پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

دیدار نمایندگان پادشاه اردن و هدیه قرآن

ملك حسین پادشاه اردن پسر طلال بن عبدالله بن شریف حسین در عصر مرحوم آقا آیت‌الله بروجردی رحمةالله علیه به ایران آمده بود. چنان‌كه استنباط می‌شد این سران ممالك اسلامی - كه همه اسم و آوازه شخصیت اسلامی و مقام بلند علمی و زهد و آگاهی آقا را شنیده بودند- مایل بودند به دیدار آقا در قم مشرف شوند، ولی دستگاه حاكم

 

به ملاحظات سیاسی و اینكه مهما امكن از عظمت اجتماعی و روحانی- كه روزافزون و بر سر زبآنها بود - بكاهد و مانع از گسترش و قوّت آن گردد با ترفند‌هایی كه خود داشت و حیله‌های سیاسی مانع این دیدارها می‌شد.

بااین‌حال اینها دوست می‌داشتند كه مراوده و معارفه‌ای با آقا داشته باشند.

ازجمله این سران ملك حسین بود كه قرآنی به طبع رسانده و آن را برای بزرگان اهدا می‌كرد. در سفری كه به ایران آمده بود اظهار علاقه می‌كرد كه تعدادی از قرآن‌ها را به حضور حضرت آیت‌الله العظمی هدیه نماید.

لذا در مقام كسب اجازه برآمده و مرحوم آقانجفی شهرستانی را واسطه قرار داده بودند كه بلكه ایشان بتواند اجازه بگیرد. بالاخره آقای آقانجفی موفق به كسب اجازه می‌گردد و تعیین وقت می‌شود، مثلاً رأس ساعت 10 نماینده ملك حسین در بیرونی آقا حاضر باشد.

اتفاقاً در رأس ساعت مقرر نمی‌رسند و تأخیر می‌كنند.

وقتی می‌رسند كه شاید یك ساعت بعد از وقت بوده است.

خادمین خدمت آقا عرض می‌كنند، ولی ایشان اذن دیدار نمی‌دهند.

آقای آقانجفی و سفیر و فرستاده ملك حسین سرگردان می‌شوند، و خود را با بازگشت موهن روبرو می‌بینند.

مرحوم آقانجفی به هر نحو شده خدمت آقا می‌رسد و معتذر می‌شود

 

كه در بین راه ماشین آنها خراب شده و موجب تأخیر هیئت شده است، و در نتیجه با كسب اجازه مجدد خدمت آقا می‌رسند.

فرستادگان ملك حسین بعد از تعارفات و تقدیم سلام پادشاه اردن، قرآن كریم را هدیه می‌نمایند.

در این موقع، ملاحظه می‌كنند كه آقا با آن كهولت سن و دشواری قیام و قعود، از جا برخاسته و به احترام قرآن كریم ایستادند.

سپس قرآن را با احترام كامل گرفتند، نشستند و پیش از آنكه با آنها سخنی بگویند، همان قرآن را می‌گشایند و مقداری از آن را با توجه و حضور قلب می‌خوانند. (اصلاً یكی از جلوه‌های ایمانی آقا همین بود كه هر وقت در بین درس و بحث و درضمن قرائت و مطالعه هر كتاب، قرآن را تلاوت می‌كردند حال و وضع تكلمشان تغییر می‌كرد، و قرآن را با حضوری خاص قرائت می‌نمودند كه بسیار جالب و دل‌انگیز بود).

وضع قرائت قرآن ایشان و حال توجهشان به قرآن حضار را تحت‌تأثیر قرار داده بود.

ایشان، پس از قرائت قرآن كریم، آن را می‌بوسند و دستور می‌دهند كه در جای مناسب قرار دهند. سپس به آنها می‌فرماید: أنا حسین بن علی بن ... و شجره و نسب مبارك خود را یكی پس از دیگری از حفظ می‌خوانند تا می‌رسد به شخصیتی كه نسب حضرت آقا و نسب ملك حسین به او منتهی می‌شود، و می‌فرماید كه در اینجا، نسب ما

 

مشترك می‌شود و آن را تا حضرت امام ‌حسن ‌مجتبی(علیه‌السلام) بازگو می‌فرمایند، و بعد از آن، گفت‌وگو شروع می‌شود و مطالبی را كه در نظر بود بیان ‌فرمودند.

در مجموع، این دیدار و ملاقات، همه حضار مخصوصاً فرستادگان پادشاه اردن را در برابر عظمت روح و بزرگواری و شخصیت ارزشمند آن زعیم بزرگ، خاضع و متواضع ‌ساخت.

نويسنده: