سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

اخلاق و روش یزید

عقّاد می‎گوید: یزید جوان بدخویی بود كه شب و روزش را در میگساری و اشتغال به تار می‎گذراند و از مجلس زنان و ندیمانش بر نمی‎خاست مگر برای شكار، و هفته‎ها را در شكار بی‎اطلاع از جریان امور كشور سر می‎كرد.[1]

هم او می‎گوید: علاقه شدید یزید به شعر، او را به میگساری و معاشرت با شعرا و ندیمان راغب كرده بود، و میل مفرط او به شكار او را از رسیدگی به امور ملك و سیاست باز می‎داشت. توجّه او به تربیت یوزها و بوزینگان او را در عداد و هم‌ردیف صاحبان یوز و بوزینه قرار داد. یزید بوزینه‎ای داشت كه آن را ابوقبیس می‎خواند، و لباس حریر به او می‎پوشاند و آن را به طلا و نقره زینت می‎نمود و در مجالس شراب حاضر می‎ساخت و در مسابقات اسب‌دوانی بر الاغی سوارش می‎كرد و تحریص می‎نمود تا مسابقه را از اسب‌ها ببرد.[2] یزید حتی در مدینه پیغمبر‌(ص)  نیز از میگساری، و گناه خودداری نمی‎كرد.[3]

حسین‌(علیه‌السلام)  در حضور معاویه یزید را این‌گونه معرفی كرد:

یزید خودش خود را معرفی كرده تو برایش همان چیز را بگیر كه خودش گرفته كه سگ‌ها را برای آنكه به جنگ هم اندازد، و كبوترها را برای كبوتربازی و زن‌های آوازه‌خوان و مغنّیه و صاحبان آلات طرب را برای خوش‌گذرانی، جمع‌آوری كرده است.[4]

دانشمند مصری محمد رضا می‎گوید: نشو و نمای اولاد طبقه اشرافی عادتاً این‌طور است كه به تعالیم دین اعتنا ندارند، و حلال را از حرام نمی‎شناسند، و همّتشان به خوش‌گذرانی، لهو و شكار، رقص، غنا و میگساری است، بنابراین تربیت یزید برخلاف تربیت فرزندان صحابه بود؛ زیرا تربیت آنها دینی بود.

 

معاویه توانست با قدرت سلطنت از اهل شام برای یزید بیعت بگیرد. اما نتوانست در اهل مدینه اثر كند لذا وقتی مرد، یزید به استعمال اسلحه متوسل شد.[5]

مسعودی می‎گوید: یزید صاحب طرب و بازها و سگ‌های شكاری و بوزینه‎ها و یوزها و مجالس شراب بود. بعد از شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  روزی بر سر سفره شراب نشست درحالی‌كه ابن‌زیاد در طرف راست او نشسته بود. به ساقی شراب گفت:

إِسْقِنِی شَرْبَةً تُرَوِّی فُؤَادِی
صَاحِبَ السِّرِّ وَالأمَانَةِ عِنْدِی

 

 

ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبنَ زیَادِ
وَلِتَسْدِیدِ مَغنَمِی وَجِهَادِی[6]
 

 

سپس مغنیان را امر به تغنّی و آوازخوانی كرد.[7]

خواص یزید و عمّال و كارگزاران او در فسق و فجور از او پیروی می‎كردند و در حكومت او در مكه و مدینه غنا آشكار شد، آلات لهو به‌كار افتاد و میگساری آشکار و علنی گردید.

سپس داستان بوزینه‎اش ابوقبیس را كه در مجالس شراب و لهو حاضرش می‎ساخت و برایش متكا می‎گذاشت و او را بر خر وحشی سوار می‎كرد و تزیینات و تشریفات ابوقبیس و خر وحشی‌اش را شرح داده كه هر خواننده را به شگفت می‎آورد.[8]

كیاهراسی شافعی می‎گوید: یزید با یوز شكار می‎رفت و نرد می‎باخت و به میگساری معتاد بود و پس از اینكه دو بیت از او در وصف شراب نقل كرده، فصل طویلی در مذمّت او نگاشته و در پایان گفته است كه اگر به كاغذ مدد می‎شدم عنان قلم را رها می‎ساختم و كلام را در مخازی این مرد گسترش می‎دادم.[9]

 


[1]. عقّاد، ابوالشهداء، ص149.

[2]. عقّاد، ابوالشهداء، ص149.

[3]. ابن‌اثیر جزری، الکامل‌ فی‌التاریخ، ج‌3، ص‌317.

[4]. محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص‌60.

[5]. محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص‌60.

.[6] با جرعه‌ای از شراب مرا سیراب کن، که دلم را سیراب سازد، سپس پر کن با مثل آن پسر زیاد را سیراب کن، او رازدار من است و کسی است که پایه‌های حکومت و غنیمت مرا محکم کرده است.

[7]. مسعودی، مروج‌الذهب، ج‌3، ص67.

[8]. مسعودی، مروج الذّهب، ج‌3، ص67 – 68.

[9]. دمیری، حیاةالحیوان، ج2، ص306.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: