جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

ارتباط امام(ع) با ذی طوی و رضویٰ

از آنچه گفته شد، معلوم شد كه امام(ع) در ذى‌طوى و در رضوى قرار ندارند و این جمله «لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى؛ بَلْ أَیُّ أَرْضٍ

 

تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى؟!»[1] هم پرسش از قرارگاه دائمى آن حضرت نمی‌باشد و پرسش از زمان حال و همان هنگام خطاب و دعاست؛ بلكه پرسش و استفهام حقیقى نیست؛ زیرا برحسب احادیث، كسى بر قرارگاه آن حضرت مطّلع نیست.[2] و عبارات و استفهام‌هایى كه در این دعاست، همین موضوع را تأیید مى‌كند.

پس این جمله دلالت دارد كه آن حضرت قرارگاه مشخص و معینى ندارند و با عقیده كیسانیه، كه یك فرقه از بین رفته و منقرض ‌شده‌اند، ارتباطى ندارد؛ بلكه این جمله و بسیارى از جمله‌هاى این دعا، صریحاً عقیده كیسانیه را ابطال مى‌كند و این استبعادى را كه شده است، ردّ مى‌نماید.

آقاى من! شما ببینید این جمله‌ها با عقاید كیسانیه و یا محمّد حنفیه چه ارتباطى دارد و غیر از این است كه صریحاً عقاید كیسانیه و امامت و مهدویت محمّد حنفیه را رد مى‌كند؟

«أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ؟ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ؟ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَصَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ! أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ؟ أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ؟ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ؟... أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ
 
الْمُصْطَفَى وَابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى، وَابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَابنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَى؟! بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی وَنَفْسِی لَكَ الْوِقَاءُ وَالْحِمَى! یَابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ! یَابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَكْرَمِینَ...»؛[3]

«چه شد امام‌حسن و چه شد امام‌حسین و چه شدند فرزندان حسین كه هریك پس از دیگرى خلف صالح از سلف صالح و جانشین راستین پس از پیشواى راستین بودند. كجاست راه (و راهنماى هدایت) پس از راه (و راهنماى هدایت)؟... كجاست فرزند پیامبر مصطفى و على مرتضى؟ كجاست فرزند خدیجه غرّاء و فاطمه كبرى؟ جان من و پدر و مادرم در راهت نثار باد...».

ده‌ها از این‌گونه جمله‌ها كه همه موافق با مذهب شیعه اثنى‌عشرى است و كیسانیه و قائلین به امامت محمّد حنفیه را رد مى‌كند، در این دعا موجود است.

اگر گفته شود: بااینكه به‌طوریقین این جمله هیچ تأییدى از عقیده كیسانیه ندارد، و خود این جمله و سایر جملات مذكور به‌صراحت، بطلان عقیده آنها را اعلام مى‌كند، پس ارتباط حضرت صاحب‌الزمان(ع) با این دو مكان از چه جهت است، و چرا این دو مكان بالخصوص در دعا ذكر شده است؟

 

پاسخ این است كه: ارتباط آن حضرت با این دو مكان، مانند ارتباط ایشان با سایر اماكن مقدّسه و متبرّكه دیگر است كه پرستش و عبادت خدا در آن اماكن فضیلت دارد. مثل مسجدالحرام و مسجد مدینه طیّبه و مشهد غروى و حسینى و مسجد كوفه و سهله كه معلوم شده است حضرت در این اماكن رفت‌وآمد دارند و این دو مكان را نیز به‌واسطه همین دو خصوصیت در دعا نام مى‌برند؛ زیرا چنانچه از بعضى اخبار استفاده مى‌شود، در غیبت صغرى و كبرى، كوه رضوى نیز یكى از مقامات آن حضرت، و از اماكنى است كه گاهى آنجا تشریف مى‌برند.[4]

نكته دیگر اینكه: این دو مكانى كه در این دعا نام برده شده – علاوه ‌بر اینكه ممكن است اشاره به اشتباه كیسانیه در تعیین مهدى باشد، و اینكه آن موعودى كه همه در انتظار ظهور او با هم شریكند، از عترت پیغمبر و از اولاد على و فاطمه و فرزند امامان و حجت‌هاى الهى است – نكته‌اى ادبى است؛ زیرا در مقام ندبه و اظهار تأثّر از بى‌اطّلاعى از جا و مكان آن حضرت، ذكر این دو مكان مناسب‌تر و در قلوب نافذتر است تا اماكن دیگر، مانند خانه آن حضرت در سامرّا یا مسجدالحرام یا مسجد پیغمبر(ص).

مثل اینكه اگر بخواهیم محبوب سفركرده‌اى را یاد كنیم و از سوزش آتش هجران و فِراق او بنالیم و از بى‌خبرى از حال و جا و مكان

 

و آسایشگاهش اظهار نگرانى كنیم، سراغ آن مسافر عزیز را در كوه و دریا و بیابان و هوا مى‌گیریم، نمى‌گوییم: «نمى‌دانیم اكنون در كجایى، به منزل رسیده‌اى یا در بستر خواب آرمیده‌اى یا در اطاق یا كنار جویبار و سبزه نشسته‌اى»؛ زیرا این مضمون‌ها ندبه را تسكین مى‌دهد؛ بلكه مناسب این است كه بگوییم: «نمى‌دانیم اكنون در كجایى، در حال حركتى یا در بیابان و در كوه و دور از آبادى، ناراحت و تنها هستى؟»

برحسب بلاغت و تكلم به مقتضاى حال، باید این‌گونه جمله‌ها در حال ندبه آورده شود و ذوق سلیم و طبع مستقیم و مأنوس با ادب، این نكات را درك مى‌كند.

و ممكن است ذكر اماكنى مثل رضوى و ذى‌طوى براى اشاره به این باشد كه همه مكان‌هاى مقدّس، حتى ذى‌طوى و رضوى هم كه موردنظر كیسانیه بوده، تحت تصرف امام و آمدوشد آن حضرت هستند.

احتمال دیگرى نیز بعد از این سه احتمال هست، و آن این است كه: مراد از ذىطوى، چنانچه از اخبار مكة هم نقل شد،[5] خود مكّه معظمه و مراد از رضوى، مدینه طیّبه باشد.[6]

به‌هرحال، ذكر این دو مكان در مثل این دعا به رعایت این‌گونه نكات ادبى یا معنایى است و به‌هیچ‌وجه، متن آن را سست نمى‌سازد و به‌

 

خصوص باتوجّه‌به جمله‌هایى مثل «بِنَفْسِی أَنْتَ...» و كلمه «أَوْ غَیْرِها» و كلمه «أَمْ ذِی طُوى» كه هم صراحت دارند بر اینكه سراغ آن حضرت را در مكان معینى نمى‌گیریم و هم اینكه آن حضرت قرارگاه معلومى ندارند، معلوم مى‌شود كه بالمرّه با عقاید كیسانیه بى‌ارتباط است.

 
.[1] طوسی، الغیبه، ص162؛ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر، باب27، فصل2، ص257، 262.
[2]. الغیبة، ص161 – 162.
[3]. مشهدی، المزار، ص578 – 580؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص508 – 509.
[4]. طوسی، الغیبه، ص163؛ مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص153؛ ر.ک: شبّر، مصابیح‌الانوار، ج2، ص345.
.[5] ازرقی، اخبار مکه،  ج1، ص282.
[6]. به قرینه مقابله.
موضوع: 
نويسنده: