سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

2ـ حسین‌(علیه‌السلام) ، محبوب پیغمبر(ص)

«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ».[1]

 

رسول خدا‌(ص)  حسن و حسین(علیهم‌السلام) را بسیار دوست می‎داشت، و نسبت به آنها فوق‌العاده اظهار علاقه و عطوفت می‎كرد.

روایات و تواریخ بر این اتّفاق دارند كه آن حضرت، علی و فاطمه و حسنین(علیهم‌السلام) را از تمام مردم و كسان و نزدیكان خود بیشتر دوست می‎داشت و دوستی آنها یك دوستی ساده پدر نسبت به فرزند نبود؛ بلكه ریشه آن بر علائق و مبانی عمیق و یگانگی روحی استوار، و رمز یك اتحاد و اتّصال ناگسستنی معنوی و توافق كامل فكری بود كه تعبیر:

«إِنَّهُمْ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ»؛[2]

«ایشان از من هستند، و من از ایشان هستم».

یا چنانچه در حدیث زید بن اَرْقَمْ است:

«أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ»؛[3]

«من با هركس كه با شما در صلح و سازش باشد در صلح و سازشم، و با هرکس که با شما در جنگ و نبرد باشد در جنگ و نبردم».

و تعبیرات دیگر در ترجمه و تفسیر این رابطه و محبّت گزاف و مبالغه نیست؛ و عین واقع و حقیقت است.

یك اتّصال واقعی روحی، و همفكری تمام‌عیار و یگانگی خالص لازم است تا پیغمبر‌(ص)  آن را این‌گونه شرح دهد جمله «أَنا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ» صریح است در اینكه طرز تفكّر و سلوك و روش آنها با وضع سلوك و روش

 

پیغمبر‌(ص)  یكی است، و هیچ‌گونه فرق و تفاوتی ندارد، كردار و رفتار و جنگ و صلح آنها دقیقاً همان كردار و رفتار و جنگ و صلح رسول خدا‌(ص)  است.

ما وقتی این اخبار را مطالعه می‎كنیم، و از شدّت علاقه و دوستی پیامبر‌(ص)  به امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  آگاه می‎شویم، نباید فراموش كنیم كه گوینده این كلمات و الفاظ، پیغمبر خداست، و او كسی است كه در دوره زندگانی با گزاف‌گویی و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت؛ سخنان و كارهایش برای بشر حجّت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.

پیامبر اعظم‌(ص)  غیر از فاطمه(علیها‌السلام) دختران دیگر، و غیر از علی‌(علیه‌السلام)  نیز عموزاده‎ها و خویشاوندان بسیاری داشت، پس چرا این‌همه اظهار علاقه و محبّت، مخصوص به فاطمه و علی و فرزندان آنها شد؟ و چرا پیغمبر‌(ص)  از همه كسان و اصحاب خود، آنها را برگزید؟

برای اینكه این چهار تن نماینده صفات، روحیات، اخلاق و كمالات او بودند.

برای یك نفر مسلمان مؤمن بهترین معرّف عظمت امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  همین سخنان پیغمبر‌(ص)  است.

ازجمله احادیثی كه از این دوستی و علاقه پیغمبر‌(ص)  حكایت می‎كند. حدیث «یعلی بن مرّه»[4] است كه در خدمت پیغمبر‌(ص)  به مجلس میهمانی كه به آن دعوت شده بودند می‎رفتند، ناگاه به حسین‌(علیه‌السلام)  برخورد كردند كه در كوچه ‎بازی می‎كرد. پیغمبر‌(ص)  جلو همراهان رفت، و دست‌های خود را گشود (بغل باز كرد) كودك از این سوی به آن سوی می‎گریخت، و پیغمبر‌(ص)  او را می‎خندانید تا وی را گرفت، پس یك دستش را زیر چانه حسین و دست دیگرش را پشت‌ سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:

 

«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ»؛

«حسین از من است، و من از حسینم؛ هرکس حسین را دوست بدارد خدا او را دوست می‌دارد؛ حسین نواده‌ای از نوادگان است».

و نیز همین حدیث را بخاری،[5] ترمذی،[6] ابن‌ماجه[7] و حاكم[8] به این لفظ روایت كرده‎اند:

«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سِبْطَانِ مِنَ الْأَسْباطِ».

«شرباصی» بعد از اینكه از قاموس نقل كرده كه:

«حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ: اُمَّةٌ مِنَ الْاُمَمِ».

می‎گوید: معنای «سبط»، جماعت و قبیله است، و شاید معنای حدیث این باشد كه حسین در رفعت و بلندی مقام، مرتبه یك امّت را دارد؛ یا اینكه اجر و ثواب او مثل اجر یك امّت است برای عظمت فضیلت و عظمت كاری كه از او صادر شد.[9]

مسلم و ابن‌عبدالبرّ و شبلنجی از ابوهریره روایت می‎كنند كه پیغمبر‌(ص)  در حقّ حسن و حسین(علیهما‌السلام) فرمود:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛[10]

 

«خدایا من آن دو را دوست می‎دارم پس (تو نیز) آنها را دوست بدار، و هركس كه آنها را دوست بدارد دوست بدار».

بغوی، ترمذی،[11] ابن‌اثیر،[12] نسائی،[13] ابن‌حجر عسقلانی،[14] و سید احمد زینی[15] از اُسامه روایت كرده‎اند كه گفت: یك شب در خانه پیغمبر‌(ص)  برای عرض حاجتی رفتم پیغمبر‌(ص)  بیرون آمد درحالی‌كه چیزی را در عبای خود پیچیده بود كه من ندانستم چیست، چون حاجتم را به عرض رساندم پرسیدم این چیست كه عبا بر آن پیچیده‎ای؟ عبا را به یك سو كرد، حسن و حسین را دیدم؛ فرمود:

«هَذَانِ ابْنَایَ وَاِبْنَا ابْنَتِی اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛

«این دو، پسران من و پسرهای دخترم هستند. خدایا! من آنها را دوست می‎دارم پس آنها را، دوست بدار و هركس که آنها را دوست بدارد دوست بدار».

و ترمذی از براء نقل كرده كه، فرمود:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا».[16]

ترمذی[17] و بغوی[18] از انس روایت كرده‎اند كه از پیغمبر‌(ص)  سؤال شد كدام‌یك از اهل‌بیت را بیشتر دوست می‎داری‌؟

 

فرمود: «حسن و حسین را».

و سیوطی و مناوی نقل كرده‎اند كه، می‎فرمود:

«أَحَبُّ أَهْلِ بَیْتی إِلَیَّ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ».[19]

و نیز ترمذی و بغوی از انس حدیث كرده‎اند، كه پیغمبر‌(ص)  به فاطمه(علیها‌السلام) می‎فرمود:

«اُدْعِی لِی إِبْنَیَّ فَیَشُمُّهُمَا وَیَضُمُّهُمَا إِلَیْهِ»؛[20]

«پسرهایم را صدایشان كن تا پیش من بیایند، پس آن دو را می‎بویید و به سینة خود می‎چسبانید».

احمد بن حنبل روایت كرده كه پیامبر‌(ص)  فرمود:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّ حُسَیْناً فَأَحِبَّهُ، وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُ»؛[21]

«خدایا من حسین را دوست می‎دارم، پس هركس او را دوست بدارد او را دوست بدار».

ابن‌ابی‌شیبه نیز از آن حضرت روایت كرده كه فرمود:

«اَللَّهُمَّ إِنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما وَأَبْغِضْ مَنْ یُبْغِضُهُما»؛[22]

«خدایا! من حسن و حسین را دوست می‎دارم، پس دوست بدار آنها را، و دشمن بدار هركسی را كه آنها را دشمن بدارد».

صبّان از ابوهریره روایت كرده كه، گفت:

 

رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَمْتَصُّ لُعَابَ الْحُسَیْنِ كَمَا یَمْتَصُّ الرَّجُلُ التَّمْرَةَ؛[23]

دیدم رسول خدا‌(ص)  را که آب دهان حسین را می‎مكید همان‌گونه كه کسی خرما را می‎مكد.

محبّ‌الدین طبری از ابن‌بنت منیع و او نیز از یزید بن ابی‌زیاد حدیث كرده كه گفت: پیغمبر‌(ص)  از خانه عایشه بیرون آمد، پس بر خانه فاطمه(علیهاالسلام) عبور فرمود، صدای گریه حسین‌(علیه‌السلام)  را شنید فرمود:

«أَلَمْ تَعْلَمِی أَنَّ بُكَاءَهُ یُؤذِینِی»؛[24]

«آیا نمی‎دانی که گریه او مرا اذیّت می‎كند».

از این‌گونه احادیث بسیار است كه برای نمونه آنچه نقل شد كفایت می‎كند، و از اخبار دیگر كه در فصل‌های بعد می‎آوریم نیز محبّت و شدّت علاقه و جوشش عاطفه پیغمبر‌(ص)  نسبت به حسین‌(علیه‌السلام)  معلوم می‎شود.

 

.[1] احمد بن حنبل، مسند، ج4، ص172؛ ابن‌ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ ترمذی، سنن، ج5، ص324؛ مفید، الارشاد، ج2، ص127؛ ابن‌بطریق، عمدة عیون صحاح‌الاخبار، ص406؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص133. «حسین از من و من از حسینم».

[2]. خوارزمی، المناقب، ص63؛ رزندی، نظم دررالسّمطین، ص100؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص101؛ قندوزی، ینابیع‌المودة، ج1، ص322؛ ج2، ص334، 443.

[3]. ابن‌ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص52؛ ترمذی، سنن، ج5، ص360 (باب ما جاء فی فضل فاطمه).

[4]. ابن‌ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ ترمذی، سنن، ج5، ص324؛ بغوی، مصابیح‌السنه، ج2، ص459؛ ابن‌طلحه شافعی، مطالب‌السّؤول، ص377؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص19؛ ج5، ص130.

.[5] بخاری، الادب‌المفرد، ص85؛ همو، التاریخ الکبیر، ج8، ص414 ـ 415.

[6]. ترمذی، سنن، ج5، ص324.

[7]. ابن‌ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص‌51.

[8]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص177.

[9]. شرباصی، حفیدةالرسول، ص40.

[10]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص129؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص391؛ شبلنجی، نورالابصار، ص268.

[11]. ترمذی، سنن، ج5، ص322.

[12]. ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص11.

[13] . نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، ص123.

[14]. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص61.

[15]. زینی دحلان، السیرة‌النبویه، ج3، ص313.

[16] . ترمذی، سنن، ج5، ص322.

.[17] ترمذی، سنن، ج5، ص323.

[18]. بغوی، مصابیح‌السنه، ج2، ص459.

[19]. سیوطی، الجامع‌الصّغیر، ج1، ص37. «محبوب‌ترین خاندانم نزد من حسن و حسین هستند».

[20]. ترمذی، سنن، ج5، ص323.

[21]. مناوی، كنوزالحقائق، ج1، ص44.

[22]. ابن‌ابی‌شیبه کوفی، المصّنف، ج7، ص511 ـ 513؛ مناوی، كنوزالحقائق، ج1، ص44؛ قندوزی، ینابیع‌الموده، ج2، ص71.

[23]. صبان، اسعاف‌الرّاغبین، ص155؛ نیز ر.ک: صالحی شامی، سبل‌الهدی و الرّشاد، ج11، ص72.

[24]. طبری، ذخائرالعقبی، ص143.

نويسنده: