پنجشنبه: 6/ارد/1403 (الخميس: 16/شوال/1445)

1. مکان نزول آیه مودّت

اوّلاً: من نمى‌دانم چرا این اشكال‌كننده، تمام آیات سوره شورى را مكّى دانسته، و از استثنایى كه علماى بزرگ علم تفسیر، در كتاب‌هاى تفسیر و اسباب‌النزول و غیر آن كرده‌اند، غمض عین كرده است، یا فرصت مراجعه نداشته یا اگر مراجعه كرده، اشاره‌اى به آن نكرده و به‌طور قاطع در موضوعى كه رأى او براى دیگران حجت نیست، اظهارنظر نموده است.

از تفاسیر شیعه مثل تفسیر بسیار معتبر مجمعالبیان، صرف‌نظر مى‌كنیم و تفاسیر اهل‌سنّت را در اینجا تا حدى بررسى مى‌نماییم:

تفسیر قرطبى[1]  از قتاده و ابن‌عباس روایت كرده است كه این سوره مكى است، مگر چهار آیه آن كه در مدینه نازل شده، آیه: ﴿قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ﴾ تا آخر چهار آیه.[2]

 

زمخشرى در تفسیر الكشاف مى‌گوید: این سوره مكى است مگر آیه 23 و 24 و 25 و 27 كه مدنى است.[3]

التفسیرالواضح  نیز به همین موضوع تصریح دارد.[4]

تفسیرالخازن نیز از ابن‌عباس روایت كرده است كه این چهار آیه كه اوّل آنها ﴿قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ...﴾ است، مدنى است.[5]

مراغى شیخ اسبق جامع الازهر در تفسیر خود مى‌گوید: سوره مكّى است، غیر از آیه 23 و 24 و 25 و 26 و 27 كه مدنى است.[6]

شوكانى در فتحالقدیر[7] از ابن‌عباس و قتاده روایت كرده است كه سوره مكى است، مگر این چهار آیه: ﴿قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ...﴾ كه مدنى است.

نیشابورى در تفسیر خود مى‌گوید: سوره مكى است مگر این چهار آیه.[8]

علاوه‌براین، مستفاد از روایاتى كه جمعى دیگر از اهل‌سنّت روایت كرده‌اند این است كه این آیات مدنى است، و مكى‌بودن این سوره مورداتفاق نیست:

 

مانند واحدى در اسبابالنزول[9] و ابن‌سلامه در الناسخ و المنسوخ[10] و عبدالجلیل قارى در شرح الناسخ و المنسوخ ابن المتوج[11] و تفسیر بیضاوى[12] و تفسیر ابىالسعود[13] و تفسیر نسفى[14] و طبرى[15] و فخر رازى[16] و ابن‌كثیر[17] و ذخائرالعقبى[18] و حلیةالاولیاء[19] و المستدرك علی الصحیحین[20] و الدرالمنثور[21] و اسدالغابة[22] و كتاب‌هاى دیگر.

پس موضوع مدنى‌بودن این آیات، به حكم آنچه در این كتاب‌هاى معتبر نزد اهل‌سنّت ضبط شده، قول مسلّم و مورداعتماد و بلامعارض است؛ زیرا در برابر این قول، قول خاص به اینكه این چهار آیه مكى باشد، جز اینكه سوره شورى را بعضى مكى گفته‌اند، نداریم. پس این قول بلامعارض

 

و مثل خاص در مقابل عام است، علاوه ‌بر اینكه اجماع اهل‌بیت علیهم‌السلام صحّت این قول را اثبات و عموم مكى‌بودن سوره را مردود مى‌سازد.

ثانیاً: امكان دارد آیه یا سوره مكّى باشد؛ ولى بعد از هجرت مثلاً در حجّة‌الوداع در مكّه نازل شده باشد.[23] چون مقصود از مكى‌بودن، تعیین تاریخ نزول نیست؛ بلكه غرض تعیین مكان نزول است و این مطلب را در علم معرفت آیات مدنى و مكى و كتاب‌هایى كه در این موضوع تألیف شده، شرح داده‌اند.

ثالثاً: چنان‌كه علماى علوم قرآن تصریح كرده‌اند، بعضى از آیات قرآن در مكّه نازل شده است و حكم آن مدنى است و به‌عبارت‌دیگر مورد و مصداق آن، پس از نزول، موجود یا معلوم شده، مانند بعضى آیاتى كه در مكّه نازل شد، و در مدینه مصداق یافت. و مى‌گویند این نحو تقدّم و تأخّر متعدّداً واقع شده است.[24] بنابراین فرضاً این آیات

 

مكى باشد منافات ندارد كه مراد، مودّت ذى‌القربى و عترت پیغمبر(ص) باشد.

 

[1]. قرطبی، تفسیر ، ج16، ص1.
[2]. شوری، 23 – 26.
[3]. زمخشری، الکشاف، ج4، ص208.
[4]. حجازی، التفسیرالواضح، ج3، ص355.
[5]. بغدادی، تفسیرالخازن، ج4، ص93.
[6]. مراغی، تفسیر، ج25، ص13.
[7]. شوکانی، فتح‌القدیر، ج4، ص601.
[8]. نیشابوری، تفسیر غرائب‌القرآن، ج6، ص65.
[9]. واحدی، اسباب‌النزول، ص251.
[10]. ابن‌سلامه، ‌الناسخ و المنسوخ، ص166.
[11]. قاری، شرح الناسخ و المنسوخ، ص273.
[12]. بیضاوی، تفسیر، ج5، ص80.
[13]. ابی‌السعود، تفسیر، ج8، ص30.
[14]. نسفی، تفسیر، ج4، ص101.
[15]. طبری، جامع‌البیان، ج25، ص32 - 34.
[16]. فخر رازی، التفسیر‌الکبیر، ج27، ص594.
[17]. ابن‌کثیر، تفسیر، ج4، ص121 - 122.
[18]. طبری، ذخائرالعقبی، ص25.
[19]. ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء، ج3، ص201.
[20]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص172.
[21]. سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص5 – 7.
[22]. ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج5، ص367.
[23]. سیوطی، الاتقان، ج1، ص35. در مكى یا مدنى بودن سوره و آیه سه اصطلاح است كه یكى از آن سه این است: مكى آن آیه و سوره‌اى است كه در مكّه نازل شده اگرچه بعد از هجرت باشد.
[24]. سیوطی، الاتقان، ج1، ص35.
موضوع: 
نويسنده: