سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

3ـ بیداری شعور دینی

در اثر تبلیغات معاویه و روش او و همدستانش و دوری مردم از عهد رسالت و تعطیل اجرای برنامه‎های اسلام و توسعه ممالك اسلامی و ممنوع شدن تبلیغات صحیح دینی و خانه‌نشین شدن شایستگان و دانشوران، شعور دینی مردم ضعیف گشت و افكار آنها انحطاط یافت، اكثریت مردم در برابر وضع موجود، خودباخته و شكسته‌خاطر و بی‌تفاوت شده بودند.

ذلت و خواری و احساس زبونی و انظلام در جوامع اسلامی، مثل بیماری سرطان پیكر اجتماع را فرا می‎گرفت و استرخاء و سستی عجیب، آنها را از حركت و نشان دادن عكس‌العمل در برابر مظالم بنی‌امیه چنان بازداشته بود كه هرچه بر آنها تحمیل می‎كردند می‎پذیرفتند، و همان‌طور كه عبدالله بن همّام سلولی گفت:

 

فَإِنْ تَأتُوا بِرَمْلَةَ أَوْ بِهِنْدٍ
 

 

نُبَایِعُهَا أَمِیرَةَ مُؤمِنِینَاً[1]
 

 

هركس را می‎خواستند بر آنها حاكم می‎ساختند و اگر زنان بنی‎امیه یا بوزینگان یزید را هم نامزد حكومت می‎كردند كسی از بیعت سر بر نمی‎تافت و همه از ترس زندان و قتل، آن را می‌پذیرفتند.

خلوص نیّت، فداكاری، شجاعت اخلاقی و نترسیدن از مرگ كه از صفات ممتاز و برجسته مسلمانان عصر پیغمبر‌(ص)  بود، از بین رفته و از آن پهلوانان ایمان و قهرمانان فضیلت كه شهادت در راه نصرت دین و مرگ با عزّت را به زندگی با ذلّت ترجیح می‎دادند، جز معدودی كه در راه یاری حسین‌(علیه‌السلام)  كشته شدند، یا در گوشه‌وكنارها بی‎اطلاع از جریان امور بودند، كسی باقی نمانده بود.

شهادت امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  و اصحاب نامدارش احساسات را بیدار و خصال انسانی را زنده ساخت و به مسلمانان درس مردانگی و استقامت داد كه هرچه در شورش‎هایی كه علیه بنی‎امیه می‎كردند آنها را سركوب می‎نمودند، و شكست می‎دادند، و كشته می‎شدند، روحیه آنان شكست نمی‎خورد و كشته‌شدن در راه هدف و مقصد را افتخار می‎شمردند.

 

مصعب بن زبیر وقتی همسر ارجمندش سكینه(علیهاالسلام) را در حزن و اندوه دید گفت:

لَمْ یُبْقِ أَبُوكِ لاِبْنِ حُرَّةٍ عُذْراً؛

پدرت برای هیچ آزاد‌زاده‎ای عذری باقی نگذاشت.

وَإِنَّ الاُلَی بِالطَّفِّ مِنْ آلِ هَاشِمٍ
 

 

تَأَسَّوْا فَسَنُّوا لِلْكِرَامِ التَّأَسِّیَا[2]
 

 

آنان كه در كربلا از آل هاشم شكیبایی و پایداری نمودند، برای مردم كریم و بزرگوار پایداری و شكیبایی را یاد داده و سنّت قرار دادند.

 

[1]. بلاذری، انساب‌الاشراف، ج5، ص64؛ ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج4، ص330؛ مسعودی، مروج‌الذهب، ج3، ص28؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج33، ص352؛ ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج5، ص470؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج4، ص31؛ زبیدی، تاج‌العروس، ج6، ص32. در برخی منابع عبارت شعر این‌گونه نقل شده است:

وَلَوْ جَاؤوا بِرَمْلَةَ أَوْ بِهِنْدٍ
 

 

لَبَایَعْنَا أَمِیرَةَ مُؤْمِنِیناً
 

 

 اگر رمله یا هند را هم بیاورید ما با او به‌عنوان امیرمؤمنان بیعت می‌کنیم. مقصود شاعر این است كه: كار سلب آزادی و فشار و خود‌مختاری بنی‎امیه به جایی رسیده كه اگر رمله یا هند از زنان بنی‎امیه را هم نامزد حكومت و امارت كنند ما از بس بیچارة ظلم بنی‌امیه هستیم و قدرت نفس كشیدن نداریم با او بیعت می‎كنیم.

.[2] ابن‌داوود دینوری، الاخبارالطوال، ص311؛ طبری، تاریخ، ج5، ص6؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج58، ص240؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج3، ص249، 298؛ ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج5، ص306؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص346.

نويسنده: