ارتباط امام(ع) با ذی طوی و رضویٰ
از آنچه گفته شد، معلوم شد كه امام(ع) در ذىطوى و در رضوى قرار ندارند و این جمله «لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى؛ بَلْ أَیُّ أَرْضٍ
تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى؟!»[1] هم پرسش از قرارگاه دائمى آن حضرت نمیباشد و پرسش از زمان حال و همان هنگام خطاب و دعاست؛ بلكه پرسش و استفهام حقیقى نیست؛ زیرا برحسب احادیث، كسى بر قرارگاه آن حضرت مطّلع نیست.[2] و عبارات و استفهامهایى كه در این دعاست، همین موضوع را تأیید مىكند.
پس این جمله دلالت دارد كه آن حضرت قرارگاه مشخص و معینى ندارند و با عقیده كیسانیه، كه یك فرقه از بین رفته و منقرض شدهاند، ارتباطى ندارد؛ بلكه این جمله و بسیارى از جملههاى این دعا، صریحاً عقیده كیسانیه را ابطال مىكند و این استبعادى را كه شده است، ردّ مىنماید.
آقاى من! شما ببینید این جملهها با عقاید كیسانیه و یا محمّد حنفیه چه ارتباطى دارد و غیر از این است كه صریحاً عقاید كیسانیه و امامت و مهدویت محمّد حنفیه را رد مىكند؟
«چه شد امامحسن و چه شد امامحسین و چه شدند فرزندان حسین كه هریك پس از دیگرى خلف صالح از سلف صالح و جانشین راستین پس از پیشواى راستین بودند. كجاست راه (و راهنماى هدایت) پس از راه (و راهنماى هدایت)؟... كجاست فرزند پیامبر مصطفى و على مرتضى؟ كجاست فرزند خدیجه غرّاء و فاطمه كبرى؟ جان من و پدر و مادرم در راهت نثار باد...».
دهها از اینگونه جملهها كه همه موافق با مذهب شیعه اثنىعشرى است و كیسانیه و قائلین به امامت محمّد حنفیه را رد مىكند، در این دعا موجود است.
اگر گفته شود: بااینكه بهطوریقین این جمله هیچ تأییدى از عقیده كیسانیه ندارد، و خود این جمله و سایر جملات مذكور بهصراحت، بطلان عقیده آنها را اعلام مىكند، پس ارتباط حضرت صاحبالزمان(ع) با این دو مكان از چه جهت است، و چرا این دو مكان بالخصوص در دعا ذكر شده است؟
پاسخ این است كه: ارتباط آن حضرت با این دو مكان، مانند ارتباط ایشان با سایر اماكن مقدّسه و متبرّكه دیگر است كه پرستش و عبادت خدا در آن اماكن فضیلت دارد. مثل مسجدالحرام و مسجد مدینه طیّبه و مشهد غروى و حسینى و مسجد كوفه و سهله كه معلوم شده است حضرت در این اماكن رفتوآمد دارند و این دو مكان را نیز بهواسطه همین دو خصوصیت در دعا نام مىبرند؛ زیرا چنانچه از بعضى اخبار استفاده مىشود، در غیبت صغرى و كبرى، كوه رضوى نیز یكى از مقامات آن حضرت، و از اماكنى است كه گاهى آنجا تشریف مىبرند.[4]
نكته دیگر اینكه: این دو مكانى كه در این دعا نام برده شده – علاوه بر اینكه ممكن است اشاره به اشتباه كیسانیه در تعیین مهدى باشد، و اینكه آن موعودى كه همه در انتظار ظهور او با هم شریكند، از عترت پیغمبر و از اولاد على و فاطمه و فرزند امامان و حجتهاى الهى است – نكتهاى ادبى است؛ زیرا در مقام ندبه و اظهار تأثّر از بىاطّلاعى از جا و مكان آن حضرت، ذكر این دو مكان مناسبتر و در قلوب نافذتر است تا اماكن دیگر، مانند خانه آن حضرت در سامرّا یا مسجدالحرام یا مسجد پیغمبر(ص).
مثل اینكه اگر بخواهیم محبوب سفركردهاى را یاد كنیم و از سوزش آتش هجران و فِراق او بنالیم و از بىخبرى از حال و جا و مكان
و آسایشگاهش اظهار نگرانى كنیم، سراغ آن مسافر عزیز را در كوه و دریا و بیابان و هوا مىگیریم، نمىگوییم: «نمىدانیم اكنون در كجایى، به منزل رسیدهاى یا در بستر خواب آرمیدهاى یا در اطاق یا كنار جویبار و سبزه نشستهاى»؛ زیرا این مضمونها ندبه را تسكین مىدهد؛ بلكه مناسب این است كه بگوییم: «نمىدانیم اكنون در كجایى، در حال حركتى یا در بیابان و در كوه و دور از آبادى، ناراحت و تنها هستى؟»
برحسب بلاغت و تكلم به مقتضاى حال، باید اینگونه جملهها در حال ندبه آورده شود و ذوق سلیم و طبع مستقیم و مأنوس با ادب، این نكات را درك مىكند.
و ممكن است ذكر اماكنى مثل رضوى و ذىطوى براى اشاره به این باشد كه همه مكانهاى مقدّس، حتى ذىطوى و رضوى هم كه موردنظر كیسانیه بوده، تحت تصرف امام و آمدوشد آن حضرت هستند.
احتمال دیگرى نیز بعد از این سه احتمال هست، و آن این است كه: مراد از ذىطوى، چنانچه از اخبار مكة هم نقل شد،[5] خود مكّه معظمه و مراد از رضوى، مدینه طیّبه باشد.[6]
بههرحال، ذكر این دو مكان در مثل این دعا به رعایت اینگونه نكات ادبى یا معنایى است و بههیچوجه، متن آن را سست نمىسازد و به
خصوص باتوجّهبه جملههایى مثل «بِنَفْسِی أَنْتَ...» و كلمه «أَوْ غَیْرِها» و كلمه «أَمْ ذِی طُوى» كه هم صراحت دارند بر اینكه سراغ آن حضرت را در مكان معینى نمىگیریم و هم اینكه آن حضرت قرارگاه معلومى ندارند، معلوم مىشود كه بالمرّه با عقاید كیسانیه بىارتباط است.