جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

5ـ عدالت‌خواهی امام‌حسین‌(علیه‌السلام)

خاندان علی‌(علیه‌السلام)  به عدالت و حمایت از مظلوم همانندی در عالم ندارند. حكومتشان حكومت حقّ و عدالت و سیره و رفتارشان دادگری و دادخواهی برای مظلومین بود. اگر می‎شنیدند به كسی ستمی شده ناراحت می‎شدند و تا برای او دادخواهی نمی‎كردند آسوده نمی‎گشتند.

حكایاتی كه از عدل علی‌(علیه‌السلام)  در كتاب‌های تاریخ است نشان می‎دهد كه او دلباخته حقّ و فانی در عدالت بود. او به فرزندانش وصیت كرد:

«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛[1]

«دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید».

 

حسین‌(علیه‌السلام)  فرزند آن پدر و وارث همان صفات بود. از ستم‌هایی كه بنی‌امیه و عمّال آنها به مردم می‎نمودند بیش از همه كس رنج می‎كشید، و به‌شدّت ناراحت می‎شد.

قیام او، قیام علیه ظلم و بیداد و ستمگری، و نهضت او نهضت نجات‌بخش ستمدیدگان و مظلومین بود.

در برنامه‌های امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  مانند جد و پدر و برادرش هیچ ‌چیزی مانند مناظر خداپرستی و عدالت و دادگری لذّت‌‌بخش و شیرین نبود، و هیچ ‌چیز مثل صحنه‎های غم‌انگیز كفر و ظلم و بیداد ستمگران تلخ و ناگوار نبود؛ تا آنجا كه ممكن بوده و به هر نحو میسر می‎شد از شرافت، آبرو، ناموس و جان و مال مسلمان‌ها دفاع می‎كرد.

یكی از داستان‌هایی كه از آن شدّت علاقه حسین‌(علیه‌السلام)  به دفاع از مظلومین و حمایت از بیچارگان بی‎پناه ظاهر می‎شود، داستان اُرینب دختر اسحاق و همسر عبدالله بن سلام است.

این داستان معروف، پرده از انحطاط، سقوط اخلاقی، پستی بنی‌امیه و رذالت معاویه و یزید برمی‎دارد و نشان می‎دهد كه چگونه غاصبان مسند خلافت و حكومت مسلمین، آلوده‌دامان و بی‌بهره از شرف انسانی بودند.

این داستان را ابن‌قتیبه، شبراوی، علایلی، نویری، ابن‌بدرون و دیگران نقل نموده‎اند[2] و علاوه بر آن به‌عنوان یك كتاب، به‌طور مستقلّ نیز تألیف شده است؛[3] و چون داستانی مشهور و طولانی ا‌ست خوانندگان را به مطالعه مصادر عربی آن، و كتاب‌های فارسی مانند قمقام زخار حواله می‎دهیم، و در اینجا به‌طور خلاصه به آن اشاره می‎كنیم:

 

اجمال این داستان این است كه: یزید كه به‌اصطلاح شاهزاده و ولیعهد معاویه بود، و تمام وسایل شهوت‌رانی مانند پول و مقام و زور و كنیزكان ماهرو و زن‌های رقّاصه و خواننده خودفروش در اختیارش بود با همه اینها باز چشم طمع به بانوی شوهرداری كه باید خود و پدرش پاسدار عصمت و عفت او باشند دوخت، و به شیوه اراذل و شهوت‌پرستانی كه در وفور عیش و نوش حكومت تربیت می‎شوند ناآرام شد، و چون آن زن، نجیبه و پاك‌دامن و باعفّت بود و دسترسی به او از راه فریب و منحرف ساختن او ازطریق پارسایی محال می‎نمود، معاویه ناپاك و بی‎غیرت كه خود را امیرالمؤمنین می‎خواند برای خواهش نفس و شهوت یزید دست به نیرنگ بسیار عجیب و بی‎سابقه‎ای زد و مرد بدبخت را از زن عفیفه و زیبایش جدا كرد و مقدّمات كامیابی یزید را از آن زن فراهم ساخت.

ولی حسین‌(علیه‌السلام)  با غیرت و جوانمردی و فتوّت مقابل این تصمیم زشت شیطانی معاویه ایستاد، و نقشه او را نقش‌برآب كرد، و غیرت و حمیّت هاشمی و علاقه خود را به حفظ نوامیس مسلمین نشان داد و مانع از رسیدن یزید به هوس ناپاك و شریرش گردید، و افتراقی را كه معاویه با نیرنگ و وسایلی كه در دست داشت ایجاد كرد مبدّل به اتصال نمود، و آن ستم بزرگ را از عبدالله بن سلام و همسرش دفع كرد و این داستان را در تاریخ مفاخر آل علی‌(علیه‌السلام)  و مظالم بنی‌امیّه جاودان باقی گذارد.[4]

 

[1]. نهج‌البلاغه، نامه47 (ج3، ص76).

[2]. ر.ک: ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ص203 ـ 212؛ شبراوی، الاتحاف، ص201 ـ 210؛ علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص‎156 ـ 159؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص108 ـ 115.

[3]. كتاب ارینب قصّة تاریخیه، نوشته عبدالله حسون العلی.

[4]. در بعضی از خصوصیات این داستان مانند بعضی اعلام اختلافاتی بین مصادر آن دیده می‎شود. آنچه كه ما اجمال آن را نقل كردیم موافق است با نقل شبراوی در الاتحاف، و ابن‌قتیبه دینوری، در الامامة و السیاسه.

نويسنده: