سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

7ـ گرفتاری بنی‎امیه به شورش و انقلاب

یكی از عكس‌العمل‌ها و نتایج شهادت و مظلومیت حسین‌(علیه‌السلام)  شورش‌ها و انقلاب‌هایی بود كه برای برانداختن حكومت امویین در جهان اسلام برپا شد.

در این شورش‌ها عاملی كه بیش از هر چیز مردم را تهییج و تحریك می‎كرد، شهادت حسین‌(علیه‌السلام) ، و دعوت به قیام برای خون‌خواهی آن حضرت و گرفتن انتقام از بنی‎امیه بود.

خون‌خواهی حسین‌(علیه‌السلام)  شعاری بود كه همه‌جا از آن طرف‌داری می‎شد و مردم به دور پرچمی كه با این شعار افراشته می‎شد جمع می‎شدند.

این شورش‌ها اگر‌چه بسیاری با شكست مواجه شد، و خون‌آشامان تاریخ مانند مسلم بن عقبه و حصین بن نمیر و حجاج، چند صباحی با آن مقاومت كرده و پایه‎های لرزان حكومت بنی‎امیه را با قتل‌عام و كشتارهای دسته‌جمعی و حبس و شكنجه نگاه داشتند؛ اما انقلاب‌های پی‌درپی كه حاكی از تنفّر شدید مردم بود، یكی پس از دیگری سلطنت آنها را رو به سقوط و انقراض می‎برد و وضع سیاسی بنی‌امیه را سست و ضعیف می‎ساخت.

معلوم است حكومتی كه در داخل كشور جز قوای انتظامی كه شرف و ایمان خود را به پول فروخته بودند، پشتیبانی نداشته باشد، و افكار و احساسات عموم او را غاصب و ستمگر بشناسد و ملت از او ناراضی باشد، نخواهد توانست تنها با زور سرنیزه مدت زیادی پایدار بماند، همان نارضایتی عمومی سبب انقلابات پی‌درپی خواهد شد و عاقبت ساقط می‎شود.

نخستین انقلابی كه پس از شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  ـ (بعد از انقلاب‌های كوچك مثل انقلاب كوفه و قیام عبدالله بن عفیف) ـ برپا شد انقلاب مدینه بود كه چنانچه شرح داده شد، مسلم بن عقبه (مسرف) به امر یزید با مظالمی كه در مدینه طیّبه مرتكب شد انقلاب را خاموش كرد.

 

طبری می‎گوید: وقتی حسین‌(علیه‌السلام)  شهید شد، نجدة بن عامر حنفی در یمامه و ابن‌زبیر به شورش برخاستند.[1]

یكی از انقلاب‌های صادقانه و واقعی كه برای خون‌خواهی حسین‌(علیه‌السلام)  برپا شد، انقلاب توّابین، به فرماندهی یكی از اصحاب پیغمبر‌(ص)  به نام «سلیمان بن صرد» بود كه جمعی از بزرگان شیعیان و اصحاب امیرمؤمنان علی‌(علیه‌السلام)  در آن، شركت داشتند. این جمعیت با شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» قیام كردند و به‌قدری صدق نیت و احساسات پاك نشان دادند كه هركس شرح قیام آن رادمردان را بخواند تحت‌تأثیر ایمان و خلوص آنها واقع می‎شود.

خطبه‎ها، شعارها، رفتار و استقامت این گروه درعین‌حالی كه از عجایب حوادث تاریخ و نمونه هیجان روح پاك و بیداری ضمیر بشر است، نماینده انعكاس شهادت و مظلومیت حسین‌(علیه‌السلام)  و تأثیر و تأسف مردم از فوت سعادت شهادت در ركاب آن حضرت نیز هست.

وقتی توابین بانگ «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» سر دادند، عبدالله بن حازم با دختر و زنش سهله كه بسیار زیبا و خوش‌رو بود نشسته بود، ناگهان این صدا را شنید، اسب خواست و اسلحه بر گرفت.

زن گفت: مگر دیوانه شده‎ای ابن‌حازم!

گفت: نه! منادی خدا ندا در داد؛ و بیش از این امكان درنگ نیست، البتّه این ندا را می‎پذیرم و انتقام خون آن مظلوم را می‎گیرم یا در این راه كشته می‎شوم.

زن او گفت:

پس نمی‎گویی این دخترك خویش را به كه می‎سپاری؟

گفت: به خدا می‎سپارم؛ خدایا من اهل و فرزندم را به تو سپردم. خدایا مرا برای ایشان حفظ كن، و به‌خاطر تفریط و تقصیری كه در یاری پسر دختر پیغمبرت كردم مرا بیامرز.[2]

 

جماعت توّابین هنگام خروج، نخست به زیارت قبر حسین‌(علیه‌السلام)  رفتند و یك شبانه‌روز در آنجا ماندند، فریاد به صیحه و گریه بلند كردند، به‌طوری‌كه مانند آن روز دیده نشد و به وظیفة توبه و تضرّع رفتار كردند، می‎گفتند:

«اَلَّلهُمَّ ارْحَمْ حُسَیْناً الشَّهِیدَ ابْنَ الشَّهِیدِ الْمَهْدِیَّ ابْنَ الْمَهْدِیَّ الصِّدِّیقَ ابْنَ الصِّدِّیقَ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْهَدُك أَنَّا عَلَی دِینِهِمْ وَسَبِیلِهِمْ، وَأَعْدَاءُ قَاتِلِیهِمْ، وَأَوْلیَاءُ مُحِبِّیهِمْ، اَلَّلهُمَّ إِنَّا خَذَلْنَا ابْنَ  بِنْتِ نَبِیِّنَا فَاغْفِرْ لَنَا مَا مَضَی مِنَّا، وَتُبْ عَلَیْنَا فَارْحَمْ حُسَیْناً، وَأَصْحَابَهُ الشُّهَدَاءَ الصِّدِّیقِینَ، وَإِنَّا نَشْهَدُكَ أَنَّا عَلَی دِینِهِمْ وَعَلَی مَا قُتِلُوا عَلَیْهِ وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.[3]

الحقّ گروه توّابین مردانگی و وفا و حقیقت و ثبات قدم، و محبّت و ولایت خود را به اهل‌بیت در واقعه «عین‌الورده» به ثبوت رساندند و نام خود را در صفحات تاریخ به افتخار ثبت كردند. و الحقّ سرگذشت این مردم برای همه آموزنده و عبرت‌انگیز است. خداوند عذرشان را بپذیرد، و آنان را در زمره یاوران سیدالشهدا‌(علیه‌السلام)  محشور فرماید.

بعد از این انقلاب، انقلاب مختار شروع شد و همواره شورش و انقلاب بود تا سلطنت بنی‎امیه منقرض گردید.

و روزگار درازی نگذشت مگر آنكه تمام كسانی كه در شهادت حسین‌(علیه‌السلام)  شركت جسته بودند یا به عقوبتی سخت گرفتار شدند و یا به دست شورشیان كشته شدند.

زهری گفت: احدی از كسانی كه در كربلا برای كشتن حسین‌(علیه‌السلام)  رفتند باقی نماند، مگر آنكه پیش از عذاب آخرت؛ در دنیا نیز ـ هر كدامشان به طریقی ـ به سزای اعمال خودشان رسیدند.[4]

 


[1]. طبری، تاریخ، ج‌4، ص‌367.

[2]. معتمدالدوله، قمقام زخار، ج2، ص‌688.

[3]. طبری، تاریخ، ج4، ص456 – 457؛ ابن‌اثیر جزری، الكامل فی التاریخ، ج4، ص178. (با تفاوت در نقل).

[4]. شرباصی، حفیدة‌الرسول، ص53؛ شبلنجی، نورالابصار، ص313؛ صبّان، اسعاف‌الراغبین، ص‌161.

نويسنده: