موضوع مهدویّت اگرچه از عصر اول در كنار سایر دعوتهای رسالت و اخبار از ملاحم و مغیبات و آینده زمان و جهان مطرح بوده و اصالت آن در همه اعصار مورد اتّفاق همه محدّثین اسلام است و كتب حدیث و جوامع و مسانید و صحاح نیز در مرور اعصار این اصالت را حفظ كرده، كه هر مؤمن به كتاب و سنّت انتظارِ آن جهان آینده و دوره درخشان و طلائی و آن روز
بزرگ الهی را دارد؛ اما وابستگی شیعه امامیّه اثنیعشریّه، به آن هویّت و شخصیّت است؛ اگر سایرین به اجمال به آن معتقدند شیعه به تفاصیل آن اعتقاد دارد؛ اگر دیگران آن را شناسایی نكرده و مهمل گذاردهاند شیعه حسبالوظیفه امامشناسی و بهحكم محكم:
ایشان را به حسب و نسب و علائم و صفات خاصّه شناخته و امام عصر خود میدانند و ولایت او را كشتی نجات و وجود مبارك او را امان و بقیةالله و واسطه بقای جهان و زمین و زمان میدانند.
[1]. صدوق، کمالالدین، ص409؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص296؛ ابنحمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص495؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص212؛ ج3، ص18؛ محدث نوری، کشفالاستار، ص78 – 79. «کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیّت مرده است».