سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

الف ـ پیش‌بینی شهادت

چنانچه می‎دانیم و به نقل متواتر ثابت است، رسول اعظم‌(ص)  و علی‌(علیه‌السلام)  از شهادت سیدالشهدا‌(علیه‌السلام)  خبر دادند، و این اخبار در معتبرترین كتاب‌های تاریخ و حدیث ضبط شده است، و صحابه و همسران و خویشاوندان و نزدیكان پیغمبر‌(ص)  این اخبار را بلاواسطه و یا باواسطه شنیده بودند. وقتی حسین‌(علیه‌السلام)  عازم هجرت از مدینه طیّبه به مكه معظمه شد، و هنگامی كه در مكه تصمیم به سفر عراق گرفت، اعیان و رجال اسلام در بیم و تشویش افتاده و سخت نگران شدند. هم به‌ملاحظة اینكه به‌طور یقین می‌دانستند برطبق اخبار پیغمبر‌(ص)  شهادت در انتظار حسین‌(علیه‌السلام)  است و هم به‌ملاحظه اوضاع روز و استیلای بنی‎امیّه بر جهان اسلام، و رعب و هراسی كه از ظلم و ستمشان در دل‌ها افتاده، و خفقانی كه قلوب مسلمین را فراگرفته؛ از اینكه بتوان با حكومت ستمكار آنها به مبازره برخاست مأیوس و ناامید بودند و هم با امتحاناتی كه مردم كوفه در عصر حضرت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) ، و حضرت امام‌مجتبی‌(علیه‌السلام)  داده بودند، آینده روشن معلوم بود كه حسین‌(علیه‌السلام)  به‌سوی مرگ و شهادت سفر می‎كند و احتمال اینكه

 

جریان به‌طور دیگر خاتمه یابد، بسیار ضعیف بود.

اگر پنجاه‌ درصد بلكه بیست ‌درصد احتمال پیروزی ظاهری حسین‌(علیه‌السلام)  داده می‎شد، با ایمان مردم به حقیقت آن حضرت و با محبوبیتی كه در قلوب همه داشت، جمعیت و سپاه آن حضرت خیلی بیش از اینها می‎شد و كسانی مانند عبیدالله حر جعفی از میدان قیام و جهاد كنار نمی‎رفتند، اما این اشخاص چون وارد در سیاست روز بودند و می‎دانستند راه همراهی با حسین‌(علیه‌السلام)  به كجا منتهی می‎شود و همّت آنكه مانند زهیر از سر مال و جاه و جان در راه خدا و یاری پسر پیغمبر بگذرند، نداشتند و وجدانشان هم به آنها اجازه نمی‎داد كه با حزب اموی همكاری كنند و با پسر پیغمبر كه حامی دین و طرف‌دار حقّ بود بجنگند، لذا كناره‌گیری اختیار كردند و از سعادت شهادت و یاری امام وقت محروم شدند.

مسلمانان، مسلمانان زمان پیغمبر‌(ص)  نبودند. تجمّلات دنیا و خوش‎گذرانی‌ها در آنها اثر كرده و شیرینی حكومت و ریاست را چشیده بودند ثروت‎های كلان، و مال و زمین و محصول فراوان، غلامان و كنیزان؛ تعلّقاتشان را به دنیا زیاد و ایمانشان را ضعیف ساخته بود.

امر به معروف و نهی از منكر و دعوت به زهد و تقوا و فداكاری در راه حقّ، از بین رفته و حب دنیا و دوستی پول و مقام و شهوت وجدان‎ها را تاریك و آلوده نموده بود. آنهایی كه دستگاه‌های رهبری جامعه را اداره می‎كردند هم حالشان معلوم بود! عمرشان را با سگ و بوزینه و قمار و شراب و رقص و خوانندگی و غنا، سر كرده و بیت‌المال مسلمین را میان طرف‌داران خود قسمت می‎نمودند و با حقوق‌های زیادی كه به فرماندهان می‎دادند و تمتعاتی كه در اختیارشان گذاشته شده بود شرف و غیرت و دین و توجّه به مصالح را از آنها خریده بودند.

آنهایی كه با بنی‎امیّه، و مقاصدشان همراه نبودند حداقلِّ مجازاتشان، محرومیت از حقوق اجتماعی و قطع مقرّری بود.

 

از چنین جامعه‎ای توقع آنكه قیام كرده و به گرد یك پیشوای دینی یا رهبر ملی اجتماعی كنند و حكومت خودكامگان را ساقط سازند، بعید است؛ لذا پشت پا به سعادت خود زدند و حسین‌(علیه‌السلام)  را تنها گذاشتند.[1]

همه مردم، حسین‌(علیه‌السلام)  را دوست می‎داشتند و طرف‌دار فكر و روش او بودند ولی شجاعت روحی و رشد فكری و قوّت ایمان و گذشتشان به‌قدری نبود كه

 

بتوانند مانند حبیب و مسلم و حرّ و زهیر، مقامات و مصالح، و منافع زودگذر و موقت را فدای مصالح عامه و یاری دین كنند.

این جمله كه فرزدق به حضرت‌ امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  عرضه داشت:

قُلُوبُهُمْ مَعَكَ وَسُیُوفُهُمْ عَلَیْكَ؛[2]

دل‌های مردم با تو، ولی شمشیرهایشان با بنی‌امیّه است؛

یك جمله تمامی بود كه وضع مردم را در آن روزگار كاملاً شرح می‎دهد؛ هم موقعیت روحانی و ملّی حسین‌(علیه‌السلام)  را در قلوب معلوم می‎سازد، و هم ضعف روحی و فقدان شجاعت اخلاقی مردم را بیان می‎كند.

مجمع بن عبدالله بن مجمع عائذی كه از شهدای كربلاست مردم كوفه را بدین‌گونه معرفی كرد. گفت: به سران مردم رشوه‎های بزرگ داده شد، و كیسه‎هایشان پر شد، پس آنها بر ظلم و دشمنی با تو همدست شدند، و اما سایر مردم:

فَإِنَّ قُلُوبَهُمْ تَهْوَی إِلَیْكَ، وَسُیُوفَهُمْ غَداً مَشهُورَةٌ عَلَیْكَ؛[3]

دل‌هاشان به‌سوی تو مایل است ولی فردا شمشیرهاشان به روی تو كشیده می‎شود.

غرض این است كه معلوم باشد صحابه و بنی‌هاشم و مردمان وارد به جریان روز بودند و یاران حسین‌(علیه‌السلام)  همه شهادت خود را پیش‌بینی می‎كردند.

از ابن‌عبّاس نقل است كه می‎گفت: ما اهل‌بیت كه جمع بسیاری بودیم، شك نداشتیم كه حسین‌(علیه‌السلام)  در طفّ (کربلا) كشته می‎شود.[4]

 

ابن‌عبّاس، ابن‌عمر، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر كه اصرار در انصراف آن حضرت داشتند و تقاضای خود را از آن سیّد شهیدان تكرار می‎كردند، ازاین‌جهت بود كه شهادت آن امام مجاهد مظلوم را پیش‎بینی می‎نمودند؛ عرض می‎كردند: اگر تو كشته شوی نور خدا خاموش می‎شود، تو نشانه راه‌یافتگان، و امید مؤمنان هستی.[5]

از همه بیشتر شخص حسین‌(علیه‌السلام)  از خبرهای جدّ و پدرش بااطلاع و از روحیات مردم آگاه بود! او بهتر از همه‌كس آنها را می‎شناخت، و این كلام از آن حضرت است:

«اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا، وَالدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ... فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبِلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ».[6]

لذا وقتی در بین راه یك نفر از بنی‌عكرمه از آن حضرت تقاضا كرد به كوفه نرود، و عرض كرد: شما وارد نمی‎شوید مگر بر نیزه و شمشیر، حضرت فرمود:

«یَا عَبْدَ اللهِ! إِنَّهُ لَیْسَ بِخَفِیٍّ عَلَیَّ الرَّأیُ (مَا رَأَیْتُ) وَلَكِنَّ اللهَ لَا یُغْلَبُ عَلَی أَمْرِهِ»؛[7]

«ای بنده خدا! آنچه گفتی بر من پوشیده نیست و پایان كار همان است كه تو می‎بینی؛ ولی بر امر تقدیر خدا نمی‎توان چیره شد».

 


[1]. انصاف این است كه مردم كوفه در پرستش مظاهر فریبنده مادی و ترك حقّ تنها نیستند و فقط آنها را نباید به باد توبیخ و لعنت گرفت. در سایر اعصار نیز مردمانی بوده و هستند كه به همان روش اهل كوفه می‎روند و دین و حامیان دین را تنها می‎گذارند، با این تفاوت كه كسانی كه دعوت به حقّ می‎كنند، مقام و شخصیت حسین‌(علیه‌السلام) را ندارند ولی هدف و مقصد حسین‌(علیه‌السلام) باقی است و امروز هم علت عمده گرفتاری‎های مسلمانان و ضعف و سستی آنان و تجزیه كشورها و تفرقه و اختلاف و یكی نبودن حرف‌ها، ترس از زوال منافع مادّی و حبّ دنیا و وحشت از مرگ است. چنانچه در روایت است كه پیغمبر اعظم(ص)  فرمود: «یُوشَکُ أَنْ تَدَاعَی عَلَیْكُم الْاُمَمُ مِنْ کُلِّ اُفُقٍ كَمَا تَدَاعَی الْآكِلَةُ عَلَی قَصْعَتِهَا». قَالَ: قُلْنَا: أَ مِنْ قِلَّةِ یَوْمَئِذٍ بِنَا یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «بَلْ أَنْتُمْ یَوْمَئِذٍ کَثِیرٌ وَلَکِنْ تکُونُونَ غُثَاءً كَغُثَاءِ السَّیْلِ وَیُجْعَلُ فِی قُلُوبِکُمْ الْوَهْنُ». قَالَ: قُلْنَا: وَمَا الْوَهْنُ؟ قَالَ: «حُبُّ الدُّنْیَا وَكَرَاهِیَّةُ الْمَوْتِ».

«در آینده‌ نه‌چندان دور دشمنان از هر طرف، مانند هجوم ‌آوردن خورندگان بر كاسه‌ها، بر شما هجوم آورند؟» عرض كردیم: یا رسول‌الله! این به­سبب كمی جمعیت ما خواهد بود؟. فرمود: «بلكه جمعیت شما در آن وقت زیاد است، لكن شما مانند کف سیل خواهید شد و در دل‌های شما وهن و سستی پیدا خواهد شد». عرض کردیم این سستی چیست؟. «فرمود: دوست‌ داشتن دنیا و ناخوش ‌داشتن مرگ». طیالسی، مسند، ص133؛ احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص278؛ ابوداوود سجستانی، سنن، ج2، ص313؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج23، ص330؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج11، ص132.

روایت مذكور به این متن نیز نقل شده است: «كَیْفَ بِكُمْ إِذَا تَدَاعَی عَلَیْكُمْ بَنُو الْأَصْفَرِ» و بر این تقدیر ممكن است بنا بر آنكه بنی‌امیّه اصلاً رومی هستند یا اقلاً بنی‌مروان چنانچه عقّاد و دیگران نقل كرده‎اند مراد از بنی‌الاصفر همان بنی‎امیّه و بنی‎مروان باشند كه برای بلعیدن جوامع اسلامی دهن باز كردند و مسلمانان باآنكه جمعیتشان زیاد بود چون از ترس مرگ و حب دنیا دل‌هایشان سست شده بود از اسلام دفاع نكردند تا بنی‎امیّه آنها را از حقوق اسلام محروم نمودند.

[2]. طبری، تاریخ، ج4، ص290؛ سبط ابن‌جوزی، تذكرة‌الخواص، ص217.

[3]. ابومخنف، مقتل‌الحسین(علیه‌السلام)، ص88؛ طبری، تاریخ، ج4، ص206؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل فی‌التاریخ، ج4، ص49؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص118؛ سماوی، ابصارالعین، ص146؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص160.

[4]. خوارزمی، مقتل‌الحسین(علیه‌السلام)، ج1، ص160، فصل8.

[5]. خوارزمی، مقتل‌الحسین(علیه‌السلام)، ج1، ص218، فصل10.

[6]. ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص245؛ مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص383؛ ج75، ص117؛ بحرانی اصفهانی، عوالم‌العلوم، ص234. «مردم بندة دنیا هستند و دین سر زبان‌شان است وقتی با گرفتاری آزمایش می‌شوند دیندارها کم می‌شوند».

[7]. طبری، تاریخ، ج4، ص301؛ مفید، الإرشاد، ج2، ص76.

نويسنده: 
کليد واژه: