سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

نسب‌نامه معاویه

معاویه به‌طوری‌كه معروف است پسر ابی‎سفیان است اما این نسب‌نامه مورد تصدیق همه علمای انساب نیست و جمعی از محقّقین علم انساب در صحت

 

نسب او تردید دارند. مهم‌ترین دلیل بر صحت این تردید، وضع اخلاقی خاندان معاویه است كه اهل زنا و فسق و فجور در آنها بسیار بوده و آلوده‌دامانی را عار نمی‎دانستند و شعرای جاهلیت و اسلام آنها را به این اوصاف زشت هجو كرده‎اند و در ناپاكی معاویه و پدرش و اینكه اهل فجور و فحشا بوده و از این ننگ شرم نمی‎كردند داستان استلحاق معاویه، زیاد بن ابیه را به پدرش، كافی است به آن وضع رسوا و موهن ـ که برخلاف حكم پیغمبر‌(ص)  كه فرمود: «اَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ، وَلِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»،[1] او را به پدر ملحق ساخت.

زمخشری در ربیع‌الابرار گفته است معاویه به چهار پدر نسبت داده شده و ازجمله آنان صباح، مغنّی عمارة بن ولید است كه اجیر ابی‌سفیان شده بود. ابوسفیان بدشكل و كوتاه‌قد بود و صباح جوانی خوش‌رو بود. هند او را به خود خواند. صباح خواهش هند را انجام داد، و گفته‎اند كه عتبه برادر معاویه هم از صباح است.[2]

سبط ابن‌جوزیاز اصمعی، و كلبی در مثالب نقل كرده كه معنای سخن حضرت امام‌مجتبی‌(علیه‌السلام)  به معاویه «قَدْ عَلِمْتُ الْفِرَاشَ الَّذِی وُلِدْتَ فِیهِ» این است كه معاویه به چهار تن از قریش كه همه ندیم ابی‎سفیان بودند نسبت داده شده، ازجمله: عمارة بن ولید و مسافر بن ابی‌عمر. عماره از زیباترین مردان قریش بود. كلبی گفته كه عموم مردم معاویه را از مسافر می‎دانستند، برای اینكه مسافر از همه به هند بیشتر عشق داشت، وقتی هند به معاویه حمل یافت، مسافر بیمناك شد كه معلوم شود حمل از اوست، به حیره گریخت و در نزد پادشاه حیره بماند تا از عشق هند مرد.[3]

 

و هم كلبی گفتگوی یزید و اسحاق بن طابه را در حضور معاویه و اعتراف معاویه را به اینكه بعضی از قریش او را از غیر ابی‎سفیان می‎دانستند نقل كرده است.[4]

علامه كبیر شیخ محمد حسین كاشف‌الغطاء در نسب معاویه نظری دارد كه خود را به آن متفرد شمرده و بعضی شواهد تاریخی نیز آن را تأیید می‎كند.

نگارنده می‎گوید: هرچند آن شیخ جلیل شواهدی را كه بر رأی خود یافته ذكر ننموده ولی ما ضمن فحص و مطالعه به بعضی از شواهد بر رأی ایشان مطلع شدیم كه از توضیح آن در این كتاب خودداری كرده و به همان آرای قدمای فن نسب اكتفا نمودیم.

 

[1]. احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص59، 65، 104؛ ج2، ص280، 475؛ ج4، ص186ـ 187، 238 ـ 239؛ کلینی، الکافی، ج5، ص491 ـ 492؛ طوسی، الاستبصار، ج3، ص368؛ همو، تهذیب‌الاحکام، ج8، ص169.

[2]. زمخشری، ربیع‌الأبرار، ج4، ص275 ـ 276؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج1، ص366؛ ر.ک: امینی، الغدیر، ج10، ص170؛ مغنیه، المجالس‌الحسینیه، ص130.

[3]. سبط ابن‌جوزی، تذکرة‌الخواص، ص184.

[4]. سبط ابن‌جوزی، تذکرة‌الخواص، ص186.

موضوع: 
نويسنده: