ابنماجه، ابنحجرعسقلانی، دیلمی، مناوی، احمد، حاكم، سیوطی، ابنحجر هیتمی و هارونالرّشید از پدرانش از ابنعبّاس، و محبالدین طبری، ابوسعید، ابنحرب طائی، سلفی، ابوطاهر بالسی، ابنسری و ابنجوزی از پیغمبر اكرم(ص) روایت كردهاند كه فرمود:
«هركس حسن و حسین را دوست بدارد همانا مرا دوست داشته است و هركس آنها را دشمن بدارد پس البتّه مرا دشمن داشته است».
این حدیث در بین محدّثین، مشهور و معروف بوده و مكرّر از پیغمبر(ص) شنیده شده است، و بعضی از طرق آن که منتهی به ابوهریره میشود به این مضمون است كه: پیغمبر(ص) بیرون آمد درحالیكه حسن و حسین با او بودند، این بر یك دوش آن حضرت و آن بر دوش دیگرش بود. یكبار حسن را میبوسید و بار دیگر حسین را تا به ما رسید و فرمود: «هركس اینها را دوست بدارد به تحقیق مرا دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است».
و بعضی راویان آن، فقط جمله اوّلی را روایت كردهاند، و بعضی دیگر اینچنین نقل كردهاند كه فرمود: «این دو (حسن و حسین) پسرهای من هستند، هركس آنها را دوست بدارد پس البتّه مرا دوست داشته است»:
و در یكی از دو حدیثی كه هارونالرّشید در این موضوع روایت كرده لفظ حدیث این است:
«هركس حسن و حسین را دوست بدارد در بهشت است، و هركس آنها را دشمن بدارد در آتش است».
ترمذی و احمد روایت كردهاند:
رسول خدا(ص) دست حسن و حسین را گرفت پس فرمود: «هركس مرا دوست دارد و این دو و پدر و مادرشان را دوست دارد، در روز قیامت با من در درجه من خواهد بود».
طبرانی از سلمان روایت دارد كه پیغمبر(ص) فرمود:
«هركس حسن و حسین را دوست دارد من او را دوست میدارم، و هركس را من دوست دارم خدا او را دوست میدارد، و هركس كه خدا او را دوست دارد او را داخل بهشت میكند، و هركس آنها را دشمن بدارد یا بر آنها ستم كند من او را دشمن میدارم، و هركس را من دشمن میدارم خدا او را دشمن میدارد و او را داخل جهنّم سازد و از برای او عذاب جاودان است».
[1]. احمد بن حنبل، مسند، ج2، ص288؛ ابنماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ زرندی، نظم دررالسّمطین، ص209 ـ 210؛ ابنطلحه شافعی، مطالبالسّؤول، ص377؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص123 ـ 124؛ ابنحجر هیتمی، الصواعقالمحرقه، ص192؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص62؛ سیوطی، الجامعالصّغیر، ج2، ص116، 554؛ همو، تاریخالخلفاء، ص189.
[2]. احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص77؛ ترمذی، سنن، ج5، ص305.
[3]. طبرانی، المعجمالکبیر، ج3، ص50؛ ر.ک: ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ص56؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص156؛ صالحی شامی، سبلالهدی و الرّشاد، ج11، ص57؛ متّقی هندی، كنزالعمّال، ج12، ص120 – 121.