شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

﴿وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ﴾[1]

ایراد دیگرى به متن دعاى ندبه شده است كه: این جمله كه راجع به حضرت ابراهیم(ع) مى‌گوید:

«وَسَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ، فَأَجَبْتَهُ وَجَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِیّاً».[2]

با قرآن مخالف است، یعنى حضرت ابراهیم(ع) از تو سؤال كرد براى او زبان راستى قرار دهى در آیندگان، پس اجابت كردى او را و قرار دادى آن را علىّ و این افترا به قرآن و حضرت ابراهیم(ع)  است؛ زیرا حضرت ابراهیم(ع)، چنان‌كه در قرآن، آیه 84 سوره شعراء گفته:

 

﴿وَاجْعَلْ لِی لِسانَ‏ صِدْقٍ‏ فِی الْآخِرِینَ﴾ و مقصود او این بوده است كه آیندگان از امم درباره او خوش‌گفتار باشند و دروغ به او نبندند و تهمت‌هایى كه به حضرت داوود و سلیمان و عیسىعلیهم‌السلام زدند به او نزنند و خدا او را اجابت كرده و تمام امّت‌ها، چه یهود و چه نصارى و چه مسلمین، به حضرت ابراهیم(ع) خوش‌بین و او را قبول دارند، و او را بت‌شكن مى‌دانند و این تناسبى با جمله «وَجَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِیّاً» ندارد. خدا در كجاى قرآن حضرت ابراهیم(ع) یا مقصود او را على قرار داد؟ اصلاً «او را على قرار دادى» معنا ندارد. بله مقصود از «عَلِیّاً» در سوره مریم ارتفاع و بلندى است براى گفتار تمام انبیا.

جواب: این جمله دعاى ندبه از قرآن اقتباس شده و دلیل بر قوّت متن آن است. شما در آیه 49 و 50 سوره مریم و آیه 83 و 84 سوره شعراء دقت كنید و ببینید دعاى ندبه با این لطف تعبیر چگونه مضمون این آیات را بیان مى‌كند و قرآن و دعاى ندبه هر دو یك حقیقت را مى‌پرورانند و هیچ‌گونه مخالفتى باهم ندارند.

در آیه 83 و 84 سوره شعراء ، از حضرت ابراهیم(ع) نقل مى‌فرماید كه این‌گونه از خدا مسئلت كرد:

﴿رَبِّ هَبْ‏ لِی‏ حُكْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ٭ وَ اجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ  فِی الْآخِرِینَ﴾؛

 

«پروردگارا به من علم و دانش ببخش و مرا به صالحان ملحق کن، و براى من زبان راستى در آیندگان قرار ده».

و در آیات 49 و 50 سوره مریم مى‌فرماید:

﴿فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّٰهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَكُلّاً جَعَلْنَا نَبِیّاً ٭ وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً﴾؛

«چون ابراهیم از آنها و آنچه كه غیر از خدا مى‌پرستیدند كناره‌گیرى كرد، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را نبىّ گردانیدیم و از رحمت خودمان به آنها بخشیدیم و براى ایشان (یعقوب و اسحاق و ابراهیم) لسان صدق علىّ قرار دادیم».

حال ملاحظه فرمایید جمله‌اى كه در دعاى ندبه است، مضمون همین آیات است و هیچ مخالفتى با قرآن در آن تصور نمى‌شود.

شما چطور این جمله را با قرآن مخالف مى‌گیرید؟ برحسب این آیات، نه سؤال حضرت ابراهیم(ع) از خدا قابل‌انكار است و نه اجابت خدا، شما مى‌گویید مقصود از «عَلِیّاً» در سوره مریم ارتفاع و بلندى براى گفتار تمام انبیاست، تا این دو آیه را از هم جدا كنید. چرا ضمیر «لَهُمْ» را به مرجعى كه باید طبق سیاق كلام به آن ارجاع داد، ارجاع نمى‌دهید؟

 

چرا قرآن را مطابق میل خودتان تفسیر مى‌كنید و جمله دعا را به نحو دیگر معنا مى‌نمایید، تا مخالفت درست شود و دلیل بر بى‌اعتبارى دعاى ندبه بتراشید، و جمله‌اى را كه حقّاً دلیل اعتبار دعاست دلیل بى‌اعتبارى آن قرار مى‌دهید؟

عجیب است؛ شما بفرمایید: مراد از این آیات قرآن این است كه ابراهیم(ع) از خدا خواست كه ذكر نیك او در بین امم باقى و نام نیكش بر زبان‌ها جارى باشد و خدا هم این دعا را مستجاب گردانید و نام نیك او را بلند، و اسم و آوازه او را على قرار داد و این جمله دعا را هم به همین معنا حمل كنید، و «وَجَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِیّاً» را چنان‌كه در آیه ﴿لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً﴾ به معنای على نگفتید، در جمله دعا هم نگویید، مختارید. امّا چرا قرآن را به یك نحو معنا مى‌كنید و دعاى ندبه را نحو دیگر، و بعد مى‌گویید: دعا با قرآن مخالف است؟!

چرا مى‌گویید: ﴿جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْق عَلِیّاً﴾ كه امتیازى براى حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوبعلیهم‌السلام در بین انبیاى گذشته است، ارتفاع و بلندى گفتار تمام انبیا است، و آیه را برخلاف ظاهرش تفسیر مى‌كنید؟ به‌علاوه اگر هم مربوط به تمام انبیا باشد، چه اشكالى دارد كه اعلام اجابت دعاى حضرت ابراهیم(ع) نیز در اینجا مراد باشد؟ مگر دعاى ابراهیم(ع) نباید مستجاب شود؟

 

به‌هرحال یا به این نحو بگویید، یا به تفسیر مراجعه كنید و احادیث و روایات اهل‌بیتعلیهم‌السلام را در تفسیر قرآن بپذیرید و روایت على بن ابراهیم قمى، از پدرش ابراهیم بن هاشم، از حضرت امام‌حسن عسكرى(ع) را ملاحظه كنید كه امام(ع) مى‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً﴾ یعنى امیرالمؤمنین(ع).[3]

اگر این حدیث را در تفسیر آیه مستند قرار دهیم كه طبق احادیث متواتره «ثقلین» و «امان» و «سفینه» و غیر اینها، باید همین حدیث را مستند تفسیر قرار بدهیم، باز هم آیه و جمله دعا باهم مطابق و موافقند، و باز هم این جمله چون موافق با قرآن و تفسیر آن مى‌شود، بر اعتبار دعا مى‌افزاید.

پس معلوم شد كه به هر نحو در تفسیر آیه بگوییم، این موضوع تأیید مى‌شود كه این جمله دعا از كتاب خدا اخذ شده و با قرآن مجید موافق است.

 


[1]. شعراء، 84.
.[2] مشهدی، المزار، ص574؛ ابن طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص505.
[3]. قمی، تفسیر، ج2، ص52؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافى، ج3، ص284؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص339.
موضوع: 
نويسنده: