احمد و ابن ابىشیبه و ابنماجه و نعیم بن حمّاد در كتاب «الفتن»، از على(ع) نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند:
«مهدى(ع) از ما اهلبیت است، خداوند امر او را در یك شب اصلاح خواهد فرمود».
2ـ ابوداوود و ابنماجه و طبرانى و حاكم، از امّسلمه روایت كردهاند كه گفت: شنیدم رسول خدا (ص) مىفرماید:
«مهدى(ع) از سلاله من است، از فرزندان فاطمه(س)».
3ـ حاكم و ابنماجه و ابونعیم، از انس بن مالك روایت كردهاند كه وى گفت: شنیدم رسول خدا (ص) مىفرماید:
«ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستیم: من و حمزه و على و جعفر و حسن و حسین و مهدى».
4ـ ترمذى به طریق صحیح از ابوهریره نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانى مىكند كه مهدى(ع) در پى آید».
5ـ طبرانى در المعجمالاوسط ازطریق عمرو بن على روایتى را از على بن ابىطالب(ع) نقل كرده كه از پیامبر (ص) سؤال كرد:
«آیا مهدى از بین ماست یا از بین دیگران؟ یا رسولالله! حضرت در جواب فرمود: بلكه از ماست، خداوند همچنانكه به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد كرد. بهوسیله ماست كه مردم از شرك نجات مىیابند، بهوسیله ماست كه خداوند بین دلهاى مردم الفت و پیوند ایجاد مىكند بعد از عداوتی که بین آنهاست؛ همانطور که بین قلوب آنان الفت و پیوند برقرار ساخت، بعد از دشمنى حاصل از شرك، که بینشان جدایى انداخته بود».
6ـ نعیم بنحمّاد و ابونعیم از طریق مكحول از على بن ابىطالب(ع) روایت كردهاند كه فرمود:
«گفتم: اى رسول خدا! آیا مهدى(ع) از بین ما آل محمّد (ص) است یا از بین غیرما؟ فرمود: نه بلكه از بین ماست، خداوند دین را همچنان كه گشود، به وجود او ختم خواهد كرد، مردم بهوسیله ما از فتنه نجات مىیابند، چنانكه از شرك نجات یافتند و بهوسیله ماست كه خداوند بین دلهاى مردم الفت و پیوند ایجاد مىكند بعد از دشمنی حاصل از فتنه؛ همانطور که بعد از دشمنی بینشان، قلوبشان را به هم پیوند داد، و بهوسیله ماست كه مردم بعد از دشمنىِ برخاسته از فتنه، با یكدیگر برادر شدند؛ همانطور که بعد از دشمنی برخاسته از شرک با یکدیگر برادر شدند».
7ـ حارث بن ابىاسامه و ابونعیم از ابوسعید نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«بهدرستیکه زمین پر از ستم و دشمنى مىشود، سپس مردى از اهلبیت من قیام خواهد كرد تا زمین را از عدل و داد پر كند چنانكه پر از دشمنى و ستم شده باشد».
8ـ طبرانى در كتاب المعجمالكبیر و ابونعیم از ابنمسعود نقل كردهاند كه گفت: رسول الله (ص) فرمود:
«مردى از اهلبیت من قیام خواهد كرد، اسمش همانند اسم من و اخلاقش همانند اخلاق من است، او زمین را پر از عدل و داد كند، چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد».
9ـ ابونعیم از حذیفه نقل كرده است كه گفت: رسولالله (ص) فرمود:
«واى بر این امّت از پادشاهان ستمگر! مردم را مىكشند و اطاعتكنندگان پروردگار را مىترسانند، مگر كسى را كه فرمانبرى و اطاعت از آنان را اظهار كند. پس انسان باایمان و پرهیزكار باید با زبانش با آنان بسازد؛ امّا در قلب و دلش از آنان بگریزد. پس اگر خداى بزرگ بخواهد اسلام را عزیز گرداند، هر ستمگر عنادپیشهاى را درهم خواهد شكست و او بر آنچه بخواهد تواناست و مىتواند امّت را بعد از تباهى اصلاح فرماید ـ و حالشان را نیكو
گرداند ـ اى حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان یك روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از اهلبیت من به حكومت رسد، به دست او پیشامدهایى عجیب به وقوع مىپیوندد و خداوند ـ به دست او ـ اسلام را پیروز مىكند و در وعدههایش خلاف نمىكند و او محاسبهگرى سریع است».
10ـ حسن بن سفیان و ابونعیم از ابوهریره نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یك شب باقى نمانده باشد، خداوند در همان یك شب، مردى از اهلبیت مرا به حكومت خواهد رسانید».
11ـ رویانى در كتاب مسند خویش و ابونعیم از حذیفه نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«مهدى(ع) مردى از فرزندان من است، رنگ رخسارهاش، رنگ عربها و اندامش، اندام اسرائیلىهاست،[12] بر گونه راستش خالى هست كه مانند ستارهاى درخشان است. زمین را از عدالت پر مىسازد چنانكه از ستم و حقّكشى پر شده باشد. در زمان خلافت و رهبرى او، زمینیان و آسمانیان و پرندگان فضا راضى و خشنود خواهند بود».
12ـ ابونعیم از امامحسین(ع) روایت كرده است كه همانا پیامبر (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمودند:
«اى دختر من! مهدى از فرزندان توست».
13ـ ابنعساكر از امامحسین(ع) روایت كرده است كه همانا پیامبر (ص) فرمود:
«اى فاطمه! تو را بشارت باد كه مهدى(ع) از نسل تو است».
14ـ طبرانى در كتاب المعجمالكبیر و ابونعیم از هلال ـ یا هلالى ـ نقل كردهاند كه پیامبر (ص) به فاطمه(س) فرمود:
«سوگند به آن كه مرا به حقیقت مبعوث گردانید!
مهدى این امّت از نسل این دو نفر است ـ اشاره به حسن و حسین علیهمالسلام ـ زمانى كه دنیا آشفته گردد و فتنهها ظاهر شوند و راهها كوتاه گردند و برخى مردم بر برخى دیگر هجوم آورند كه نه بزرگسالان به خردسالان رحم كنند و نه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند، در آن زمان خداوند از نسل این دو، كسى را برمىانگیزد كه حصارهاى گمراهى را مىگشاید و دلهاى غفلتزده را بیدار مىكند و در آخرالزمان دین را بهپا مىدارد، چنانكه من در ابتدا آن را بهپا داشتم و دنیا را از عدالت پر مىسازد چنانكه از ستم پر شده باشد».
15ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از على(ع) و عایشه از پیامبر (ص) نقل كرده است كه فرمود:
«مهدى مردى از خاندان من است، او برطبق سنّت
من ـ با مخالفین ـ مىجنگد چنانكه من برطبق وحى الهى مىجنگیدم».
16ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از على(ع) نقل كرده است كه فرمود:
«مهدى(ع) مردى از ـ نسل ـ ما از فرزندان فاطمه(س) است».
17ـ طبرانى از عوف بن مالك نقل كرده است كه پیامبر (ص) فرمود:
«فتنهاى سخت تیره و تاریك فرا مىرسد، فتنهها پشتسر هم ـ بر مردم ـ وارد مىشوند، تا اینكه مردى از اهلبیت من قیام كند كه مهدى خوانده مىشود. اگر او را دریافتى پیرو او باش تا از هدایتیافتگان باشى».
18ـ دانى از حكم بن عُیینه نقل كرده است كه گفت: به محمّد بن
على عرضه داشتم: شنیدم كه از نسل شما مردى ظهور مىكند كه در این امّت عدالت را برپا مىدارد، فرمود:
«همانا ما به همان چیزى كه مردم امید دارند، امید بستهایم و امیدواریم كه اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان یك روز را آنچنان طولانى كند كه آنچه را این امّت به آن امید بستهاند، تحقق پذیرد و قبل از آن بدترین فتنهها پدید مىآید، چنانكه شخصى از برخى مردم، در شب مؤمن است و صبح كه مىشود كافر شده است، یا در صبح مؤمن است و شب كه مىرسد كافر گردیده است، پس اگر كسى از شما به چنین فتنهاى
گرفتار شد، باید تقواى الهى پیشه كند و باید كنارهگزینى و خانهنشینى اختیار كند».
19ـ امام ابوعبدالله نعیم بن حماد در كتاب الفتن از عمار بن یاسر نقل كرده است:
«زمانى كه نفس زكیه كشته شود و برادرش در مكّه به نبردى شدید پردازد، ندا دهندهاى از آسمان ندا دهد كه امیر و فرمانرواى شما فلانى است و او همان مهدى است؛ كسى كه زمین را از حقیقت و عدالت آكنده سازد».
20ـ طبرانى در كتاب المعجمالاوسط از طلحة بن عبیدالله، از پیامبر (ص) روایت كرده است:
«فتنهاى خواهد بود، هنوز طرفى از این فتنه آرام نگرفته كه طرف دیگرى بر مىشورد ـ قسمتى از آن آرامش نیابد مگر آنكه قسمتى دیگر از آن برمىآشوبد ـ تا آنكه ندادهندهاى از آسمان ندا در مىدهد: همانا امیر و فرمانرواى شما فلانى است».
21ـ ابونعیم و خطیب در كتاب تلخیصالمتشابه از ابنعمر نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«مهدى قیام مىكند درحالىكه بالاى سر او فرشتهاى ندا مىدهد: این مهدى است از او پیروى كنید».
22ـ ابونعیم از على(ع) روایت كرده كه فرمود:
«زمانى كه ندادهندهاى از آسمان ندا مىدهد كه: حقّ در خاندان محمّد (ص) است. در آن هنگام نام مهدى بر زبانهاى مردم آشكار مىگردد و محبّت او را به دل مىگیرند و از غیر او یاد نمىكنند».
23ـ نیز او ـ نعیم بن حماد ـ از شهر بن حوشب نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«در ماه محرم، نداكنندهاى از آسمان ندا مىدهد: آگاه باشید كه برگزیده خدا ـ از میان خلایق ـ فلانى است، پس فرمانش را گوش كنید و از او اطاعت كنید در سالى كه جنگها و فتنهها فراوان است و سالِ صداى آسمانى است».
24ـ از امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) نقل شده است كه فرمود:
«سه پرچم به مخالفت با یكدیگر برافراشته شود؛ پرچمى در مغرب و پرچمى در جزیره (عربستان) و پرچمى در شام، و فتنه و جنگ بین آنها یك سال طول مىكشد ـ سپس از قیام سفیانى و ظلم و ستمى كه بر مردم روا مىدارد، یاد كرد و پس از آن از ظهور
و قیام حضرت مهدى(ع) و بیعت كردن مردم با او در بین ركن و مقام یاد نمود ـ و فرمود: لشكریان خویش را حركت مىدهد تا در كمال آرامش و مدارا به وادىالقرى مىرسند. در آنجا پسرعمویش[26] سیّد حسنى همراه با دوازده هزار سوار به او مىرسد و به او مىگوید: اى پسرعمو! من به فرماندهى این لشكر سزاوارتر از تو هستم؛ زیرا من فرزند امامحسن(ع) هستم و مهدى من هستم. حضرت مهدى(ع) به او مىفرماید: بلكه من مهدى هستم. حسنى مىگوید: آیا تو را نشانه و معجزهاى هست تا با تو بیعت كنم؟ پس حضرت مهدى(ع) به پرندهاى اشاره مىنماید و پرنده در دستهایش قرار مىگیرد و نِى خشكى را مىگیرد و در زمین مىكارد ـ بلافاصله ـ سبز مىشود و برگ مىدهد. آن زمان «سید حسنى» به او عرض مىكند: اى پسر عموى من! این مقام سزاوار توست».
25ـ نعیم و ابونعیم از ابوسعید نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«هنگامى كه آخرالزمان شود ـ و یأس و ناامیدى رخ نماید ـ و فتنهها ظاهر شود، مردى خواهد بود كه مهدى نامیده مىشود و بخشش و عطایایش ریزان و سرشار است».
26ـ ابونعیم از عبدالرحمن بن عوف نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«هنگامى كه آخرالزمان شود ـ یأس و ناامیدى و قحطى رخ نماید ـ به تحقیق خداوند مردى از خاندان مرا برخواهدانگیخت، دندانهاى پیشینش فاصلهدار و
جبینش گشاده است. زمین را از عدالت پر مىسازد و مال فراوان مىبخشد».
27ـ احمد و مسلم از ابوسعید و جابر، از رسول خدا (ص) روایت كردهاند كه آن حضرت فرمود:
«در آخرالزمان خلیفهاى خواهد بود كه مال را بدون اینكه بشمارد، تقسیم مىكند».
28ـ حذیفة بن یمان از پیامبر (ص) روایت كرده كه آن حضرت ـ درباره قضیه حضرت مهدى(ع) و بیعت كردن مردم با او در بین ركن و مقامِ خانه كعبه و خروج او بهسوى شام ـ فرمود:
«و جبرئیل در رأس پیشاهنگان لشكر و میكائیل در
رأس دنبالهداران لشكر او قرار دارند، آسمانیان و زمینیان و پرندگان و حیوانات وحشى و ماهیان دریا، همگى به ظهور او شاد مىشوند».
این روایت را ابوعمر و عثمان بن سعید مقرى نیز در كتاب «سنن» خود نقل كردهاند.
29ـ احمد و باوردى در كتاب المعرفة و ابونعیم از ابوسعید نقل كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«شما را به مهدى بشارت باد! مردى از قریش از بین امّت من، در زمانى كه مردم باهم به مخالفت و ستیز برمىخیزند و زلزلهها روى مىدهد، او زمین را از عدالت و برابرى پر مىسازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. آسمانیان و ساكنان زمین از او راضى و خشنود مىشوند. او مال را به درستى و برابرى بین مردم تقسیم مىكند و دلهاى امّت محمّد (ص) را از بىنیازى مىآكند و عدالت او همگان را شامل مىشود، تا آنجا كه فرمان مىدهد منادى ندا در دهد: كیست كه نیازى داشته باشد؟ پس هیچكس جز یك مرد به نزد او نمىآید. آن
مرد نزد او مىآید و درخواست مىكند، مىفرماید: به نزد نگهبان پردهدار برو، به تو ]نیازت را[ مىدهد. به نزد او مىرود و مىگوید: من فرستاده مهدى هستم، نزدت آمدهام كه مالى به من عطا كنى. پس مىگوید: بریز و آنقدر از مال به دامنش مىریزد كه نمىتواند آن را حمل كند. پس مال را بیرون مىبرد، درحالىكه پشیمان است و با خود مىگوید: من طمعكارترین و حریصترین فرد از امّت محمّد (ص) بودم، همه آنان به این مال فراخوانده شدند؛ امّا جز من كسى آن را قبول نكرد. پس بازمىگردد و پولها را به نگهبان پس مىدهد. او مىگوید: ما چیزى را كه به كسى بخشیدیم، بازپس نمىگیریم. پس آن حضرت، در چنان حكومتى شش یا هفت یا نه سال درنگ مىكند و بعد از او، خیرى در زندگانى نیست».
30ـ نیز او ـ نعیم بن حمّاد ـ از عبدالله از ابوسعید، از پیامبر (ص) روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:
«مهدى از نسل ماست، گشادهپیشانى است و وسط بینى او قدرى برآمده است».
31ـ نعیم بن حمّاد از ابوسعید خدرى نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«پس از من فتنههایى رخ خـواهد داد؛ یـكى از آن فتنهها، فتنه تنگدسـتى و بـیـچارگى و خانهنـشینـى خواهد بود. در آن فـتنه، جنگها و گریزها به وقـوع مىپیوندند، و بـعد از آن فتنهاى سختتر و پـس از آن فتنهاى دیگر خواهـد بود.
هرچه گفته مىشود: دیگر فتنه به پایان رسیـد، گسترش بیشتر مىیـابد، تـا جایى كه هیچ خانهاى نمـىماند مگر آنكه فتنهاى آن را دربرمىگیرد، و هیـچ مسلمانى نیست مگر آنكه فتـنـهها او را دلزده و دلتـنـگ ساخته باشد، تا اینكه مـردى از خـاندان من قیام كند».
32ـ نعیم از على(ع) روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:
«مهدى قیام نخواهد كرد تا زمانى كه یكسوم مردم كشته شوند، یكسوم دیگر بمیرند و ـ تنها ـ یكسوم آنها باقى بمانند».
33ـ ابن ابىشیبه نقل كرده است كه گفت: فلانى ـ مردى از اصحاب پیامبر (ص) ـ برایم روایت كرد كه:
«همانا مهدى(ع) قیام نخواهد كرد تا آن زمان كه نفس زكیّه كشته شود. وقتى نفس زكیّه كشته شد، هركس در آسمان و هركس در زمین است، بر كشندگان او خشمگین مىشوند، پس مردم مىآیند و شادمانه گرداگردش مىچرخند چنانكه در شب عروسى شادمانه گرد عروس مىچرخند. و مهدى(ع) زمین را از عدل و داد پر مىكند و زمین گیاهانش را میرویاند و آسمان بارانش را سرازیر میگرداند و امت من در زمان ولایت و حكومت او از چنان نعمتى برخوردار مىشوند كه هرگز در گذشته از آن بهره مند نبودهاند».
34ـ ابوعمرو دانى در كتاب «سنن» خویش از حذیفه نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«مهدى(ع) متوجّه مىشود كه عیسى بن مریم نازل شده است و چنان است كه گویا از موهایش آب مىچكد. مهدى(ع) به او مىفرماید: بفرما، پیش برو و با این مردم نماز بگزار. عیسى میگوید: این نماز براى اقتداىِ به تو بهپا داشته شده. پس پشتسر مهدى(ع) كه مردى از فرزندان من است، نماز مىخواند».
35ـ طبرانى در كتاب المعجمالاوسط و حاكم از امّسلمه روایت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«عدهاى به تعداد لشكریان بدر با آن مرد ـ مهدى(ع) ـ بین ركن و مقام كعبه بیعت مىكنند، پس جمعى از بزرگان اهل عراق و صالحین اهل شام به یارى او مىآیند. پس لشكرى از اهل شام با او و یارانش مىجنگند، تا به منطقهاى به نام بیداء مىرسند، زمین آنان را (لشكر شام) را در خود فرو مىبرد».
36ـ نعیم بن حماد از محمّد بن حنفیه نقل كرده است كه گفت: نزد على(ع) بودیم، پس مردى از او درباره مهدى(ع) سؤال كرد، آن حضرت فرمود: هیهات، هیهات! سپس با دستش نُه عدد شمرد[38] و بعد فرمود:
«او در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و در زمانى كه دربارهاش گفته شود: خدا را! خدا را! كه او كشته شده است،[40] پس خداوند براى او از جاىجاى زمین گروهى را كه همچون قطعههاى ابر پراكندهاند، گرد هم مىآورد و بین دلهایشان الفت و پیوند ایجاد مىكند، بهگونهاى كه از هیچكس نمىهراسند و به هیچكس شادمان نمىشوند. به تعداد اصحاب بَدر در این گروه وارد مىشوند، كسانى كه پیشینیان بر آنان سبقت
نگرفته و پسینیان توفیق درك و وصول به آنان را نمىیابند و آنان به تعداد اصحاب طالوتاند كه با او از نهر گذشتند».
37ـ ابنماجه و طبرانى از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدى نقل كردهاند، كه گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:
«مردمى از مشرق زمین قیام مىنمایند و براى سلطنت و حكومت حضرت مهدى(ع) زمینه سازى مىكنند».
38ـ ابوغنم كوفى در كتاب الفتن از على بن ابىطالب(ع) روایت كرده است كه آن بزرگوار فرمود:
«آه از طالقان ـ رحمت باد بر طالقان! ـ خدا را در آن شهر گنجینههایى است كه از طلا و نقره نیستند؛ بلكه در آن مردانى هستند كه خدا را به حقیقت معرفت شناختهاند و آنان در آخرالزمان، یاوران مهدى(ع) خواهند بود».
39ـ ابونعیم از ابوسعید نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«از نسل ماست آن كسى كه عیسى بن مریم پشتسر او نماز مىخواند».
40ـ ابوبكر اسكافى، در كتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:
«كسى كه دجّال را تكذیب كند كافر شده، و كسى كه مهدى(ع) را تكذیب كند كافر شده است».
خداى تعالى را سپاس مىگویم كه مرا به نقل این چهل حدیث از بین روایات واردشده درباره حضرت مهدى(ع) شرافت و توفیق بخشید.
دراینباره، هركس خواستار احادیثى بیشتر و بحثى گستردهتر است، مىتواند در كتابهاى «مسانید» و «جوامع» و كتابهاى مبسوطى چون بحارالانوار مجلسی و العوالم بحرانی اصفهانی و كمالالدین شیخ صدوق و الغیبة شیخ طوسى و كفایةالاثر خزاز قمی و كتاب ما منتخبالاثر فی الامام الثانیعشر(ع) به بررسى و تحقیق بپردازد. الحمد لله رب العالمین
12 رجبالخیر 1401ق.
قم مقدسه
لطفالله صافى گلپایگانى