پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

3ـ حسین‌(علیه‌السلام) ، ریحانه پیغمبر(ص)

گروه بسیاری از محدّثین نامدار اهل‌سنّت از علی‌(علیه‌السلام) ، ابن‌عمر، ابوهریره، سعید بن راشد، و ابوبكره روایت كرده‎اند كه پیغمبر‌(ص)  فرمود: «حسن و حسین(علیهما‌السلام) دو ریحانه من از دنیا هستند»، و از اختلاف الفاظ حدیث معلوم می‎شود كه آن حضرت مكرّر این مضمون را به الفاظ مختلف فرموده‎اند؛ زیرا لفظ حدیث در بعضی روایات:

«إِنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ هُمَا رَیْحَانَتَایَ مِنَ الدُّنْیَا»؛[1]

 

می‎باشد، و در بعضی دیگر:

«اَلْوَلَدُ رَیْحَانَةٌ وَرَیْحَانَتَیَّ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ».[2]

است، و در حدیث دیگر فرمود:

«إِنَّ ابْنَیَّ هَذَیْنِ رَیْحَانَتَایَ مِنَ الدُّنْیَا»؛[3]

«این دو پسر من دو گل خوشبوی من از دنیا هستند».

و در جای دیگر فرموده:

«هُمَا رَیْحَانَتَایَ مِنَ الدُّنْیَا».

و به الفاظ دیگر نیز این حدیث نقل شده است.[4]

سعید بن راشد نقل كرده كه حسن و حسین(علیهما‌السلام) به‌سوی پیغمبر‌(ص)  می‎دویدند، پیغمبر یكی از آنها را در یك بغل گرفت و دیگری را نیز در بغل دیگر گرفت، و فرمود:

«هَذَانِ رَیْحَانَتَایَ مِنَ الدُّنْیَا مَنْ أَحَبَّنِی فَلْیُحِبَّهُمَا»؛[5]

«این دو، دو گل خوشبوی من از دنیا هستند هركس مرا دوست دارد باید آن دو را دوست بدارد».

مناوی از دیلمی در فردوس‌الاخبار روایت كرده كه پیغمبر‌(ص)  به علی‌(علیه‌السلام)  فرمود:

 

«سَلَامُ اللهِ عَلَیْكَ أَبَا الرَّیْحَانَتَیْنِ»؛[6]

«سلام خدا بر تو ای پدر دو ریحانه».

علاوه بر این احادیث، روایات دیگری نیز هست مثل:

«أُوْصِیكَ بِرَیْحَانَتَیَّ خَیْراً»؛[7]

«سفارش می‎كنم به تو كه با دو ریحانه من به نیكی رفتار كنی».

كه جهت رعایت اختصار به آنچه نقل شد قناعت می‎كنیم.

 

[1]. ترمذی، سنن، ج5، ص322؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج1، ص63.

[2]. متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص120؛ قندوزی، ینابیع‌الموده، ج2، ص84؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج2، ص151.

[3]. ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص202؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج13، ص667.

[4]. بخاری، صحیح، ج4، ص217؛ ج7، ص74؛ ترمذی، سنن، ج5، ص322؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص‎19؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص68؛ بغوی، مصابیح‌السنه، ج2، ص459؛ مناوی، كنوزالحقائق، ج‎1، ص63؛ ج2، ص151؛ زرندی، نظم دررالسّمطین، ص211 ـ 212؛ ابن‌طلحه شافعی، مطالب‌السؤول، ص335، 377؛ ابن‌حجر هیتمی، الصّواعق‌المحرقه، ص191.

[5]. ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص212؛ ج14، ص149؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص124.

[6]. مناوی، كنوزالحقائق، ج‌1، ص‌145.

[7]. زمخشری، الفائق ‌فی غریب‌الحدیث، ج1، ص162؛ ابن‌اثیر، النهایه، ج2، ص288؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج2، ص459.

نويسنده: