شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

تعظیم صحابه و تابعین از مقام امام‌حسین‌(علیه‌السلام)

با آن‌همه مهربانی و محبّت‌ها و نوازش‌های فوق‌العادة پیغمبر اعظم‌(ص)  نسبت به حسین‌(علیه‌السلام) ، و با آن‌همه احادیثی كه در مناقب و فضایل او از رسول خدا‌(ص)  شنیده شده، و در میان مسلمین منتشر و نقل مجالس و محافل و گوشزد خواص و عوام بود، و بااینكه كسی نزدیك‎تر از او، و برادرش حسن‌(علیه‌السلام)  به پیغمبر‌(ص)  نبود، و خلاصه بااینكه تمام كمالات و خصایصی كه یك فرد را، دوست داشتنی و مقبول همه می‎سازد به‌ نحو كامل در حسین‌(علیه‌السلام)  جمع بوده، معلوم است كه علاقه و محبّت مسلمانان به آن حضرت كامل و بی‎نظیر بوده است.

آن‌چیزی كه بعد از رحلت پیغمبر اكرم‌(ص)  باعث امیدواری و شكیبایی مسلمین در مصیبت نبّی اعظم بود، وجود علی و فاطمة زهرا و حسنین(علیهم‌السلام) بود. ازاین‌جهت این چهار نفر، طرف علاقه و محبّت و مهر، و محل تمركز احساسات و عواطف مسلمانان بودند.

برای دل‌هایی كه از مرگ پیغمبر‌(ص)  داغدار، و به هجران و فراق رسول خدا‌(ص)  گرفتار شده بودند یگانه مایه آرامش و تخفیف حزن و اندوه وجود این بازماندگان عزیز و گرامی بود.

اما چنان‌كه می‎دانیم فاطمه زهرا(علیها‌السلام) بعد از پیغمبر‌(ص)  چیزی در دنیا زیست نكرد، و به‌زودی به پدر بزرگوار ملحق شد، و از آن امواج غم و اندوه و مصائب راحت و آسوده گشت.

بعد از وفات فاطمة زهرا(علیها‌السلام) مركز تجلّی احساسات مسلمین علی و فرزندان عزیزش بودند.

 

هركس پیغمبر‌(ص)  را دوست می‎داشت دلش از دوستی حسنین(علیهما‌السلام) پر بود. آنها یادگار پیغمبر بودند، احترام و محبّت آنها، احترام و محبّت پیغمبر شناخته می‎شد. مسلمان‌ها از دیدارشان شاد، و دلشان روشن و گرم نشاط و امید می‎گردید.

اگر بگوییم این دو كودك خردسال بعد از پیغمبر اعظم‌(ص)  مالك دل‌های زن و مرد مسلمان شده بودند و شهر مدینه از وجودشان همان سنگینی و موقعیت روحانی عصر پیغمبر‌(ص)  را داشت، مبالغه نكرده‎ایم.

وقتی آنها در كوچه‎های مدینه در مسجد پیغمبر‌(ص)  در هر مجمع و مجلس دیگر می‎آمدند مثل آن بود كه پیغمبر آمده و شوق و شوری مخصوص در مردم پدید می‎آمد، خاطرات زمان پیغمبر‌(ص)  برایشان تجدید می‎شد. تماشای جمال آنها همه را سرزنده و خرسند می‎ساخت و روحانیت و معنویتشان، عموم را تحت نفوذ قرار داده بود.

آنها كه درك خدمت پیغمبر‌(ص)  نكرده بودند، خوشدل و مفتخر بودند كه از محضر این دو یادگار عزیز پیغمبر(ص)، درك فیض نموده‎اند. هركس می‎توانست در مجلس آنها بنشیند و سخنشان را بشنود، دل هیچ مسلمانی جز اهل نفاق در شرق و غرب جهان اسلام از دوستی حسن و حسین(علیهما‌السلام) خالی نبود. بلكه بعضی از اهل نفاق و مبغضین اهل‌بیت، نیز برای عوام‌فریبی و مصالح سیاسی خود به آنها اظهار ارادت می‎نمودند. آن‌قدر مسلمانان به حسنین(علیهما‌السلام) اظهار دوستی می‎كردند كه بعضی گمان می‎كردند مردم آنها را حتی از پدرشان علی هم بیشتر دوست می‎دارند.

احنف بن قیس در مجلسی كه معاویه در دمشق برای فراهم ساختن زمینه بیعت یزید تشكیل داده بود و كمتر كسی در مثل آن مجلس جرئت حق‌گویی دارد، سخنانی گفت كه باید با طلا نوشته شود و كسانی كه برای تقرب به زمامداران و امرا از هر تملّق و گزاف‌گویی و مدح و ستایش بیجا خودداری نمی‎كنند باید آن سخنان و آن مجلس را نصب‌العین قرار دهند.

احنف، معاویه را از شكستن عهد و پیمانی كه با حضرت امام‌حسن‌(علیه‌السلام)  در موضوع ولایتعهدی بسته بود بیم داد، و او را به احترام از افكار عامه مسلمانان سفارش نمود و از محبّت و دوستی مردم عراق نسبت به علی و حسن(علیهما‌السلام) شرحی را بیان داشت، سپس گفت:

 

معاویه! بدان كه تو هیچ حجت و عذری در نزد خدا نداری، اگر یزید را بر حسن و حسین مقدّم بداری درحالی‌كه تو می‎دانی حسن و حسین كیستند، و به‌سوی چه مقصد و هدفی هستند ـ و درضمن این بیانات گفت ـ به خدا اهل عراق حسن‌(علیه‌السلام)  را از علی‌(علیه‌السلام)  بیشتر دوست می‎دارند.[1]

شاید هم همین‌طور بوده خواص صحابه مانند عمار و قیس بن سعد انصاری و كسانی كه عهد پیغمبر‌(ص)  را درك كرده و فداكاری‌ها و مقامات مشهوره علی‌(علیه‌السلام)  را دیده بودند به علی‌(علیه‌السلام)  بیشتر ارادت می‌ورزیدند؛ اما محبّت حسن و حسین(علیهما‌السلام) به‌ ملاحظه آنكه فرزندان پیغمبر‌(ص)  و میوه‎های دل زهرا(علیها‌السلام) بودند همه دل‌ها را فرا گرفته بود و زن و مرد آنها را دوست می‎داشتند و منبع كرامات و بركات می‎شمردند. آنها یادگار پیغمبر‌(ص)  بودند و هر مسلمانی بالطّبع یادگار پیغمبر‌(ص)  را دوست می‎دارد.

عقّاد می‎گوید: حسین‌(علیه‌السلام)  پنجاه‌وهفت سال زندگی كرد بااینكه دشمنانی داشت كه از دروغ پرهیز نداشتند، هیچ‌یك از آنها او را به عیبی یاد نكرد، و یك نفر از آنان نتوانست فضایل او را انكار كند حتی معاویه وقتی نامه عتاب‌آمیز حسین‌(علیه‌السلام)  را دریافت نمود، و مشاورانش به او پیشنهاد كردند در جواب حسین‌(علیه‌السلام)  نامه اهانت‌آمیزی بنویسد، متحیر شد چه بنویسد، و چگونه جلالت و پاك‌دامنی و عظمت حسین‌(علیه‌السلام)  را تحقیر نماید، گفت: من در علی چیزی یافتم كه بگویم، ولی در حسین چیزی نیافته‎ام كه بگویم.[2]

 

بعد از رحلت امام‌حسن‌(علیه‌السلام)  شور محبّت امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  در دل‌ها زیادتر شد و شوق آنها به زیارت و دیدار او بیشتر، و بی‎مبالغه تمام محبّت‌‌های‌شان به پیغمبر‌(ص)  و علی و فاطمه و حسن(علیهم‌السلام) بر محبّت‌شان به حسین‌(علیه‌السلام)  افزوده شد.

مثل آنكه كسی پنج فرزند نخبه، نابغه و برازنده داشته باشد و به داغ فراق و مرگ چهار نفر از آنها یكی پس از دیگری گرفتار شود، چنین شخصی نسبت به پنجمین فرزندی كه برایش باقی‌ مانده بی‎نهایت اظهار عاطفه می‎كند و ترسش از اینكه گزندی به او برسد فوق‌العاده می‎شود. این پدر یا مادر همواره در اندیشه پسر است، از بیماریش ناراحت می‎شود و از درمانش شاد می‎شود. اگر این پدر و مادر به داغ این فرزند عزیز مبتلا شوند، مصیبت او برایشان بزرگ‌تر از مصیبت آن چهار تن می‎شود.

عقّاد می‎گوید: حسین‌(علیه‌السلام)  به‌سبب مزیت شرف نَسَبی كه داشت از هركسی نزد مسلمان‎ها محبوبیتش بیشتر بود و سزاوارتر كسی بود كه دل‌ها به سویش مایل باشد.[3]

روحانی‎ترین مجلس علم و تفسیر در مسجد پیغمبر‌(ص)  كه همه‌كس حضور در آن مجلس را غنیمت و افتخار می‎دانست چنانچه معاویه هم می‎گفت: مجلس حسین‌(علیه‌السلام)  بود.

ابن‌كثیر می‎گوید: وقتی حسین و ابن‌زبیر وارد مكه شدند و در آنجا اقامت گزیدند مردم ملازم حسین شدند، و از او جدا نمی‎شدند، و گروه‌گروه بر او وارد می‎شدند و در اطرافش می‎نشستند و سخنش را می‎شنیدند.[4]

واقدی[5] و ذهبی در تاریخ‌اسلام[6] در اخبار مقتل حسین‌(علیه‌السلام)  حدیثی از ابی‌عون كه نظیر آن در تاریخ پیغمبر اعظم‌(ص)  هم روایت شده نقل كرده‎اند كه دلالت بر

 

ایمان و اعتقاد عظیم مردم به مقام روحی و الهی حسین‌(علیه‌السلام)  دارد، و اینكه او را مظهر كمالات جدش می‎دانسته‎اند.

این حدیث این است كه: حسین‌(علیه‌السلام)  از مدینه خارج شد به ابن‌مطیع برخورد كه چاهی می‎كند. ابن‌مطیع گفت: كجا می‎روی پدر و مادرم به فدای تو، ما را از فیض خودت بهره‎مند ساز و مرو!

حسین‌(علیه‌السلام)  نپذیرفت.

ابن‌مطیع عرض كرد: چاهی كنده‎ام و امروز آبش با دلو بیرون آمده و توقّع آن است كه برای ما دعا كنید تا بركت داشته باشد.

حسین‌(علیه‌السلام)  فرمود: از آب آن بیاور!

دلو را آورد، حضرت از آب آن نوشید، و مضمضه كرد و در چاه ریخت.

ابن‌عساكر این خبر را نقل كرده[7] و می‎گوید: ابن‌مطیع چاهی را كه حفر می‎كرد آبش شور بود، و چون امام از آن نوشید و مضمضه فرمود خوشگوار شد.[8]

علایلی می‎گوید: اختلافی نیست در اینكه حسین محبوب هركس و برگزیده و پسندیده تمام قبایل و طبقات مردم بود. جاذبه او آن‌چنان در مردم نفوذ داشت كه او را تقدیس می‎كردند و با دیده‎ای بالاتر از آنكه به دیگران می‎نگرند به او نگاه می‎كردند.[9]

یكی از نشانه‎های خضوع مردم نسبت به شخصیت روحانی حسین‌(علیه‌السلام)  تواضع ابن‌عبّاس در برابر آن حضرت است.

ابن‌عبّاس از بنی‌هاشم و عموزاده پیغمبر‌(ص)  و از رجال سرشناس اسلام و از حسین‌(علیه‌السلام)  به سال بزرگ‌تر بود. در بین مردم به علم و دانش مشهور، و از راویان معروف احادیث پیغمبر‌(ص)  است، و ابوبكر و عمر در زمان خلافتشان به او

 

احترام می‎كردند، و عمر با او مشورت می‎نمود و در زمان امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام)  از بزرگان صحابه و شاگردان آن حضرت بود.

مع‌ذلك ابن‌سعد در طبقات می‎نویسد: ابن‌عبّاس ركاب حسن و حسین را می‎گرفت تا سوار شوند، و می‎گفت:

هُمَا إِبْنَا رَسُولِ اللهِ.[10]

عمر بن خطاب پاس عظمت و جلالت مقام حسین‌(علیه‌السلام)  را نگه می‎داشت و به آن حضرت می‎گفت:

إِنَّمَا أَنْبَتَ مَا تَرَی فِی رُؤُسِنَا اللهُ ثُمَّ أَنْتُمْ؛[11]

آنچه را در سر ما می‎بینی خدا رویانیده است، و سپس شما.

یعنی، این‌همه اعتبار و عزّت، و هرچه از دین و دنیا داریم از خدا و شما داریم.

پسرش عبدالله بن عمر در سایه كعبه معظمه نشسته بود حسین‌(علیه‌السلام)  را دید تشریف می‎آورد گفت:

هَذَا أَحَبُّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَی أَهْلِ السَّمَاءِ الْیَوْمَ؛[12]

این! امروز محبوب‎ترین اهل زمین نزد اهل آسمان است.

ابوبكر برای اینكه به پیغمبر‌(ص)  تشبّه بجوید، حسن و حسین‌(علیهما‌السلام) را بر گردن خود سوار می‎كرد.[13]

ابوهریره از حسین‌(علیه‌السلام)  تقاضا می‎كرد پیراهن خود را بلند كند تا موضعی را كه پیغمبر‌(ص)  می‎بوسید، ببوسد پس ناف آن حضرت را می‎بوسید.[14]

 

حسن بصری می‎گفت: حسین، آقا و زاهد و صالح و خیرخواه مسلمین و نیك‌خلق بود.[15]

عبدالله بن زبیر در خطبه‎ای كه در مسجدالحرام راجع به شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  خواند گفت:

حسین، مرگ با كرامت و بزرگواری را بر زندگی با ذلت و پستی برگزید، خدا او را رحمت كند، و كشنده او را خوار سازد، و كسی را كه فرمان به قتل او داد لعنت كند. به خدا سوگند حسین بسیار روزه‎دار و شب‌زنده‌دار بود و سزاوارتر به پیغمبر بود از فاجر پسر فاجر. به خدا قسم او كسی نبود كه قرائت قرآن را به غنا، و گریه از ترس خدا را به آوازه‎خوانی، و روزه را به میگساری، و نماز شب را به اشتغال به آلات لهو و طرب، و مجالس ذكر خدا را به شكار و بازی با بوزینگان تبدیل كند (در این سخنان، غرض اشاره به خصال نكوهیده و اعمال زشت یزید بود).

قَتَلُوهُ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً أَلَا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ.[16]

او را کشتند به‌زودی به گمراهی و گناه بزرگی گرفتار می‌شوند آگاه باش لعنت خدا بر ستمکاران است.

 

 

[1]. محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص48 ـ 50.

[2]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص146 ـ 80. غرض معاویه این بود كه در مورد علی‌(علیه‌السلام) راهی برای گمراه كردن مردم و افترا به آن حضرت به مناسبت قتل عثمان، یافتم و او را به شركت در قتل عثمان یا رضایت به قتل او متهم ساختم، بااینكه علی‌(علیه‌السلام) از آن اتهام مبرّا بوده و خود معاویه و كسان دیگر كه به اسم خونخواهی عثمان، فتنه‎ها برپا كردند، مانند عایشه و طلحه و زبیر جزو محركین قتل و انقلاب علیه عثمان بودند ولی در مورد حسین(علیه السلام)، معاویه سیّاس و نیرنگ‌باز از این‌گونه افترا و تهمت‌ها نیز عاجز بود.

[3]. عقّاد، ابوالشّهداء، ص131.

[4]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص139.

[5]. ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج5، ص110.

[6]. ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج5، ص8.

.[7] ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص182.

[8]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص140.

[9]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص139.

[10]. سبط ابن‌جوزی، تذكرة الخواص، ص212.

[11]. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص69.

[12]. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص69؛ صبان، اسعاف‌الراغبین، ص155.

[13]. خوارزمی، مقتل‌الحسین×، ج1، ص93، فصل6.

[14]. خوارزمی، مقتل‌الحسین×، ج1، ص147، فصل7.

[15]. خوارزمی، مقتل‌الحسین×، ج1، ص153، فصل7.

[16]. سبط ابن‌جوزی، تذكرة‌الخواص، ص241. در فصل انعكاس شهادت، از تاریخ طبری مختصری از ترجمه خطبه ابن‌زبیر نقل شد در اینجا هم از تذكره به مناسبت اضافات و ارتباطی كه با این فصل داشت نقل گردید.

نويسنده: