سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

ننگ بزرگ تاریخی

یكی از گناهان غیرقابل‌عفو معاویه كه تا زمان او سابقه نداشت این بود كه وقتی می‎خواست به صفّین برود و با خلیفه به‌حقّ، معارضه نماید، و آتش جنگ داخلی و برادركشی را در بین مسلمین روشن سازد، از بیم كنستانتین امپراطور روم كه مبادا ازطرف بنادر شام به دمشق حمله نماید قرار باج و خراجی برای امپراطور داد كه هر سال آن را بدهد. این ننگ تاریخی یك لكه سیاهی بود كه بر جبهه آن‌همه فتوحات درخشان مسلمین و خدمات مجاهدین نشست.

 

هركس تاریخ اسلام و غیرت و همّت و فداكاری‌های سربازان و افسران رشید مسلمین را مطالعه كرده باشد، می‎داند كه در صدر اسلام پذیرفتن چنین ننگی از بدترین خیانت‌ها شمرده می‎شد، و وضع تربیت مسلمانان و سربازان غیور و خداپرست آنها از قبول این‌گونه معاهدات ابا داشت.

مجاهدین اسلام هزار بار در میدان جهاد شهید‌ شدن را بر تحمل ننگ ذلت در برابر بیگانه و دشمنان خدا و تسلط كفار ترجیح می‎دادند و مسئله تسلیم و معاهدات ننگین كه امضای ضعف و زبونی مسلمین باشد در فكرشان خطور نمی‎كرد.

معاویه برای اینكه می‎خواست حكومت واقعی و مركزی اسلام را ساقط كند برخلاف دستور محكم:

﴿ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ﴾[1]

با رومیان عهدنامه ذلت‎آمیز و دادن جزیه را امضا كرد، و با مسلمانان و وصیّ پیغمبر‌(ص)  اعلان جنگ داد.

ای كاش به این اكتفا كرده بود. پس از مرگ كنستانتین، كه در سال 668 میلادی تقریباً 47 هجری اتّفاق افتاد - یك‌بار دیگر در سال 60 هجری - مطابق 679 میلادی - چند ماه پیش از مرگش رسماً برطبقِ معاهده‎ای دیگر عهده‎دار شد كه همه‌ساله به كنستانتین (معروف به پوكونات) جزیه بدهد.

معاویه بعد از آنكه در حوالی قسطنطنیه شكست فاحشی از رومیان خورد دانست كه مسلمانان مانند گذشته فداكاری و ثبات قدم نشان نمی‎دهند، زیرا هم روحیه و اخلاق اكثر سربازان در اثر بدی دستگاه حكومت، فاسد و ضعیف شده بود، و هم مسلمانان از توسعه فتوحات چندان خوشحال نمی‎شدند و به جهاد رغبت اظهار نمی‎كردند، برای اینكه فداكاری آنها موجب توسعه قلمرو حكومتی

 

می‎شد كه عَلم ضداسلام و خاندان نبوّت را به دست گرفته و در دارالاسلام و مراكز مهم اسلام، مثل مكه معظمه و مدینه طیبه و كوفه و بصره به‌شدّت با اسلام مبارزه می‎كرد، و احكام و برنامه‎های اسلامی را عملاً متروك و موقوف‌الاجرا ساخته بود.

ازطرفی هم، معاویه طرح ولایتعهدی یزید را با رشوه و زور سرنیزه عملی كرده بود و می‎دانست كه پس از مرگش اغتشاشات داخلی به ظهور می‌رسد و یزید و سپاه اموی را با اغتشاش داخلی و حكومت بر ملت ناراضی، استعداد آن نیست كه بتوانند با رومیان جنگ كنند و حمله آنها را دفع کنند؛ لذا برای بار دوم تسلیم رومیان شد، و چند تن از اعراب نصرانی را با هدایای بسیار به قسطنطنیه فرستاد و معاهده‎ای به مدت سی سال بین او و كنستانتین برقرار شد، و برطبق آن معاویه و جانشینانش متعهد شدند همه‌ساله سی‌هزار عدد مسكوك طلا و هشتصد نفر از اسرای عیسوی و هشتصد رأس اسب عربی به قسطنطنیه باج بفرستند، و مخصوصاً در ماده چهارم مقرّر شد كه این اموال را به اسم خراج به دربار امپراطور ارسال دارند و پس از معاویه یزید خراج بیشتری را قبول كرد.[2]

به‌این‌ترتیب معاویه و پسرش برای اینكه می‎خواستند خود را برخلاف افكار عمومی بر مسلمانان تحمیل كنند و اسلام را از میان بر گیرند تن به‌ زیر بار این ننگ بزرگ دادند، و مملكت اسلام را خوار و خفیف و تحت نفوذ بیگانه قرار دادند.

 

[1]. فتح، 29.

[2]. حجة السعاده، ج2، ص70 ـ 71.

موضوع: 
نويسنده: