شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

احمد و ابن ابى‌شیبه و ابن‌ماجه و نعیم بن حمّاد در كتاب «الفتن»، از على(ع) نقل كرده‌اند كه آن حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ، یُصْلِحُهُ اللهُ فِی لَیْلَة»؛[1]

«مهدى(ع) از ما اهل‌بیت است، خداوند امر او را در یك شب اصلاح خواهد فرمود».

2ـ ابوداوود و ابن‌ماجه و طبرانى و حاكم، از امّ‌سلمه روایت كرده‌اند كه گفت: شنیدم رسول خدا (ص) مى‌فرماید:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ»؛[2]

«مهدى(ع) از سلاله من است، از فرزندان فاطمه(س)».

3ـ حاكم و ابن‌ماجه و ابونعیم، از انس بن مالك روایت كرده‌اند كه وى گفت: شنیدم رسول خدا (ص) مى‌فرماید:

 

«نَحْنُ سَبْعَةُ وُلْدِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ سادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ: أَنَا وَحَمْزَةُ وَعَلِیٌّ وَجَعْفَرُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْمَهْدِیُّ»؛[3]

«ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستیم: من و حمزه و على و جعفر و حسن و حسین و مهدى».

4ـ ترمذى به‌ طریق صحیح از ابوهریره نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْیَوْمَ، حَتّى یَلِیَ الْمَهْدِیُّ»؛[4]

«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن‌قدر طولانى مى‌كند كه مهدى(ع) در پى آید».

5ـ طبرانى در المعجم‌الاوسط ازطریق عمرو بن على روایتى را از على بن ابى‌طالب(ع) نقل كرده كه از پیامبر (ص) سؤال كرد:

«أَ مِنَّا الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنا یا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: بَلْ مِنّا؛ بِنا یَخْتِمُ اللهُ كَما بِنا فَتَحَ، وَبِنا

 

یَسْتَنْقِذُونَ مِنَ الشِّرْكِ، وَبِنا یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَة بَیْنَهُم کَما ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْكِ»؛[5]

«آیا مهدى از بین ماست یا از بین دیگران؟ یا رسول‌الله! حضرت در جواب فرمود: بلكه از ماست، خداوند همچنان‌كه به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد كرد. به‌وسیله ماست كه مردم از شرك نجات مى‌یابند، به‌وسیله ماست كه خداوند بین دل‌هاى مردم الفت و پیوند ایجاد مى‌كند بعد از عداوتی که بین آنهاست؛ همان‌طور که بین قلوب آنان الفت و پیوند برقرار ساخت، بعد از دشمنى حاصل از شرك، که بینشان جدایى انداخته بود».

6ـ نعیم بن‌حمّاد و ابونعیم از طریق مكحول از على ‌بن‌ ابى‌طالب(ع) روایت كرده‌اند كه فرمود:

«قُلْتُ: یا رَسُولَ اللهِ! أَ مِنّا ـ آلُ مُحَمَّد ـ الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنا؟ فَقالَ: لا بَلْ مِنّا، یَخْتِمُ اللهُ بِهِ الدِّینَ كَما فَتَحَ بِنا،

 

یُنْقِذُونَ مِنَ الْفِتْنَةِ كَما أَنْقَذُوا مِنَ الشِّرْكِ، وَبِنا یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، بَعْدَ عَداوَةِ الفِتْنةِ کَما ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم بَعْدَ عَدَاوةٍ وَبِنا یُصْبِحُونَ بَعْدَ عَداوَةِ الْفِتْنَةِ إِخْواناً كَما أَصْبَحُوا بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْكِ إِخْواناً فِی دِینِهِمْ»؛[6]

«گفتم: اى رسول خدا! آیا مهدى(ع) از بین ما آل محمّد (ص) است یا از بین غیرما؟ فرمود: نه بلكه از بین ماست، خداوند دین را همچنان كه گشود، به ‌وجود او ختم خواهد كرد، مردم به‌وسیله ما از فتنه نجات مى‌یابند، چنان‌كه از شرك نجات یافتند و به‌وسیله ماست كه خداوند بین دل‌هاى مردم الفت و پیوند ایجاد مى‌كند بعد از دشمنی حاصل از فتنه؛ همان‌طور که بعد از دشمنی بینشان، قلوبشان را به هم پیوند داد، و به‌وسیله ماست كه مردم بعد از دشمنىِ برخاسته از فتنه، با یكدیگر برادر شدند؛ همان‌طور که بعد از دشمنی برخاسته از شرک با یکدیگر برادر شدند».

7ـ حارث بن ابى‌اسامه و ابونعیم از ابوسعید نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

 

«لَتَمْلاَنَّ الأرْضُ ظُلْماً وَعُدْواناً، ثُمَّ لَیَخْرُجَنَّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی حَتّى یَمْلاَها قِسْطاً وَعَدْلا كَما مُلِئَتْ عُدْواناً وَظُلْماً»؛[7]

«به‌درستی‌که زمین پر از ستم و دشمنى مى‌شود، سپس مردى از اهل‌بیت من قیام خواهد كرد تا زمین را از عدل و داد پر كند چنان‌كه پر از دشمنى و ستم شده باشد».

8ـ طبرانى در كتاب المعجم‌الكبیر و ابونعیم از ابن‌مسعود نقل كرده‌اند كه گفت: رسول الله (ص) فرمود:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، یُواطِئ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلْقُهُ خُلْقِی، یَمْلأُها قِسْطاً وَعَدْلا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً»؛[8]

«مردى از اهل‌بیت من قیام خواهد كرد، اسمش همانند اسم من و اخلاقش همانند اخلاق من است، او زمین را پر از عدل و داد كند، چنان‌كه پر از ظلم و جور شده باشد».

9ـ ابونعیم از حذیفه نقل كرده است كه گفت: رسول‌الله (ص) فرمود:

«وَیْحَ هذِهِ الاُمَّةَ مِنْ مُلُوك جَبابِرَة، یَقْتُلُونَ وَیُخِیفُونَ

 

الْمُطِیعِینَ إِلاّ مَنْ أَظْهَرَ طاعَتَهُمْ؛ فَالْمُؤْمِنُ التَّقِیُّ لَیُصانَهُمْ بِلِسانِهِ، وَیَفِرَّ مِنْهُمْ بِقَلْبِهِ وَجَنانِهِ. فَإِذا أَرادَ اللهُ تَعالى أَنْ یُعِیدَ الاِسْلامَ عَزِیزاً قَصَمَ كُلَّ جَبّار عَنِید، وَهُوَ الْقادِرُ عَلى ما یَشآءُ أَنْ یُصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسادِها. یا حُذَیْفَةُ! لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْیَوْمَ حَتّى یَمْلِكَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی رَجُلٌ، تَجْرِی الْمَلاحِمَ عَلى یَدَیْهِ، وَیُظْهِرُ الاِسْلامَ وَلا یُخْلِفُ وَعْدَهُ، وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ»؛[9]

«واى بر این امّت از پادشاهان ستمگر! مردم را مى‌كشند و اطاعت‌كنندگان پروردگار را مى‌ترسانند، مگر كسى را كه فرمان‌برى و اطاعت از آنان را اظهار كند. پس انسان باایمان و پرهیزكار باید با زبانش با آنان بسازد؛ امّا در قلب و دلش از آنان بگریزد. پس اگر خداى بزرگ بخواهد اسلام را عزیز گرداند، هر ستمگر عنادپیشه‌اى را درهم خواهد شكست و او بر آنچه بخواهد تواناست و مى‌تواند امّت را بعد از تباهى اصلاح فرماید ـ و حالشان را نیكو

 

گرداند ـ اى حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان یك روز را آن‌چنان طولانى خواهد كرد كه مردى از اهل‌بیت من به حكومت رسد، به دست او پیشامدهایى عجیب به وقوع مى‌پیوندد و خداوند ـ به دست او ـ  اسلام را پیروز مى‌كند و در وعده‌هایش خلاف نمى‌كند و او محاسبه‌گرى سریع است».

10ـ حسن بن سفیان و ابونعیم از ابوهریره نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ لَیْلَةٌ، لَیَمْلِكَ فِیها رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»؛[10]

«اگر از عمر دنیا جز یك شب باقى نمانده باشد، خداوند در همان یك شب، مردى از اهل‌بیت مرا به حكومت خواهد رسانید».

11ـ رویانى در كتاب مسند خویش و ابونعیم از حذیفه نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی، لَوْنُهُ لَوْنٌ عَرَبِیٌّ، وَجِسْمُهُ
 
جِسْم اِسْرائِیلِیّ، عَلى خَدِّهِ الاَیْمَنِ خالٌ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ، یَمْلأُ الاَرْضَ عَدْلا كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، یُرْضِى فِی خِلافَتِهِ أَهْلُ الأَرْضِ وَأَهْلُ السَّماءِ وَالطَّیْرُ فِی الْجَوِّ»؛[11]

«مهدى(ع) مردى از فرزندان من است، رنگ رخساره‌اش، رنگ عرب‌ها و اندامش، اندام اسرائیلى‌هاست،[12] بر گونه راستش خالى هست كه مانند ستاره‌اى درخشان است. زمین را از عدالت پر مى‌سازد چنان‌كه از ستم و حقّ‌كشى پر شده باشد. در زمان خلافت و رهبرى او، زمینیان و آسمانیان و پرندگان فضا راضى و خشنود خواهند بود».

12ـ ابونعیم از امام‌حسین(ع) روایت كرده است كه همانا پیامبر (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمودند:

«یا بُنَیَّةُ! الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِكِ»؛[13]

«اى دختر من! مهدى از فرزندان توست».

 

13ـ ابن‌عساكر از امام‌حسین(ع) روایت كرده است كه همانا پیامبر (ص) فرمود:

«اِبْشِرِی یا فاطِمَةُ! الْمَهْدِیُّ مِنْكِ»؛[14]

«اى فاطمه! تو را بشارت باد كه مهدى(ع) از نسل تو است».

14ـ طبرانى در كتاب المعجم‌الكبیر و ابونعیم از هلال ـ یا هلالى ـ نقل كرده‌اند كه پیامبر (ص) به فاطمه(س) فرمود:

«وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مِنْهُما ـ یَعْنِی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ ـ مَهْدِیُ هذِهِ الأُمَّةِ. إِذا صارَتْ الدُّنْیا هَرَجاً وَمَرَجاً، وَتَظاهَرَتْ الْفِتَنُ وَتَقَطَّعَتْ السُّبُلُ، وَأَغارَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض، فَلا كَبِیرٌ یَرْحَمُ صَغِیراً وَلا صَغِیرٌ یُوَقِّرُ كَبِیراً، فیَبْعَثُ اللهُ ـ عزوجل ـ عِنْدَ ذلِكَ مِنْهُما مَنْ یَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلالَةِ وَقُلُوباً (غُلْفاً) غَفَلا؛ یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخَرِ الزَّمانِ، كَما قُمْتُ بِهِ فِی أَوَّلِ الزَّمانِ، وَیَمْلَاُ الدُّنْیا عَدْلا كَما مُلِئَتْ جَوْراً»؛[15]

«سوگند به آن كه مرا به حقیقت مبعوث گردانید!

 

مهدى این امّت از نسل این دو نفر است ـ اشاره به حسن و حسین علیهم‌السلام ـ زمانى كه دنیا آشفته گردد و فتنه‌ها ظاهر شوند و راه‌ها كوتاه گردند و برخى مردم بر برخى دیگر هجوم آورند كه نه بزرگسالان به خردسالان رحم كنند و نه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند، در آن زمان خداوند از نسل این دو، كسى را برمى‌انگیزد كه حصارهاى گمراهى را مى‌گشاید و دل‌هاى غفلت‌زده را بیدار مى‌كند و در آخرالزمان دین را به‌پا مى‌دارد، چنان‌كه من در ابتدا آن را به‌پا داشتم و دنیا را از عدالت پر مى‌سازد چنان‌كه از ستم پر شده باشد».

15ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از على(ع) و عایشه از پیامبر (ص) نقل كرده است كه فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی، یُقاتِلُ عَلى سُنَّتِی كَما قاتَلْتُ أَنَا عَلَى الْوَحْیِ»؛[16]

«مهدى مردى از خاندان من است، او برطبق سنّت

 

من ـ با مخالفین ـ مى‌جنگد چنان‌كه من برطبق وحى الهى مى‌جنگیدم».

16ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از على(ع) نقل كرده است كه فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنّا مِنْ وُلْدِ فاطِمَة»؛[17]

«مهدى(ع) مردى از ـ نسل ـ ما از فرزندان فاطمه(س) است».

17ـ طبرانى از عوف بن مالك نقل كرده است كه پیامبر (ص) فرمود:

«یَجِیءُ فِتْنَةٌ غَبْراءُ مُظْلَمَةٌ، تَتْبَعُ الْفِتَنُ بَعْضُها بَعْضاً حَتّى یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ الْمَهْدِیُّ؛ فَإِنْ أَدْرَكْتَهُ فَاتَّبِعْهُ وَكُنْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ»؛[18]

«فتنه‌اى سخت تیره و تاریك فرا مى‌رسد، فتنه‌ها پشت‌سر هم ـ بر مردم ـ وارد مى‌شوند، تا اینكه مردى از اهل‌بیت من قیام كند كه مهدى خوانده مى‌شود. اگر او را دریافتى پیرو او باش تا از هدایت‌یافتگان باشى».

18ـ دانى از حكم بن عُیینه نقل كرده است كه گفت: به محمّد بن

 

على عرضه داشتم: شنیدم كه از نسل شما مردى ظهور مى‌كند كه در این امّت عدالت را برپا مى‌دارد، فرمود:

«إِنّا نَرْجُو ما یَرْجُو النّاسُ، وَإِنّا نَرْجُو لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْیَوْمَ حَتّى یَكُونَ ما تَرْجُوهُ هذِهِ الاُمَّةُ، وَقَبْلَ ذلِكَ فِتَنٌ شَرٌّ؛ فِتْنَةٌ یُمْسِی الرَّجُلُ مُؤْمِناً وَیُصْبِحُ كافِراً، وَیُصْبِحُ مُؤْمِناً وَیُمْسِی كافِراً، فَمَنْ أَدْرَكَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَلْیَتَّقِ اللهَ وَلْیَكُنْ مِنْ أحلاس بَیْتِهِ»؛[19]

«همانا ما به همان چیزى كه مردم امید دارند، امید بسته‌ایم و امیدواریم كه اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان یك روز را آن‌چنان طولانى كند كه آنچه را این امّت به آن امید بسته‌اند، تحقق پذیرد و قبل از آن بدترین فتنه‌ها پدید مى‌آید، چنان‌كه شخصى از برخى مردم، در شب مؤمن است و صبح كه مى‌شود كافر شده است، یا در صبح مؤمن است و شب كه مى‌رسد كافر گردیده است، پس اگر كسى از شما به چنین فتنه‌اى

 

گرفتار شد، باید تقواى الهى پیشه كند و باید كناره‌گزینى و خانه‌نشینى اختیار كند».

19ـ امام ابوعبدالله نعیم بن حماد در كتاب الفتن از عمار بن یاسر نقل كرده است:

«إِذا قُتِلَت النَّفْسُ الزَّكِیَّةُ، وَأَخُوهُ یَقْتُلُ بِمَكَّةَ ضَیْعَةً، نادى مُناد مِنَ السَّماءِ: إنَّ أَمِیرَكُمْ فُلانٌ وَذلِكَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلأُ الأرْضَ حَقّاً وَعَدْلا»؛[20]

«زمانى كه نفس زكیه كشته شود و برادرش در مكّه به نبردى شدید پردازد، ندا دهنده‌اى از آسمان ندا دهد كه امیر و فرمانرواى شما فلانى است و او همان مهدى است؛ كسى كه زمین را از حقیقت و عدالت آكنده سازد».

20ـ طبرانى در كتاب المعجم‌الاوسط از طلحة بن عبیدالله، از پیامبر (ص) روایت كرده است:

«سَتَكُونُ فِتْنَةٌ لا یَهْدَأُ مِنْها جانِبٌ إِلاّ جاشَ مِنْها جانِبٌ، حَتّى یُنادِیَ مُناد مِنَ السَّمآءِ: إنَّ أَمِیرَكُمْ فُلانٌ»؛[21]

 

«فتنه‌اى خواهد بود، هنوز طرفى از این فتنه آرام نگرفته كه طرف دیگرى بر مى‌شورد ـ قسمتى از آن آرامش نیابد مگر آنكه قسمتى دیگر از آن برمى‌آشوبد ـ تا آنكه ندادهنده‌اى از آسمان ندا در مى‌دهد: همانا امیر و فرمانرواى شما فلانى است».

21ـ ابونعیم و خطیب در كتاب تلخیص‌المتشابه از ابن‌عمر نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ وَعَلى رَأْسِهِ مَلَكٌ یُنادِی: إِنَّ هذا مَهْدِیٌّ فَاتَّبِعُوهُ»؛[22]

«مهدى قیام مى‌كند درحالى‌كه بالاى سر او فرشته‌اى ندا مى‌دهد: این مهدى است از او پیروى كنید».

22ـ ابونعیم از على(ع) روایت كرده كه فرمود:

«إِذا نادى مُناد مِنَ السَّماءِ: إِنَّ الْحَقَّ فِی آلِ مُحَمَّد، فَعِنْدَ ذلِكَ یَظْهَرُ الْمَهْدِیُّ عَلى أَفْواهِ النّاسِ وَیَشْرَبُونَ حُبَّهُ، وَلا یَكُونُ لَهُمْ ذِكْرٌ غَیْرَهُ»؛[23]

 

«زمانى كه ندادهنده‌اى از آسمان ندا مى‌دهد كه: حقّ در خاندان محمّد (ص) است. در آن هنگام نام مهدى بر زبان‌هاى مردم آشكار مى‌گردد و محبّت او را به دل مى‌گیرند و از غیر او یاد نمى‌كنند».

23ـ نیز او ـ نعیم بن حماد ـ از شهر بن حوشب نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«فِی الْمُحَرَّمِ یُنادِی مُناد مِنَ السَّمآءِ: أَلا إِنَّ صَفْوَةَ اللهِ [مِنْ خَلْقِهِ] فُلانٌ فَاسْمَعُوا لَهُ، أَطِیعُوهُ فِی سَنَةِ الصَّوْتِ الْمُعْمَعَةِ»؛[24]

«در ماه محرم، نداكننده‌اى از آسمان ندا مى‌دهد: آگاه باشید كه برگزیده خدا ـ از میان خلایق ـ فلانى است، پس فرمانش را گوش كنید و از او اطاعت كنید در سالى كه جنگ‌ها و فتنه‌ها فراوان است و سالِ صداى آسمانى است».

24ـ از امیرالمؤمنین على بن ابى‌طالب(ع) نقل شده است كه فرمود:

«تُخْتَلَفُ ثَلاثُ رایات: رایَةٌ بِالْمَغْرِبِ وَرایَةٌ بِالْجَزِیرَةِ

 

وَرایَةٌ بِالشّامِ؛ تَدُومُ الْفِتْنَةُ بَیْنَهُمْ سَنَةً. ثُمَّ ذَكَرَ خُرُوجَ السُّفْیانِیِّ وَما یَفْعَلُهُ مِنَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ. ثُمَّ ذَكَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیِّ وَمُبایَعَةَ النّاسِ لَهُ بَیْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقامِ. قالَ: یَسِیرُ بِالْجُیُوشِ حَتّى یَسِیرَ بِوادِى الْقُرى فِی هُدُوء وَرِفْق، وَیَلْحَقُهُ هُناكَ ابْنُ عَمِّهِ الْحَسَنِیُّ فِی اثْنَی عَشَرَ أَلْفِ فارِس، فَیَقُولُ لَهُ: یَابْنَ عَمِّ! أَنَا أَحَقُّ بِهذَا الْجَیْشِ مِنْكَ، أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ وَأَنَا الْمَهْدِیُّ. فَیَقُولُ لَهُ الْمَهْدِیُّ: بَلْ أَنَا الْمَهْدِیُّ. فَیَقُولُ لَهُ الْحَسَنِیُّ: هَلْ لَكَ مِنْ آیَة فَأُبایِعَكَ؟ فَیُومِئُ الْمَهْدِیُّ إِلَى الطَّیْرِ فَیَسْقُطُ عَلى یَدَیْهِ، وَیَغْرِسُ قُضَیْباً فِی بُقْعَة مِنَ الأَرْضِ فَیُخْضَرُ وَیُورَقُ، فَیَقُولُ لَهُ الْحَسَنِیُّ: یَابَنْ عَمِّی هِیَ لَكَ»؛[25]

«سه پرچم به مخالفت با یكدیگر برافراشته شود؛ پرچمى در مغرب و پرچمى در جزیره (عربستان) و پرچمى در شام، و فتنه و جنگ بین آنها یك سال طول مى‌كشد ـ سپس از قیام سفیانى و ظلم و ستمى كه بر مردم روا مى‌دارد، یاد كرد و پس از آن از ظهور

 

و قیام حضرت مهدى(ع) و بیعت كردن مردم با او در بین ركن و مقام یاد نمود ـ و فرمود: لشكریان خویش را حركت مى‌دهد تا در كمال آرامش و مدارا به وادى‌القرى مى‌رسند. در آنجا پسرعمویش[26] سیّد حسنى همراه با دوازده هزار سوار به او مى‌رسد و به او مى‌گوید: اى پسرعمو! من به فرماندهى این لشكر سزاوارتر از تو هستم؛ زیرا من فرزند امام‌حسن(ع) هستم و مهدى من هستم. حضرت مهدى(ع) به او مى‌فرماید: بلكه من مهدى هستم. حسنى مى‌گوید: آیا تو را نشانه و معجزه‌اى هست تا با تو بیعت كنم؟ پس حضرت مهدى(ع) به پرنده‌اى اشاره مى‌نماید و پرنده در دست‌هایش قرار مى‌گیرد و نِى خشكى را مى‌گیرد و در زمین مى‌كارد ـ بلافاصله ـ سبز مى‌شود و برگ مى‌دهد. آن زمان «سید حسنى» به او عرض مى‌كند: اى پسر عموى من! این مقام سزاوار توست».

 

25ـ نعیم و ابونعیم از ابوسعید نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«یَكُونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ وَظُهُور مِنَ الْفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ الْمَهْدِیُّ، یَكُونُ عَطاؤُهُ حَثِیّاً»؛[27]

«هنگامى كه آخرالزمان شود ـ و یأس و ناامیدى رخ نماید ـ و فتنه‌ها ظاهر شود، مردى خواهد بود كه مهدى نامیده مى‌شود و بخشش و عطایایش ریزان و سرشار است».

26ـ ابونعیم از عبدالرحمن بن عوف نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«[یَكُونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ] لَیَبْعَثَنَّ اللهُ مِنْ عِتْرَتِی رَجُلا أَفْرَقَ الثَّنایا أَجْلَى الْجَبْهَةِ یَمْلأُ الأَرْضَ عَدْلا، و یَفِیضُ الْمالَ فَیْضاً»؛[28]

«هنگامى كه آخرالزمان شود ـ یأس و ناامیدى و قحطى رخ نماید ـ به تحقیق خداوند مردى از خاندان مرا برخواهدانگیخت، دندان‌هاى پیشینش فاصله‌دار و

 

جبینش گشاده است. زمین را از عدالت پر مى‌سازد و مال فراوان مى‌بخشد».

27ـ احمد و مسلم از ابوسعید و جابر، از رسول خدا (ص) روایت كرده‌اند كه آن حضرت فرمود:

«یَــكُـونُ فِـی آخِــرِ الــــزَّمـــانِ خَلِـیفَةٌ یُــقَــسِّــــمُ الْـمــالَ وَلا یَـعُدُّهُ»؛[29]

«در آخرالزمان خلیفه‌اى خواهد بود كه مال را بدون اینكه بشمارد، تقسیم مى‌كند».

28ـ حذیفة‌ بن‌ یمان از پیامبر (ص) روایت كرده كه آن حضرت ـ درباره قضیه حضرت مهدى(ع) و بیعت كردن مردم با او در بین ركن و مقامِ خانه كعبه و خروج او به‌سوى شام ـ فرمود:

«وَجَبْرَئِیلُ عَلى مَقْدِمَتِهِ، وَمِیكائِیلُ عَلى ساقَتِهِ، یَفْرَحُ بِهِ أَهْلُ السَّمآءِ وَالأَرْضِ وَالطَّیْرُ وَالْوَحْشُ وَالْحِیتانُ فِی الْبَحْرِ»؛[30]

«و جبرئیل در رأس پیشاهنگان لشكر و میكائیل در

 

رأس دنباله‌داران لشكر او قرار دارند، آسمانیان و زمینیان و پرندگان و حیوانات وحشى و ماهیان دریا، همگى به ظهور او شاد مى‌شوند».

این روایت را ابوعمر و عثمان بن سعید مقرى نیز در كتاب «سنن» خود نقل كرده‌اند.

29ـ احمد و باوردى در كتاب المعرفة و ابونعیم از ابوسعید نقل كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«بُشْراكُمْ بِالْمَهْدِیِّ! رَجُلٌ مِنْ قُرَیْش مِنْ أُمَّتِی عَلَى اخْتِلاف مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ، فَیَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، وَیَرْضى عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَساكِنُ الأَرْضِ، وَیُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً بِالسَّوِیَّةِ بَیْنَ النّاسِ وَیَمْلأُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّد غنىً، وَیَسَعُهُمْ عَدْلَهُ حَتّى إِنَّهُ یَأْمُرُ مُنادِیاً فَیُنادِی: مَنْ لَهُ حاجَةٌ؟ فَما یَأْتِیهِ أَحَدٌ إِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ، یَأْتِیهِ یَسْأَلُهُ فَیَقُولُ: اِئْتِ السّادِنَ یُعْطِیكَ. فَیَأْتِیهِ فَیَقُولُ: أَنَا رَسُولُ الْمَهْدِیِّ إِلَیْكَ لَتُعْطِیَنِی مالاً، فَیَقُولُ: اِحْثِ! فَیَحْثِی، فَلا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ. فَیَلْقى حَتّى یَكُونَ
 
قَدْرَ ما یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ فَیَخْرُجُ بِهِ وَیَنْدِمُ، فَیَقُولُ: أَنَا كُنْتُ أَجْشَعُ أُمَّةِ مُحَمَّد نَفْساً، كُلُّهُمْ دَعى إِلى هذَا الْمالِ فَتَرَكَهُ غَیْری، فَیَرُدَّهُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ: إِنّا لا نَقْبَلُ شَیْئاً أَعْطَیْناهُ، فَیَلْبَثُ فِی ذلِكَ سِتّاً أَوْ سَبْعاً أَوْ تِسْعَ سِنِینَ، وَلا خَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»؛[31]

«شما را به مهدى بشارت باد! مردى از قریش از بین امّت من، در زمانى كه مردم باهم به مخالفت و ستیز برمى‌خیزند و زلزله‌ها روى مى‌دهد، او زمین را از عدالت و برابرى پر مى‌سازد چنان‌كه از ظلم و جور پر شده باشد. آسمانیان و ساكنان زمین از او راضى و خشنود مى‌شوند. او مال را به درستى و برابرى بین مردم تقسیم مى‌كند و دل‌هاى امّت محمّد (ص) را از بى‌نیازى مى‌آكند و عدالت او همگان را شامل مى‌شود، تا آنجا كه فرمان مى‌دهد منادى ندا در دهد: كیست كه نیازى داشته باشد؟ پس هیچ‌كس جز یك مرد به نزد او نمى‌آید. آن

 

مرد نزد او مى‌آید و درخواست مى‌كند، مى‌فرماید: به نزد نگهبان پرده‌دار برو، به تو ]نیازت را[ مى‌دهد. به نزد او مى‌رود و مى‌گوید: من فرستاده مهدى هستم، نزدت آمده‌ام كه مالى به من عطا كنى. پس مى‌گوید: بریز و آن‌قدر از مال به دامنش مى‌ریزد كه نمى‌تواند آن را حمل كند. پس مال را بیرون مى‌برد، درحالى‌كه پشیمان است و با خود مى‌گوید: من طمع‌كارترین و حریص‌ترین فرد از امّت محمّد (ص) بودم، همه آنان به این مال فراخوانده شدند؛ امّا جز من كسى آن را قبول نكرد. پس بازمى‌گردد و پول‌ها را به نگهبان پس مى‌دهد. او مى‌گوید: ما چیزى را كه به كسى بخشیدیم، بازپس نمى‌گیریم. پس آن حضرت، در چنان حكومتى شش یا هفت یا نه سال درنگ مى‌كند و بعد از او، خیرى در زندگانى نیست».

30ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از عبدالله از ابوسعید، از پیامبر (ص) روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:

 

«اَلْمَهْدِیُّ مِنّا، أَجْلَى الْجبْهَةِ أَقْنَى الأَنْفِ»؛[32]

«مهدى از نسل ماست، گشاده‌پیشانى است و وسط بینى او قدرى برآمده است».

31ـ نعیم بن حمّاد از ابوسعید خدرى نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«سَـــتَكُـــونُ بَـــعْدِی فِـــتَنٌ؛ مِـــنْها فِتْنـــَةُ الأَحْـــلاسِ یَـــكُونُ فِـــیها حَـــرْبٌ وَهَـــرْبٌ، ثُـــمَّ بَعْدَهـــا فِـــتْنَةٌ أَشَـــدُّ مِـــنْها، ثُمَّ تَـــكُـــونُ فِتْنَـــةٌ، كُلَّمـــا قِیـــلَ: انْقَـــطَعَتْ تَمـــادَتْ حَـــتّى لا یَـــبْقى بَیْتٌ إِلاّ دَخَـــلَتْهُ، وَلا مُسْـــلِمٌ إِلاّ مَـــلَّتْهُ حَـــتّـــى یَـــخْرُجَ رَجُـــلٌ مِـــنْ عِـــتْرَتِـــی»؛[33]

«پس از من فتنه‌هایى رخ خـواهد داد؛ یـكى از آن فتنه‌ها، فتنه تنگدسـتى و بـیـچارگى و خانه‌نـشینـى خواهد بود. در آن فـتنه، جنگ‌ها و گریزها به وقـوع مى‌پیوندند، و بـعد از آن فتنه‌اى سخت‌تر و پـس از آن فتنه‌اى دیگر خواهـد بود.

 

هرچه گفته مى‌شود: دیگر فتنه به پایان رسیـد، گسترش بیشتر مى‌یـابد، تـا جایى كه هیچ خانه‌اى نمـى‌ماند مگر آنكه فتنه‌اى آن را دربرمى‌گیرد، و هیـچ مسلمانى نیست مگر آنكه فتـنـه‌ها او را دل‌زده و دل‌تـنـگ ساخته باشد، تا اینكه مـردى از خـاندان من قیام كند».

32ـ نعیم از على(ع) روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«لا یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ حَتّى یُقْتَلَ ثُلْثٌ، وَیَمُوتَ ثُلْثٌ، وَیَبْقى ثُلْثٌ»؛[34]

«مهدى قیام نخواهد كرد تا زمانى كه یك‌سوم مردم كشته شوند، یك‌سوم دیگر بمیرند و ـ تنها ـ یك‌سوم آنها باقى بمانند».

33ـ ابن ابى‌شیبه نقل كرده است كه گفت: فلانى ـ مردى از اصحاب پیامبر (ص) ـ برایم روایت كرد كه:

«[إِنَّ] الْمَهْدِیَّ لا یَخْرُجُ حَتّى تَقْتُلَ النَّفْس الزَّكِیَّة، فَإِذا قُتِلَتْ النَّفْسُ الزَّكِیَّةُ غَضِبَ عَلَیْهِمْ مَنْ
 
فِی السَّماءِ وَمَنْ فِی الاَرْضِ؛ فَأَتَى النّاسُ، فَزَفُّوهُ كَما تَزِفُّ الْعَرُوسُ إِلى زَوْجها لَیْلَةَ عُرْسِها، وَهُوَ یَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا، وَتَخْرُجُ الاَرْضُ نَباتَها وَتَمْطِرُ السَّماءُ مَطَرَها وَتَنْعُمُ أُمَّتِی فِی وِلایَتِهِ نِعْمَةً لَمْ تَنْعُمْها قَطُّ»؛[35]

«همانا مهدى(ع) قیام نخواهد كرد تا آن زمان كه نفس زكیّه كشته شود. وقتى نفس زكیّه كشته شد، هركس در آسمان و هركس در زمین است، بر كشندگان او خشمگین مى‌شوند، پس مردم مى‌آیند و شادمانه گرداگردش مى‌چرخند چنان‌كه در شب عروسى شادمانه گرد عروس مى‌چرخند. و مهدى(ع) زمین را از عدل و داد پر مى‌كند و زمین گیاهانش را می‌رویاند و آسمان بارانش را سرازیر می‌گرداند و امت من در زمان ولایت و حكومت او از چنان نعمتى برخوردار مى‌شوند كه هرگز در گذشته از آن بهره مند نبوده‌اند».

34ـ ابوعمرو دانى در كتاب «سنن» خویش از حذیفه نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

 

«یَلْتَفِتُ الْمَهْدِیُّ وَقَدْ نَزَلَ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ كَأَنَّما یَقْطُرُ مِنْ شَعْرِهِ الْماءُ. فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ: تَقَدَّمْ! صَلِّ بِالنّاسِ! فَیَقُولُ عِیسى: إِنَّما أُقِیمَت الصَّلاةُ لَكَ، فَیُصَلِّی خَلْفَ رَجُل مِنْ وُلْدِی»؛[36]

«مهدى(ع) متوجّه مى‌شود كه عیسى بن مریم نازل شده است و چنان است كه گویا از موهایش آب مى‌چكد. مهدى(ع) به او مى‌فرماید: بفرما، پیش برو و با این مردم نماز بگزار. عیسى می‌گوید: این نماز براى اقتداىِ به تو به‌پا داشته شده. پس پشت‌سر مهدى(ع) كه مردى از فرزندان من است، نماز مى‌خواند».

35ـ طبرانى در كتاب المعجم‌الاوسط و حاكم از امّ‌سلمه روایت كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«یُـــبـــایِـــعُ الرَّجُـــلُ بَـــیْـــنَ الـــرُّكْـــنِ وَالْـــمَـــقـــامِ عِـــدَّةَ أَهْـــلِ بَـــدْر، فَـــیَـــأْتِـــیـــهِ عَـــصـــائِبُ أَهْـــلِ الْـــعِـــراقِ وَأَبْـــدال أَهْـــلِ الـــشّـــامِ، فَـــیَـــغْـــزُوهُ جَـــیْـــشٌ مِـــنْ
 
أَهْـــلِ الشّـــامِ حَـــتَّـــى انْـــتَـــهَـــوْا بِـــالْـــبَـــیْـــداءِ خَـــسِـــفَ بِـــهِـــمْ»؛[37]

«عده‌اى به تعداد لشكریان بدر با آن مرد ـ مهدى(ع) ـ بین ركن و مقام كعبه بیعت مى‌كنند، پس جمعى از بزرگان اهل عراق و صالحین اهل شام به یارى او مى‌آیند. پس لشكرى از اهل شام با او و یارانش مى‌جنگند، تا به منطقه‌اى به نام بیداء مى‌رسند، زمین آنان را (لشكر شام) را در خود فرو مى‌برد».

36ـ نعیم بن حماد از محمّد بن حنفیه نقل كرده است كه گفت: نزد على(ع) بودیم، پس مردى از او درباره مهدى(ع) سؤال كرد، آن حضرت فرمود: هیهات، هیهات! سپس با دستش نُه عدد شمرد[38] و بعد فرمود:

«ذلِكَ یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ، إِذا قِیــــلَ لِــــلرَّجُــــلِ: اللهَ اللهَ! قُتِلَ؛ فَیَجْمَعُ اللهُ لَهُ قَوْماً قَزَعاً كَقــــَزَعِ
 
السَّــــحابِ یُؤَلِّفُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، لا یَسْتَوْحِشُــــونَ عَلــــى أَحَد، وَلا یَفْرَحُونَ بِأَحَد، دَخَلَ فِیهِمْ عَــــلى عِــــدَّةِ أَصْحابِ بَدْر، لَمْ یَــــسْبــــِقْــــهُمْ الاَوَّلُــــونَ وَلا یُــــدْرِكْهُمْ الآخِرُونَ، وَعَلى عَــــدَدِ أَصْحابِ طالُوتَ الَّــــذِیــــنَ جــــاوَزُوا النَّهْــــرَ مَــــعَــــهُ»؛[39]

«او در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و در زمانى كه درباره‌اش گفته شود: خدا را! خدا را! كه او كشته شده است،[40] پس خداوند براى او از جاى‌جاى زمین گروهى را كه همچون قطعه‌هاى ابر پراكنده‌اند، گرد هم مى‌آورد و بین دل‌هایشان الفت و پیوند ایجاد مى‌كند، به‌گونه‌اى كه از هیچ‌كس نمى‌هراسند و به هیچ‌كس شادمان نمى‌شوند. به تعداد اصحاب بَدر در این گروه وارد مى‌شوند، كسانى كه پیشینیان بر آنان سبقت

 

نگرفته و پسینیان توفیق درك و وصول به آنان را نمى‌یابند و آنان به تعداد اصحاب طالوت‌اند كه با او از نهر گذشتند».

37ـ ابن‌ماجه و طبرانى از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدى نقل كرده‌اند، كه گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:

«یَخْـــرُجُ نـــاسٌ مِـــنَ الْمَـــشْرِقِ، فَـــیُوَطِّئُـــونَ لِـــلْمَـــهْدِیِّ سُـــلْـــطانَـــهُ»؛[41]

«مردمى از مشرق زمین قیام مى‌نمایند و براى سلطنت و حكومت حضرت مهدى(ع) زمینه سازى مى‌كنند».

38ـ ابوغنم كوفى در كتاب الفتن از على ‌بن ‌ابى‌طالب(ع) روایت كرده است كه آن بزرگوار فرمود:

«وَیْـــحاً لِـــلـــطّالِقـــانِ! فَـــإِنَّ للهِ بِـــهـــا كُـــنُـــوزاً لَـــیْـــسَـــتْ مِـــنْ ذَهَـــب وَلا فِـــضَّة؛ وَلكِـــنْ بِـــهـــا رِجالٌ عَـــرَفُـــوا اللهَ حَـــقَّ مَـــعْـــرِفَتِـــهِ، وَهُـــمْ أَنْـــصـــارُ الْـــمَـــهْـــدِیِّ فِـــی آخِـــرِ الـــزَّمـــانِ»؛[42]

 

«آه از طالقان ـ رحمت باد بر طالقان! ـ خدا را در آن شهر گنجینه‌هایى است كه از طلا و نقره نیستند؛ بلكه در آن مردانى هستند كه خدا را به حقیقت معرفت شناخته‌اند و آنان در آخرالزمان، یاوران مهدى(ع) خواهند بود».

39ـ ابونعیم از ابوسعید نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

«مِنَّا الَّذِی یُصَلِّی عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ»؛[43]

«از نسل ماست آن كسى كه عیسى بن مریم پشت‌سر او نماز مى‌خواند».

40ـ ابوبكر اسكافى، در كتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:

«مَنْ كَذَّبَ بِالدَّجّالِ فَقَدْ كَفَرَ، وَمَنْ كَذَّبَ بِالْمَهْدِیِّ فَقَدْ كَفَرَ»؛[44]

«كسى كه دجّال را تكذیب كند كافر شده، و كسى كه مهدى(ع) را تكذیب كند كافر شده است».

 

خداى تعالى را سپاس مى‌گویم كه مرا به نقل این چهل حدیث از بین روایات واردشده درباره حضرت مهدى(ع) شرافت و توفیق بخشید.

دراین‌باره، هركس خواستار احادیثى بیشتر و بحثى گسترده‌تر است، مى‌تواند در كتاب‌هاى «مسانید» و «جوامع» و كتاب‌هاى مبسوطى چون بحارالانوار مجلسی و العوالم بحرانی اصفهانی و كمال‌الدین شیخ صدوق و الغیبة شیخ طوسى و كفایة‌الاثر خزاز قمی و كتاب ما منتخب‌الاثر فی الامام الثانی‌عشر(ع) به ‌بررسى و تحقیق بپردازد. الحمد لله رب العالمین

                                              12 رجب‌الخیر 1401ق.

                                                      قم مقدسه

       لطف‌الله صافى گلپایگانى

 

[1]. متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 1.
[2]. متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 2.
[3]. متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 3.
[4]. متقی هندی، البرهان، ص90، باب 2، حدیث 5.
[5]. متقی هندی، البرهان، ص 91، باب 2، حدیث 7.
[6]. متقی هندی، البرهان، ص91، باب 2، حدیث 8.
[7]. متقی هندی، البرهان، ص91 ـ 92، باب 2، حدیث 10.
[8]. متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 11.
[9]. متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 12.
[10]. متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 13.
[11]. متقی هندی، البرهان، ص93 ـ 94، باب 2، حدیث 16.
[12]. یعنى از نظر جثّه و طول قامت مثل آنهاست.
[13]. متقی هندی، البرهان، ص94، باب 2، حدیث 17.
[14]. متقی هندی، البرهان، ص94، باب 2، حدیث 17.
[15]. متقی هندی، البرهان، ص94 ـ 95، باب 2، حدیث 19.
[16]. متقی هندی، البرهان، ص 95، باب 2، حدیث 21.
[17]. متقی هندی، البرهان، ص 95، باب 2، حدیث 23.
[18]. متقی هندی، البرهان، ص 103، باب 4، فصل 1، حدیث 2.
[19]. متقی هندی، البرهان، ص104، باب 4، فصل 1، حدیث 7.
[20]. متقی هندی، البرهان، ص112، باب 4، فصل 1، حدیث 7.
[21]. متقی هندی، البرهان، ص71، باب 1، حدیث 1.
[22]. متقی هندی، البرهان، ص72، باب 1، حدیث 2.
[23]. متقی هندی، البرهان، ص73، باب 1، حدیث 4.
[24]. متقی هندی، البرهان، ص75، باب 1، حدیث 9.
[25]. متقی هندی، البرهان، ص 76 ـ 77، باب 1، حدیث 15.
[26]. از اینكه در این روایت، چند مورد تصریح شده است كه سیّد حسنى ـ كه از نسل امام‌حسن(ع) است ـ حضرت مهدى(ع) را به‌عنوان پسرعمو خطاب مى‌كند، مى‌توان استفاده كرد كه: قائم آل محمّد (ص) از نسل امام‌حسین(ع) مى‌باشد، چنان‌كه عقیده همه علماى شیعه و بسیارى از بزرگان اهل‌سنّت است، و در كتاب‌هاى مختلف ازجمله منتخب‌الاثر مجموعه‌اى از روایات اهل‌سنّت و تشیّع دراین‌باره نقل شده است.
[27]. متقی هندی، البرهان، ص84، باب 1، حدیث 33.
[28]. متقی هندی، البرهان، ص84، باب 1، حدیث 32.
[29]. متقی هندی، البرهان، ص83، باب 1، حدیث 28.
[30]. متقی هندی، البرهان، ص77، باب 1، حدیث 16.
[31]. متقی هندی، البرهان، ص79 ـ 80، باب 1، حدیث 21.
[32]. متقی هندی، البرهان، ص 99، باب 3، حدیث 3.
[33]. متقی هندی، البرهان، ص 103، باب 4، حدیث 3.
[34]. متقی هندی، البرهان، ص111 ـ 112، باب 4، فصل 2، حدیث 4.
[35]. متقی هندی، البرهان، ص112، باب 4، فصل 2، حدیث 6.
[36]. متقی هندی، البرهان، ص160، باب 9، حدیث 9.
[37]. متقی هندی، البرهان، ص117، باب 4، فصل 2، حدیث 18.
[38]. این نُه بار باز و بسته كردن دست یا شمردن نُه عدد با دست «عقد بیده تسعاً» چه مفهومى دارد؟ دراین‌باره گفته شده است: حضرت على(ع) به این وسیله خواستند اشاره‌اى داشته باشند به اینكه تعداد امامان معصوم از نسل حسین(ع) نُه نفر است كه نهمین آنان مهدى(ع) است. ازاین‌رو، وقتى به نهمین شماره رسیدند، فرمودند: «ذلك یخرج فی آخرالزمان».
[39]. متقی هندی، البرهان، ص144، باب 6، حدیث 8.
[40]. عبارت متن كتاب این است: «الله الله قیل؛ یعنى خدا را! خدا را! گفته شده است»؛ لكن ظاهر این است كه عبارت صحیح به این‌گونه باشد: «الله الله قُتل؛ یعنى خدا را! خدا را! او كشته شده است». بااین‌همه در كشف‌الاستار به‌گونه‌اى دیگر آمده است: «اذا قال الرجل: الله تعالى قتل؛ یعنى مردى گوید كه خدا او را كشته است». و افزوده است كه: حافظ ابوعبدالله حاكم در كتاب مستدرك خود آن را نقل كرده و گفته است كه: این حدیث، بر مبناى بخارى و مسلم صحیح شمرده مى‌شود، اگرچه خود آن دو ذكرى از آن ندارند.
[41]. متقی هندی، البرهان، ص147، باب 7، حدیث 2.
[42]. متقی هندی، البرهان، ص150، باب 7، حدیث 14.
[43]. متقی هندی، البرهان، ص158، باب 9، حدیث 1.
[44]. متقی هندی، البرهان، ص170، باب 12، حدیث 2.
نويسنده: 
کليد واژه: