عقّاد میگوید: یزید جوان بدخویی بود كه شب و روزش را در میگساری و اشتغال به تار میگذراند و از مجلس زنان و ندیمانش بر نمیخاست مگر برای شكار، و هفتهها را در شكار بیاطلاع از جریان امور كشور سر میكرد.[1]
هم او میگوید: علاقه شدید یزید به شعر، او را به میگساری و معاشرت با شعرا و ندیمان راغب كرده بود، و میل مفرط او به شكار او را از رسیدگی به امور ملك و سیاست باز میداشت. توجّه او به تربیت یوزها و بوزینگان او را در عداد و همردیف صاحبان یوز و بوزینه قرار داد. یزید بوزینهای داشت كه آن را ابوقبیس میخواند، و لباس حریر به او میپوشاند و آن را به طلا و نقره زینت مینمود و در مجالس شراب حاضر میساخت و در مسابقات اسبدوانی بر الاغی سوارش میكرد و تحریص مینمود تا مسابقه را از اسبها ببرد.[2] یزید حتی در مدینه پیغمبر(ص) نیز از میگساری، و گناه خودداری نمیكرد.[3]
حسین(علیهالسلام) در حضور معاویه یزید را اینگونه معرفی كرد:
یزید خودش خود را معرفی كرده تو برایش همان چیز را بگیر كه خودش گرفته كه سگها را برای آنكه به جنگ هم اندازد، و كبوترها را برای كبوتربازی و زنهای آوازهخوان و مغنّیه و صاحبان آلات طرب را برای خوشگذرانی، جمعآوری كرده است.[4]
دانشمند مصری محمد رضا میگوید: نشو و نمای اولاد طبقه اشرافی عادتاً اینطور است كه به تعالیم دین اعتنا ندارند، و حلال را از حرام نمیشناسند، و همّتشان به خوشگذرانی، لهو و شكار، رقص، غنا و میگساری است، بنابراین تربیت یزید برخلاف تربیت فرزندان صحابه بود؛ زیرا تربیت آنها دینی بود.
معاویه توانست با قدرت سلطنت از اهل شام برای یزید بیعت بگیرد. اما نتوانست در اهل مدینه اثر كند لذا وقتی مرد، یزید به استعمال اسلحه متوسل شد.[5]
مسعودی میگوید: یزید صاحب طرب و بازها و سگهای شكاری و بوزینهها و یوزها و مجالس شراب بود. بعد از شهادت حسین(علیهالسلام) روزی بر سر سفره شراب نشست درحالیكه ابنزیاد در طرف راست او نشسته بود. به ساقی شراب گفت:
إِسْقِنِی شَرْبَةً تُرَوِّی فُؤَادِی |
|
ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبنَ زیَادِ |
سپس مغنیان را امر به تغنّی و آوازخوانی كرد.[7]
خواص یزید و عمّال و كارگزاران او در فسق و فجور از او پیروی میكردند و در حكومت او در مكه و مدینه غنا آشكار شد، آلات لهو بهكار افتاد و میگساری آشکار و علنی گردید.
سپس داستان بوزینهاش ابوقبیس را كه در مجالس شراب و لهو حاضرش میساخت و برایش متكا میگذاشت و او را بر خر وحشی سوار میكرد و تزیینات و تشریفات ابوقبیس و خر وحشیاش را شرح داده كه هر خواننده را به شگفت میآورد.[8]
كیاهراسی شافعی میگوید: یزید با یوز شكار میرفت و نرد میباخت و به میگساری معتاد بود و پس از اینكه دو بیت از او در وصف شراب نقل كرده، فصل طویلی در مذمّت او نگاشته و در پایان گفته است كه اگر به كاغذ مدد میشدم عنان قلم را رها میساختم و كلام را در مخازی این مرد گسترش میدادم.[9]
[1]. عقّاد، ابوالشهداء، ص149.
[2]. عقّاد، ابوالشهداء، ص149.
[3]. ابناثیر جزری، الکامل فیالتاریخ، ج3، ص317.
[4]. محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص60.
[5]. محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص60.
.[6] با جرعهای از شراب مرا سیراب کن، که دلم را سیراب سازد، سپس پر کن با مثل آن پسر زیاد را سیراب کن، او رازدار من است و کسی است که پایههای حکومت و غنیمت مرا محکم کرده است.
[7]. مسعودی، مروجالذهب، ج3، ص67.
[8]. مسعودی، مروج الذّهب، ج3، ص67 – 68.
[9]. دمیری، حیاةالحیوان، ج2، ص306.