در جهان معاصر، جهان ترقّی فنون و صنایع، جهان ارتباطات، جهان آگاهیهایی از کوچکترین ذرّات تا بزرگترین کرات، جهانی که قلم بشر از توصیف واقعی آن ناتوان است، بهجای اینکه بااینهمه پیشرفت، اسباب آرامش و آسایش بیشتر شود، و سکون خاطر و آرامش قلب و اطمینان به آینده و علاقه به ادامه زندگی و بقا و حیات در او افزونتر گردد، این علائق و احساسات عالی در انسانها ضعیفتر گشته، و چنین جلوه میکند که رو به زوال و فنا است.
تفسیرهای نومیدکننده از حیات بشر توسّط مکتبهای مادّی، زندگی بشر را پوچ و پوک جلوه میدهد، و جامعه انسانیت را با خطر بیقیدی و بیمیلی به زندگانی مواجه ساخته است، و بشر را از این نظاماتی که بر معنویّات اتکا ندارند، مأیوس نموده است.