آقا از مسئولیت خطیری كه بهعنوان مرجعیت و زعامت روحانیت بر عهده داشتند سخت نگران حال خود بودند.
از هر جهت میترسیدند و مواظب و مراقب اطراف و جوانب بودند كه سالی پس از تعطیلات تابستان از گلپایگان مراجعت نموده و به اتفاق حضرت آقای اخوی خدمت آقا رسیدیم.
معمولاً اگر مجلس خلوت بود آقا از رویدادهایی كه در مدت غیبت ما واقع شده بود ما را مطلع میفرمودند.
در آن روز بسیار اظهار تأثر و نگرانی مینمودند.
وقتی از علّت نگرانی و ناراحتی پرسیدیم، فرمودند كه: از این پولها (یعنی مسئولیت این پولها) كه میدهم.
ما گمان كردیم پولهایی را میفرمایند كه خارج از شهر به مناسبتهایی میپردازند. عرض شد كه این امور از لوازم مرجعیت است و در محل خود، به مورد است.
فرمودند:
«نه، این شهریه را كه میدهم».
عرض كردیم:
اگر بنا باشد كه به افراد مستحق برسد آنها در همین افرادی
هستند كه شهریه دریافت مینمایند؛ و خلاصه، محل پرداختش شهریه است.
كتابی را كه در آن ایام از یكی از معاریف منتشر شده بود و در كنارشان بود برداشتند و فرمودند:
«اگر من شهریه بدهم و این حوزه اقامه شود و مثل این كتاب در آن تألیف شود من جواب خدا یا جواب آقا حضرت صاحبالأمر - ارواحنا له الفداء - را چه بدهم.
متأسفانه در این كتاب در ارتباط با عقاید، بعضی نقاط ضعیف و از سوی بسیاری مورد استقبال قرار گرفته بود كه متوجه این نكات و انحرافاتی که بعض نوشتهها از معارف قرآن كریم و هدایت اهلبیت^ نیستند و اكنون هم در دستها هست».
ایشان نگران تأثیر این كتابها در حوزه و در جامعه بودند، و در مناسبتهایی نگرانی خود را اظهار و خط و راه را ارائه میدادند.