برای اینكه از نعمت وجود امام، بیشترین استفاده ممكن برده شود، شرایط لازم فراهم می‌شود و موانع ظهور و فعلیت یافتن شئون و ابعاد امامت، كه در عصر سایر امامان علیهم السلام و عصر غیبت خود آن حضرت وجود دارد، مرتفع می‌گردد; اسماء حسنای الهی مثل: "الولی" و "العادل" و "الحاكم" و "السلطان" و "المنتقم" و "المبیر" و "القاهر" و "الظاهر" به طور بی‌سابقه‌ای متجلّی خواهد شد.

 

و به عبارت دیگر، آن حضرت مظهر این اسما و كارگزار و عامل خداوند متعال می‌باشد، و مقام خلیفة‌ الهی او در این ابعاد، ظهور عملی و فعلی خواهد یافت.

همه این شئون الهی كه امام(ع) تجسّم ظهور آن خواهد بود، و خدا به حكمت بالغه خود، توسط آن حضرت تحقّق می‌بخشد، اصالت توحیدی دارد و به اذن خدای یكتا و فرمان او انجام می‌پذیرد.

و از جمله اموری كه تجلّی توحید را در ظهور حضرت مهدی(عح) روشن می‌سازد، این است كه اهداف توحیدی اسلام مثل وحدت حكومت و نظام، وحدت قانون، وحدت دین و وحدت جامعه، به وسیله آن حضرت تحقّق می‌یابد. همان‌گونه كه در احادیث وارد شده است، خدا خاور و باختر جهان را به دست آن حضرت فتح می‌نماید; چنان‌كه در روایت معروف "جابر" است كه رسول خدا| فرمود:

«ذلِكَ الَّذِی یَفْتَحُ عَلى یَدَیْهِ مَشارِقَ الأرْضِ وَمَغارِبَها»[1]

«این است آن‌كسی كه خدا به دست او، مشرق‌ها و مغرب‌های زمین را می‌گشاید».

و "روز فتح" كه از ایام‌الله بزرگ است و در قرآن مجید آمده،[2]

 

برحسب بعضی تفاسیر،[3] روز ظهور و فتح آن حضرت است. روزی است كه كفار را ایمان آوردن در آن روز سود نمی‌بخشد و مهلت داده نمی‌شوند.[4]

چنان‌كه در احادیث است: قریه ای نمی‌ماند مگر آنكه در آن ندای «لا إله إلا الله» بلند‌شده و اسلام جهان‌گیر می‌شود[5] و این همه دوئیت‌هایی كه از جهت اختلاف نظام‌ها و حكومت‌ها و رژیم‌ها و به اسم نژاد و وطن ساخته شده، ملغی می‌گردد و مرزهایی كه با آن‌ها زورمندان، دنیا را تقسیم كرده و افراد بشر را از هم جدا و بیگانه ساخته‌اند، از میان برداشته می‌شود.

در آن عصر، بركات و آثار عقیده و ایمان به خدا آشكار می‌شود، و برحسب آیه:

(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِم بَرَكات مِنَ السَّمآءِ وَالأَرْضِ ) [6]

«و چنانچه مردم آبادی‌ها همه ایمان آورده و پرهیزكار می‌شدند، همانا ما درهای بركات آسمان و زمین را بر روی آنان می‌گشودیم».

درهای بركات آسمان و زمین به روی مردم و دنیای مؤمن گشوده

 

می‌شود و به جای نظام‌های مشركانه و جنگ و نزاع و كینه توزی، نظام الهی اسلام و دوستی و برادری و صفا و صلح واقعی و عمومی برقرار می‌شود.

از جمله احادیثی كه بر این مطلب دلالت‌دارد، روایتی است كه  عیاشی به اسناد خود از "ابن بكیر" روایت كرده است، ابن بكیر گفت: از ابی‌الحسن (حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع)) سؤال كردم درباره‌ی این قول خدای تعالی:

(وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً ) [7]

«هرآنچه در آسمان و زمین است، خواه و ناخواه مطیع فرمان خداست».

حضرت در پاسخ فرمود: (قریب به این مضمون) نازل شده است دربارة قائم(عج) كه وقتی ظاهر شود، اسلام را بر طوایف كفار كه در شرق و غرب هستند، عرضه نماید. هركس از روی اطاعت اسلام آورد، امر می‌كند او را به نماز و زكات و آنچه مسلمان به آن امر می‌شود، و هر كس اسلام نیاورد، گردن او را می‌زند، تا باقی نماند در مشرق‌ها و مغرب‌ها احدی مگر اینكه موحد گردد.

ابن بُكیر می‌گوید: گفتم: فدایت شوم! خلق بیشتر از این می‌باشند

 

(یعنی بیشتر از این هستند كه بتوان اسلام را به همه عرضه كرد و همه را یا مسلمان نمود یا كشت).

حضرت فرمود:

«إِنَّ اللّٰهَ إِذا أَرادَ أَمْراً قَلَّلَ الْكَثِیرَ وَكَثَّرَ الْقَلِیلَ»[8]

«خداوند وقتی كاری و امری را اراده‌كند، اندك را بسیار و بسیار را اندك می‌نماید».

و نیز روایت است ازامام محمد باقر(ع) در تفسیر آیه:

(الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَللّه  عاقِبَةُ الأُمورِ ) [9]

«(آنان كه خدا را یاری می‌كنند) آن‌هایی هستند كه اگر در روی زمین به آنان اقتدار و تمكین دهیم، نماز را به پا داشته و به مستحقان زكات می‌دهند و امربه‌معروف و نهی‌ازمنكر می نمایند و می‌دانند كه عاقبت كارها به دست خداست».

كه فرمود: این برای آل محمّد(ص) است و مهدی و اصحاب او; خدا ملك ایشان می‌نماید مشرق‌های زمین و مغرب‌های آن‌ را، و ظاهر و غالب می‌كند دین را، و خدای عزّوجلّ به وسیله او و اصحابش

 

بدعت‌ها و باطل را می‌میراندـ مثل آنكه سفیهان حقّ را میراندند ـ تا اینكه دیده نشود اثری از ظلم، و امر می‌كند به معروف و نهی می‌كند از منكر، و برای خداست عاقبت امور.[10]

و ازجمله این روایات، روایتی است از رفاعة بن موسی كه گفت: شنیدم امام صادق(ع) درباره آیه:

(وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَالاَرْضِ )[11]

فرمود:

«إِذا قامَ الْقآئِمُ الْمَهْدِیُّ لٰا یَبْقی أَرْضٌ إِلّا نُودِیَ فِیها شَهادَةُ أَنْ لٰا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ‌اللهِ»[12]

«وقتی قائم مهدی(ع) قیام نماید، باقی نمی‌ماند زمینی مگر آنكه در آن ندا می‌شود: شهادت بر اینكه خدایی نیست غیر از الله و اینكه محمّد رسول خداست».

و نیز از این احادیث است، حدیثی كه در "مجمع‌البیان" در تفسیر آیه (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ) در سوره صف، از عیّاشی به سندش از عبایه روایت كرده است كه: شنیدم امیرالمؤمنین(ع) این آیه را تلاوت فرمود:

 

(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ ) [13]

«اوست خدایی كه رسولش را با دین حقّ به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد».

و سپس از حاضران مجلس پرسید: آیا تا این زمان دین را ظاهر گردانیده است؟ گفتند: آری! فرمود: نه! قسم به آن كه جانم در دست اوست، نخواهد شد تا باقی نماند قریه‌ای مگر درآن، بامدادان و شامگاهان ندا شود به شهادت «لا إله إلا الله».[14]

و از روایات این باب است، این حدیث كه سیّد‌رضی از رسول‌خدا(ص) روایت نموده است كه فرمود:

«لَیَدْخُلَنَّ هذَا الدِّینُ عَلى ما دَخَلَ عَلَیْهِ اللَّیْلُ»[15]

«هر آینه داخل می‌شود این دین بر آنچه شب بر آن داخل شده باشد».

این حدیث نیز عالم‌گیر شدن دین اسلام را مژده می‌دهد، و ممكن است مراد عبارت، این باشد كه كفر و بی‌ایمانی و انحراف از خدا، مانند شب تاریك و ظلمانی است، و اسلام مانند آفتاب است; آفتابی

 

كه همة تاریكی‌ها را از میان می‌برد و در هر مكان كه تاریكی باشد، آن‌جا را روشن می‌نماید.

احادیثی كه متضمّن بیان این اهداف است، بسیار و متواتر است. این اهداف، آرمان فطری همة افراد بشر است، و بشر بالفطره به سوی آن‌ها گرایش دارد، و لذا به نام وحدت، سازمان ملل متحد تشكیل می‌شود; هرچند مقاصد آنان كه این سازمان را تشكیل داده‌اند، مقاصد سیاسی و استعماری بوده، كه همان قرار دادن "حقّ وتو" برای پنج ابرقدرت و استضعاف ملل دیگر، گواه نیّات پلید آنهاست كه می‌خواهند به صورت قانونی استكبار خود را ادامه دهند. به قول شاعر: «این دروغ از راست بگرفته فروغ».

اگر ستمگران از عدل و داد سخن می‌گویند و اگر جنگ‌افروزان و متجاوزان به ملّت‌های ضعیف، و غارتگران بزرگ دنیا و دشمنان واقعی آسایش و امنیت مردم محروم، صلح و همزیستی و خلع سلاح را پیشنهاد می‌نمایند، و اگر پایمال‌سازان حقوق بشر و عدالت و آزادی، حقوق بشر را عنوان می‌كنند و برای آن دلسوزی می‌نمایند، همه برای این است كه فطرت بشر خواستار وجود حقیقی حكومت واحد و عدالت و صلح و امنیت و احترام به حقوق بشر است، و این همان دین فطرت است كه واحد است و در آخرالزمان تحت رهبری آن موعود عزیز و محبوب انبیا و اولیا و همه مردان خدا، جهان را فرا

 

می‌گیرد و دنیا به سوی قبول این دین و اهداف پاك و انسانی آن به پیش می رود، برای آن كه به ندای آن قرة العینِ مصطفی و میوه دل علی و زهرا  جواب مثبت بدهد، آماده می‌شود.

امید آنكه دیدگان انتظار كشیدة ما و همة منتظران و محرومان و مستضعفان به طلعت جهان‌آرای آن كهف امان و غوث دوران ـ عجّل‌الله تعالی فرجه ـ روشن شود، و جهان پر از آشوب و اضطراب و فتنه و فساد، از بركات ظهور آن حضرت، كانون امن و آرامش و داد و دهش و عرفان و دانش گردد.

وما ذلك علی‌الله بعزیز

وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ‌ العالمین

 


[1]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج1، ص242؛ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر، ص101.
[2] . سجده، 28ـ29؛ صف 13.
[3]. فیض کاشانی، تفسیر‌الصافی، ج4، ص160؛ ج5، ص171؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج5، ص319.
[4]. رجوع شود به تعلیقة 4.
[5]. عیاشی، تفسیر، ج1، ص183.
[6]. اعراف، 96.
[7]. آل‌عمران، 83.
[8]. عیاشی، تفسیر، ج1، ص183؛ ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص340؛ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر، ص471.
[9]. حج، 41.
[10]. حسینی استرآبادی، تأویل‌الآیات، ج1، ص343ـ344؛ قندوزی، ینابیع‌الموده، ج3، ص243؛ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر، ص470.
[11]. ترجمه در صفحة 48 گذشت؛ آل‌عمران، 83.
[12]. عیاشی، تفسیر، ج1، ص183؛  قندوزی، ینابیع‌الموده، ج3، ص236.
[13]. صف، 9.
[14]. طبرسی، مجمع‌البیان، ج9، ص420؛ ر.ک: قندوزی، ینابیع‌الموده، ج3، ص240.
[15]. سیدرضی، المجازات‌النبویه، ص419.
نويسنده: