پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

5. دعای ندبه و امکان انتساب آن به ائمه(ع)

یكى از پرسش‌ها یا ایراداتى كه به دعاى ندبه شده، این است كه: چگونه ممكن است این دعا منسوب به یكى از امامان باشد كه همه عاقل و كامل بودند؟ چگونه بااینكه هنوز امام‌زمان(ع) به دنیا نیامده بود، در این دعا به او مى‌گویند:

«لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى، أَمْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى؟! أَبِرَضْوَى أَنْتَ أَوْ ذِی طُوَى؟... بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا».[1]

«اى كاش مى‌دانستم در كدام زمین قرار دارى، آیا در كوه رضوایی یا غیر آن یا در سرزمین ذى‌طوى هستی؟ جانم فدای تو آن امامی‌که از چشم‌ها پنهانی اما از ما دور نیستی».

 

آیا معقول است امام ششم یا دهم یا هر امام دیگر، به نواده‌اش كه هنوز به دنیا نیامده و غایب نشده، بگوید: تو كجایى؟ و اگر بگویند: امام‌زمان(ع) خودش براى خود، این دعا را خوانده و از فراق خود ناله كرده، آن‌هم معقول نیست كه آن حضرت جاى خودش را نداند... .

جواب: اوّلاً: سبحان‌الله! مگر كسى گفته است كه امامان گذشته این دعا را مى‌خوانده‌اند و امام ششم یا دهم به حضرت صاحب‌الزمان(ع) این خطابات را فرموده یا خود امام‌زمان(ع) به خودشان خطاب فرموده و از فراق خود ناله و ندبه كرده‌اند.

علاّمه مجلسى مى‌فرماید: این دعا به سند معتبر از امام جعفر صادق(ع) منقول است كه فرمودند: «مستحب است این دعا را در چهار عید بخوانند».[2] از كجاى فرمایش او، و همچنین از کجای سخنان سیّد بن طاووس و شیخ محمّد بن مشهدى و محمّد بن على بن ابى‌قرّه و بزوفرى استفاده مى‌شود كه ائمّهعلیهم‌السلام آن را مى‌خوانده‌اند یا امام‌زمان(ع) خودشان براى خود آن را خوانده‌اند.

از فرمایش این بزرگان، بیش از این استفاده نمى‌شود كه دستورالعمل است براى مؤمنانى كه در عصر غیبت زندگى مى‌كنند، این دعا را در اعیاد اربعه بخوانند. این چه ربطى دارد به اینكه ائمه هدىعلیهم‌السلام هم این دعا را مى‌خوانده یا نمى‌خوانده‌اند؟

 

ثانیاً: مخاطب قراردادن كسى كه هنوز به دنیا نیامده و معلوم است كه به دنیا مى‌آید و نور و حقیقت وجود او آفریده شده، اگرچه هنوز به این بدن عنصرى تعلق نیافته؛ ولى از كسانى كه با آن عوالم ارتباط دارند، چه مانعى دارد؟ مگر نه برحسب قرآن مجید در سوره اعراف خداوند به بنى‌آدم در حالى‌كه هنوز وجود پیدا نكرده بودند، خطاب فرموده است،[3] یا اگر بعضى وجود داشتند، این خطابات كه عامّ است؛ مثل: یا «بنى آدم!» شامل همه معدومین و موجودین است.

ثالثاً: این دعا، دعاى ندبه است و در مقام ندبه، مجازاً این‌گونه خطابات بجا و موافق با ذوق است. گوینده خود را مانند یكى از كسانى كه در دوره غیبت زندگى مى‌كنند و در آتش فِراق و هجران ولى عصر(ع) مى‌سوزند و از ستمگران، ستم و جفا مى‌بینند، فرض مى‌كند و این خطابات را مى‌نماید و براى آن دوران و آن روزگار و آن سختى‌ها و امتحانات كه جلو مى‌آید، ندبه مى‌كند، نه اینكه واقعاً بخواهد جاى امام‌زمان(ع)  را پیدا كند.

این‌گونه خطابات در آثار ادبى بسیار است كه غایب را حاضر و بعید را قریب و موجود نشده را موجود مى‌شمارند؛ بلكه به زمان و مكان و غیر ذوى‌العقول خطاب مى‌كنند و احساسات خود را اظهار یا آتش درونى را خاموش و ناراحتى‌ها و آلام روحى را تخفیف مى‌دهند.

 

غرض این جمله‌ها، همه تعلیم ندبه و ابراز علاقه به ولى عصر و اظهار حالت انتظار است.

پس هیچ مانعى ندارد و خلاف ذوق و عقل نیست، اگر امامان گذشته هم این دعاى ندبه را خوانده باشند و یا اینكه خود حضرت صاحب‌الزمان(ع) آن را تعلیم فرموده باشد. باوجوداینكه قبلاً گفتیم، در هیچ‌یك از مدارك و مصادر این دعا دیده نشده كه یكى از امامان یا خود ولى عصرعلیهم‌السلام آن را خوانده باشند.

بله، در روایات دیگر از بعضى ائمهعلیهم‌السلام خطاب به آن حضرت و دعا براى ایشان روایت شده است؛ مثل روایت سُدیر صیرفى كه قبلاً نقل كردیم و مثل دعاى امام زین‌العابدین(ع) براى آن حضرت در دعاى عرفه، و مثل دعایى كه در تعقیب نماز ظهر از امام‌صادق(ع) روایت شده است، از عباد بن محمّد مداینى كه گفت: در مدینه به حضور امام جعفر صادق(ع) شرفیاب شدم، هنگامى كه از نماز ظهر فراغت یافته، دست‌هاى مبارك را به‌سوى آسمان بلند كرده و عرض مى‌كرد:

«أَیْ سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ! أَیْ جَامِعَ كُلِّ فَوْتٍ! أَیْ بَارِئَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ الْمَوْتِ! أَیْ بَاعِثُ! أَیْ وَارِثُ! أَیْ سَیِّدَ السَّادَةِ! أَیْ إِلَهَ الْآلِهَةِ! أَیْ جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ! أَیْ مَلِكِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ! أَیْ رَبَّ الْأَرْبَابِ! أَیْ مَلِكَ الْمُلُوكِ! أَیْ بَطَّاشُ! أَیْ ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ! أَیْ فَعَّالاً لِمَا یُرِیدُ! أَیْ
 
مُحْصِیَ عَدَدِ الْأَنْفَاسِ وَنَقلِ الْأَقْدَامِ! أَیْ مَنِ السِّرُّ عِنْدَهُ عَلَانِیَةٌ! أَیْ مُبْدِئُ! أَیْ مُعِیدُ! أَسْأَلُکَ بِحَقِّكَ عَلَى خِیَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَبِحَقِّهِمِ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَى نَفْسِكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّد وَأَهْلِ بَیْتِهِ، وَأَنْ تَمُنَّ عَلَیَّ السّاعَةَ بِفَكَاكِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ. وَأَنْجِزْ لِوَلِیِّكَ الدَّاعِی إِلَیْكَ بِإِذْنِكَ، وَأَمینِكَ فِی خَلْقِكَ، وَعَیْنِكَ فِی عِبَادِكَ، وَحُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ عَلَیْهِ صَلَوَاتُكَ وَبَرَكَاتُكَ وَعْدَهُ. اَللَّهُمَّ أَیِّدْهُ بِنَصْرِكَ وَانْصُرْ عَبْدَكَ، وَقَوِّ أَصْحَابَكَ بِهِ وَصَبِّرْهُمْ وَافْتَحْ لَهُمْ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِیراً، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَأَمْكِنْهُ مِنْ أَعْدَائِكَ وَأَعْدَاءِ رَسُولِكَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»؛[4]

«اى شنونده هر صدا! اى جمع‌كننده هر فوت! اى آفریننده نفوس بعد از موت! اى برانگیزنده! اى ارث‌برنده! اى آقاى آقایان!... سؤال مى‌كنم تو را به حقّ تو بر برگزیدگانت از خلق تو و به حقى كه براى ایشان بر خودت واجب كردى، كه درود فرستى بر محمّد و اهل‌بیت او، و اینكه منّت گذارى بر من در این ساعت به آزادى‌ام از آتش و وفا كن از براى ولىّ خودت كه دعوت‌كننده به‌سوى تو، به اذن توست

 

و امین تو در خلق تو و عین و دیده تو در بندگان تو بر خلق توست - بر او باد صلوات و بركات تو - كه وعده دادى او را. خدایا تأیید كن او را به نصرت خودت و یارى كن بنده‌ات را و نیرو بده به‌وسیله او اصحابت را و شكیبا گردان ایشان را و فتح كن براى ایشان از نزد خودت سلطنت و استیلاى یارى‌كننده‌اى را (یا یارى شده) و نزدیك ساز فرج او را و مسلّط ساز او را بر دشمنان خودت و دشمنان پیغمبرت. اى رحم‌كننده‌ترین رحم‌كنندگان».

عباد بن محمّد (كه این دعاها را شنید) عرض كرد: آیا براى خود دعا كردى فدایت شوم؟ فرمود:

«دَعَوْتُ لِنُورِ آلِ مُحَمَّدٍ وَسَابِقِهِمْ (سَائِقِهِمْ) وَالْمُنْتَقِمِ بِأَمْرِ اللهِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ»؛

«براى نور آل محمّد و سابق ایشان و انتقام‌گیرنده به امر خدا از دشمنانشان دعا كردم».

سپس راوى خبر، از علایم ظهور آن حضرت پرسید و جواب شنید[5] و این روایت را كه از آن استفاده مى‌شود مراد از ولىّ مطلق در لسان ائمهعلیهم‌السلام حضرت صاحب‌الزمان(ع) است، جمعى از علما - مانند شیخ طوسى در مصباحالمتهجد - روایت كرده‌اند.[6]

 

.[1] مشهدی، المزار، ص580 – 581؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص510.
[2]. مجلسی، زادالمعاد، ص303.
[3]. اعراف، 26 – 27، 31، 35؛ رجوع شود به: طوسی، التبیان، ج4، ص378، 380، 386، 392؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج4، ص633، 637، 642؛
[4]. ابن‌طاووس، فلاح‌السائل، ص171؛ مجلسی، بحارالانوار، ج83، ص62.
.[5]  ابن‌طاووس، فلاح السائل، ص171؛ مجلسی، بحارالانوار، ج83، ص62 – 63.
[6]. طوسی، مصباح‌المتهجد، ص60 – 61؛ نیز رجوع شود به كتاب منتخب‌الاثر، تألیف نگارنده، باب سوم، از فصل دهم، ص501 – 510.
موضوع: 
نويسنده: